Iran Newspaper

شریعتی در دو روایت

آیا میتوان شریعتی را «متفکر سیاسی» تلقی کرد؟

- مهسا رمضانی

نشست «اندیشه شریعتی در دو روایت» بهانهای برای نقد و بررسی دو اثر تازه نشر به زبان انگلیســـی درباره اندیشههای دکتر علی شریعتی شد. این نشست با حضور دکتر احسان شـــریعتی، فرزند دکتر شریعتی و پژوهشگر فلســـفه سیاســـی، دکتر عباس منوچهری اســـتاد علوم سیاســـی دانشگاه تربیت مدرس، دکتر حسین مصباحیان، اســـتاد فلسفه دانشگاه تهران و مترجم این دو اثر، علی خالندی، در محل پژوهشکده روایت برگزار شد. کتابهای «فراســـوی شـــریعتی: مدرنیته، جهان وطنی و اسالم در اندیشه سیاسی ایرانی» تألیف ســـیاوش صفاری و کتاب «علی شریعتی؛ مالقاتی این بار متفاوت» تألیف عباس منوچهری، هر دو پیشتر به زبان انگلیسی تألیف شـــدهاند و به تازگی علی خالندی به همت انتشـــارا­ت «نگارستان اندیشـــه» این دو اثر را به فارســـی بازگردانده و روانه بازار نشر کرده است. صفـــاری در کتاب خود به کاربســـت اندیشـــه شـــریعتی در ایـــران معاصر میپـــرداز­د و دکتر منوچهـــری نیز مجموعـــه مقاالتی را کـــه درخصوص اندیشه شـــریعتی و تأثیراتی که خود از اندیشه شریعتی پذیرفته ، گردآوری و در این کتاب منتشر کرده است. در این نشست، دکتر حسین مصباحیان سخنرانی خود را صرفاً به معرفی کتاب سیاوش صفاری معطوف کرد. دکتر احسان شریعتی نیز بر اهمیت نگاه نوشریعتی پرداخت و دکتر منوچهری ضمن معرفی اجمالی کتاب خود کوشـــید به این پرســـش پاســـخ دهد که آیا میتوان شـــریعتی را یک متفکر سیاسی دانســـت؟ در ادامه گزارشی از سخنرانی حسین مصباحیان و احســـان شریعتی به همراه متن ویرایش و تلخیص شده «ایران» از سخنرانی دکتر منوچهری ارائه میشود:

■ آیا بـــا شـــریعتی میتوان بـــه «مدرنیته درونزا»رسید؟

به زعم مصباحیان، سیاوش صفاری دانشـــجوی­ی جوان بوده که در ســـال 2001 وارد یکی از دانشگاههای ونکوور میشود. آن زمـــان بالفاصلـــ­ه حادثه 11 ســـپتامبر اتفاق میافتد و پرسشهایی از این دست مطرح میشـــود که آیا اســـالم به صورت ذاتـــی بـــا مدرنیتـــه مغایرت و دشـــمنی دارد؟ آیـــا اســـالم بـــه عنوان یـــک دین با غرب به عنوان یک تمدن در ستیز است؟ بنابرایـــ­ن، رویکرد صفـــاری در این کتاب، «اگزیستانسی­ال» به معنای سیاسی کلمه است و از دغدغه شخصی او برمیخیزد.

مصباحیـــا­ن همچنین تأکیـــد کرد که رســـاله کارشناسی ارشد سیاوش صفاری، در مـــورد «مســـیحیت اســـکاتلن­دیانگلیسی و نحوه مواجهه آنان با مدرنیته» بـــوده اســـت و او در حین پژوهـــش برای رسالهاش درمییابد که مدرنیته غربی از رهگذر طرد و نفی دین (حداقل در سنت انگلیســـی و اســـکاتلن­دی) مســـتقر نشده اســـت. از همین جا اســـت که این پرسش برای صفاری مطرح میشود که در ایران و در سنت اسالمی، ورود مدرنیته چگونه بوده است؟ و پرســـش او این بود که آیا از طریق بازخوانی آرای شریعتی، میتوانیم به یک مدرنیته درونزا دســـت پیدا کنیم و در آن جهـــت حرکت کنیـــم؟ وی با این پرســـش وارد پژوهش میشـــود و حاصل کار این پژوهش کتاب «فراسوی شریعتی: مدرنیته، جهانوطنی و اسالم در اندیشه سیاسی ایرانی» است.

مصباحیان به چهار محور اصلی این کتاب این گونه اشاره کرد؛

نخست آنکه مؤلف میکوشد بیان کند که اندیشـــه شریعتی در فراســـوی دوگانه کاذب «اســـالم و مدرنیتـــه» و «اســـالم و غـــرب» قرار دارد. به زعم صفاری، در آثار شریعتی به بازگشـــت به منابع فرهنگی تأکید شده است؛ زیرا این منابع، امکانات گستردهای را برای رسیدن به یک مدرنیته درونزا فراهم میکند.

دوم، مخالفت صریح شریعتی با نگاه فقهمحور است که خود امکاناتی را فراهم میکند بـــرای نقـــد جریان اســـالمگر­ایی حکومتی.

سوم، نقد ســـنتهای بومی در جهت پیشـــبرد اهـــداف رهاییبخـــ­ش کـــه در حوزه سیاســـی بـــه «مردمســـاا­لری» و در حوزه اقتصادی به نـــگاه «عدالتمحور» میانجامد.

چهارم، «استعمارزدا­یی از دانش» به زعم مصباحیان، نوآوری اصلی صفاری همین «اســـتعمار­زدایی از دانش» است اگرچه عناصر و مؤلفههایــ­ـش قبالً طرح شده اســـت اما او، صورتبندی بدیعی را در این خصوص ارائه میکند.

مصباحیان تأکید میکند که استعمار در دوره مدرن ســـه معنا پیدا کرده است؛ نخست، «استعمار سنتی» که از قرن 5 تا قرن 15 حاکم است و هدف از آن غصب منابـــع طبیعی یک ســـرزمین بـــا حضور نیـــروی فیزیکی اســـت. دوم، «اســـتعمار نو» اســـت که از بعد از جنگ جهانی دوم کلیـــد میخـــورد، در ایـــن دوره، بـــا وجود اینکـــه همچنان، هدف، حملـــه به منابع طبیعی یک ســـرزمین اســـت اما این امر از طریق مؤسســـات بینالمللی همچون بانک جهانـــی ...و صورت میگیـــرد و در مرحله ســـوم، که به آن «استعمار فرانو» اطالق میشود؛ هدف همچنان استثمار اقتصادی است که این امر به نام «دانش» صورتمیگیرد.

وی در پایان با استناد به آرای سیاوش صفـــاری تأکید کـــرد: جریان نوشـــریعت­ی به دلیل تأکید بر مردمســـاا­لری و اندیشه عدالتطلبان­ـــه از نمایندگان لیبرالیســ­ـم اسالمی متفاوت و متمایز میشود.

■ بـــا جهـــان وارد گفتوگـــوی جـــدی نشدهایم

دکتر احسان شـــریعتی معتقد است کـــه هر دو کتـــاب در حـــوزه «گفتمـــان نو شـــریعتی» قرار میگیرد و چـــون به زبان انگلیســـی نوشـــته شـــدهاند، میتواننـــ­د نســـخه جهانی بـــرای معرفـــی گفتمان نو شـــریعتی باشـــد. به زعـــم او، اقدام به «نوشـــتن آرا به زبان جهانی» یک پدیده نو است. اینکه بتوانیم، نظریاتمان را به صورت گفتوگویی و آکادمیک در عرصه جهانی ارائه کنیم. این در حالی اســـت که ما چنـــدان حضوری به لحـــاظ فکری، در ســـطح جهانی نداریم و وارد گفتوگویی جدینشدهایم.

شـــریعتی تأکید میکنـــد کـــه از دوره مشروطه باوجود اینکه روشنفکرانی ظهور میکنند اما این روشنفکران در قد و قامت متفکران جهانی ظاهر نشـــدند و بیشـــتر بازگوکننــ­ـده آرای متفکران غـــرب بودند. امروز هم روشنفکران ما حتی آنان که به زبانهای جهانی مینویســـن­د، در سطح جهانـــی بیشـــتر به عنـــوان ایرانشـــن­اس و اسالمشـــن­اس، شـــناخته میشـــوند؛ یعنی، کســـانی کـــه متخصص مســـائل خودشـــان هستند نه اینکه یک ایده تازه و جهانشمول داشته باشند و معتقد است که ما مفاهیمی را درسطح جهانی عرضه نکردهایم. به زعم او، شریعتی، اغلب به عنوان «اتوپین» کسی که «اهل ناکجا آباد پردازی بوده» معرفی شده است. معموالً آغاز هر قرنی با «اتوپی» و «امید» شـــکل میگیرد اما امروز که در پایان قرن هستیم، امثـــال هابرمـــاس بر مفهوم مســـئولیت تأکید دارند. بنابرایـــ­ن، اتوپینها، در برابر رؤیاپردازی­هایشـــان مســـئول شـــناخته شـــدند. به همین دلیل است که ما گاهی میشنویم که شریعتی مقصر است؛ چرا کـــه او آرمانـــی را مطرح کرد کـــه منجر به تکاپوهایی شد اما هنوز نتایجی که باید از آن استخراج نشده است.

شـــریعتی معتقد اســـت که آنچه این کتابها میکوشـــند بر آن تأکید بگذارند، مفهوم«نوشریعتی»استکهدرسیا­مین ســـال بزرگداشت شـــریعتی نخستینبار از ســـوی دکتر مقصود فراســـتخو­اه عنوان شـــد. اهمیت این گفتمان این اســـت که میکوشدتاتص­ویراصیلیاز­شریعتیارائ­ه کند چراکه از شـــریعتی روایتهای ضد و نقیضبسیاری­وجوددارد.همینحواشی بر متن مسلط شد تا آنجا که ما نمیدانیم با چه موضوعی مواجهیم. ■ آیاشریعتی«متفکرسیاسی»بود؟

دکتر عباس منوچهری، در سخنرانی خود تالش کرد برای این پرســـش پاسخ بیابـــد که «آیا شـــریعتی متفکر سیاســـی است» و چنین پاسخ خود را تبیین کرد:

واقعیت این است که اندیشه سیاسی، صرفاً فلسفه سیاسی نیست؛ یعنی ادب سیاســـی، کالم سیاســـی، ایدئولوژیه­ای سیاســـی ...و اینهـــا انـــواع تفکر سیاســـی هستند. حال این پرسش مطرح میشود که وجه ممیز «فلسفه سیاسی» و «اندیشه سیاسی»چیست؟

واقعیت این است که «تفکر سیاسی» آن نـــوع تفکـــری اســـت کـــه همیشـــه در شرایطی که بحران یا مسألهای در جامعه هســـت، ظهور و بروز پیدا میکنـــد. از این رو، متفکر سیاسی متفاوت از بقیه متوجه بحرانهـــا­ی موجود یا حتـــی بحرانهای در راه میشـــود و بعد ریشهیابی میکند. آنچه «تفکر سیاســـی» را از سایر دانشها متفاوت میکند، به دست دادن تعریفی از هنجارها اســـت؛ یعنی خیـــر و خوبی را برای زندگی خوب تعریف میکند.

موضوع «تفکر سیاسی» چند و چون و امکان زندگی خوب است. تعریف خوب در میان فالســـفه گوناگون به شـــکلهای مختلفـــی عنوان شـــده اســـت؛ افالطون خوب در «عدالت»، ارسطو در «اعتدال» و هابرماس را در «همبستگی و گفتوگو» عنوانمیکند.

وجه ممیز «فلســـفه سیاسی» از دیگر انواع تفکر سیاســـی این اســـت کـــه برای تمام بحثهای خود «استدالل عقالنی» دارد. ایـــن شـــاخص فلســـفه سیاســـی است؛ افالطون، ارســـطو و حتی فارابی از نمایندگان فلســـفه سیاسی هستند اما به عنوان مثال فـــردی همچون فردوســـی، یکـــی از غنیتریـــن انواع ادب سیاســـی را دارد، به همین ترتیب میتوان از سعدی و ســـنایی هم ســـخن گفت.کالم سیاسی هم به نوبه خـــود نمایندگانی را همچون خواجه نصیرالدین طوسی، آکویناس ...و دارد. بنابراین، در این مجموعه، ما با انواع تفکر سیاســـی مواجه هســـتیم. فارابی به جای علم سیاست، از علم مدنی استفاده میکند، دلیل او هم به خاطر نکتهسنجی اوســـت. ارسطو نیز همچنین خیر عالی را دوســـتی مدنی میداند. بـــه این معنا که هر شـــهروند خیر «دیگری» را برای خود او بخواهد. حال، اگر همه خیر همدیگر را بخواهند، این به معنای خیر همه اســـت و «خود»ها میشوند «دیگری» همدیگر.

در دنیـــای مـــدرن، موضوع سیاســـت «قدرت» است، در حالی که برای یونانیان معنای مدنی داشـــته است و مسأله آنان اساســـاً قدرت نبـــود بلکه زندگـــی مدنی خوب بود یا مثالً بـــرای هابرماس زندگی خوب و عادالنه بود. اما ما امروزه سیاست را بـــه معنای مدرن آن بـــه کار میگیریم. پرسشـــی که طی 10 ســـال اخیـــر دنبال میکنیم این اســـت کـــه آیـــا میتوانیم شریعتی را به عنوان یک متفکر سیاسی تلقی کنیم یا خیر؟ اگر هســـت، اوالً چه نوع متفکر سیاسیای اســـت؟ در ثانی، بـــه عنـــوان یـــک متفکـــر سیاســـی، چه دیدگاهی دارد؟ واقعیت این است که ما هیچ گاه مدعی نشدهایم که شریعتی یک «فیلسوف سیاسی» به معنای آکادمیک اســـت. او یک متفکر سیاسی است چراکه به دنبال امکان یک زندگی خوب است و خیر و خوبی را برای زندگی خوب تعریف میکند. موضوع تفکر سیاســـی او بر یک مفهوم مدنی از سیاســـت اســـتوار شـــده اســـت؛ با این تعبیـــر، امر سیاســـی برای شـــریعتی «امـــر مدنی» اســـت. یعنی به زندگی خـــوب مدنی بـــاور دارد. از این رو، بحث «عرفـــان، برابـــری و آزادی» را هم با توجه بـــه اهمیت بحث دوســـتی بیان میکند. این مفاهیم هم در آثار شریعتی و هـــم امروزه در ســـطح جهانـــی جاری و ساری است.

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran