تروریسم آرمانخواه
در غــروب ســرد و پربــرف 19 بهمن مــاه 1349 دســتهای کوچک از مارکسیســتهای جــوان با حملــه و تیراندازی به پاسگاه شهر «سیاهکل» حادثهای را رقم زدند که تا به امروزمحلبحثونقدهایبسیاریقرارگرفتهاست. بــا آنکه پیش از آن، حرکتی مشــابه توســط گروه «بهمن قشقایی»درفارسانجامگرفتهوبهحملهبهچندپاسگاه و کشــته شــدن تعدادی ژاندارم انجامیده بود، اما بســیاری به اشتباه، رویداد سیاهکل را نخســتین حرکت مســلحانه از نوع چریکی و با اهداف سیاســی در ایــران میدانند. رویدادیکهتوسطفعاالنمارکسیستبهگونهایبزرگنماییوتبلیغشدکهبرخیآنرا نقطهعطفیدرمبارزاتمردمایرانعلیهحکومتشاهقلمدادمیکنند. بــرای ریشــهیابی حادثهای کــه در ادبیات نویســندگان مارکسیســت به «حماســه» یا «رستاخیز سیاهکل» مشهور است؛ به ناچار باید به فضای اختناق بعد از کودتای 28 مرداد 1332 و بویژه ســرکوب قیام 15 خرداد 1342 توجه ویژه داشت. انفعال و گوش به فرمانی محض رهبران حزب توده در مقابل شــوروی و کنترل شــدید فعالیتهای سیاسی توسط نهادهای امنیتی، تعدادی از جوانان هوادار مارکسیسم را متوجه نمونه انقالبچینوامریکایالتینکرد.آنهابامطالعهکتابهاوجزواتیدربارهحرکت«مائو تسه تونگ» و «فیدل کاسترو» به این فکر افتادند که میتوان «انقالب ایران» را این بار از روستاها آغاز کرد. بویژه آنکه سابقه حضور دهقانان در مبارزات «میرزاکوچک خان جنگلی» زمینه مناسبی برای جلب حمایت و همراهی دهقانان منطقه با مبارزان در نظر گرفته شده بود.مغز متفکر این جریان، دانشجویی الهیجانی به نام «غفور (ایرج) حسنپوراصیلشیرجوپشتی»بودکهباتوجهبهآشناییاشبامنطقهپیشنهادشروع حرکــت از کوهپایههــای پردرخت منطقــه را داد. گــروه کوچک آنان بــا تهیه تعدادی سالحازگروههایمارکسیستفلسطینیوعراقی،سفریطوالنیازمناطقکوهستانی مازندرانتاکوهستانهایغربگیالنراشروعکردندوبنارابرشناساییدقیقمنطقهو ساخت انبارهایی برای ذخیره اسلحه و مواد غذایی قرار دادند. آنها پیش از این و برای تهیــه مخارج، با حمله به یکی از شــعب بانک ملی در تهران، مبلــغ 033هزارتومان را بــه ســرقت برده بودنــد. جمع جوانان پرشــوری کــه مطالعات تئوریک بســیاری از آنها از خواندن چند جلد کتاب رمان یا معدودی جلســات بحث درباب جهان بینی مارکسیستی فراتر نمیرفت و حتی برخی اصالً نمیدانستند که قرار است کدام اتفاق را رقم بزنند؛ با مقدم دانستن «عمل» بر «نظر» تفنگ به دست گرفتند و در توهمات شیرینخودمبنیبر«کاشتنخوشههایخشمدرروستاها»وجلبحمایتروستاییان و آغاز حرکتی مشابه راهپیمایی بزرگ مائو یا جلب حمایت گسترده دهقانان توسط کاسترو،راهیکوهوجنگلشدند.هدفآنهاانجامعملیاتهایمتعددحملهوگریزبه پاسگاههاومراکزدولتیدرنواحیمختلفبودبلکه«موتورکوچک»حرکتشان،«موتور بزرگ»انقالبمارکسیستیایرانرابهراهاندازد! عملیاتشناساییدقیقشهرومناطقحساسآنازجملهپاسگاه،بانکوسایرادارات دولتی توسط یکی از اعضا که در پوشش معلم در منطقه فعالیت میکرد آغاز شد و ســایرین نیز گاه به گاه برای گرفتن اطالعات یا ذخیره مواد غذایی و اســلحه به نزد او میآمدند.باآنکهآغازعملیاتبرایفصلبهاردرنظرگرفتهشدهوتالشزیادیبرای رعایت مالحظات امنیتی صورت میگرفت؛ اما دســتگیری دونفر از اعضای گروه به نامهای «غفور حسن پور» و «مهدی سامع» در تهران، باعث لو رفتن گروه و اهدافشان شد. در پی آن، تعدادی از بازجوهای رده باالی ساواک برای دستگیری اعضای «گروه جنگل» به سیاهکل اعزام شدند. «ایرج نیری» (معلم مزبور) با این حیله که تعدادی بازرسازوزارتفرهنگبرایبازدیدآمدهاند،دستگیروبرایکسباطالعاتبسرعت به مرکز شــکنجه ساواک فرستاده شــد. در همین زمان یکی از اعضا برای کسب اخبار جدیــد بــه محل کار معلم میآید اما توســط دونفر از اهالی که از قضیه خبردار شــده بودند، غافلگیر و با ضربات متعدد بیل و مشت بیهوش و به پاسگاه منتقل میشود. خبر دستگیری یکی از اعضا باعث میشود سایرین مطمئن شوند که حرکت آنها لو رفته و بزودی اطالعات بســیاری به دســت ســاواک خواهد افتاد. از اینرو برای رهایی همراه خود بســرعت دست به اقدام زده و به پاسگاه ژاندارمری شهر حمله کردند در حالیکهدقایقیپیشتر،رئیسژاندارمریبههمراهچریکدستگیرشدهراهیالهیجان بود.چریکهاباتیراندازیبهمعاونپاسگاهویکیازاهالیحاضردرمحل،سالحهای موجودرابهغنیمتگرفتندوبسرعتگریختنداماچیزیکههرگزبهمخیلهشانخطور نمیکردواکنششدیدحکومتبود. «فرماندهــی دســته کــوه، در نهایت، انتظار داشــت که نیروهــای گروهــان ژاندارمری الهیجــان در مرحلــه اول بهمیــدان فرســتاده شــوند و هرگز تصور نمیکــرد که هنگ ژاندارمری گیالن و تمام نیروهای پلیس و ارتش در منطقه بســیج شــوند و با استفاده از دههــا بالگــرد بهجســتوجو بپردازنــد. در حالــی کــه عمــالً چنین شــد و «سپهبد غالمعلی اویســی» (فرمانــده ژاندارمــری کل) شــخصاً در ســیاهکل ستاد عملیاتتشکیلدادهوعملیات را رهبــری میکــرد. «غالمرضــا پهلــوی» هم به ســیاهکل اعزام شــده بود. افراد هنگ ژاندارمری گیالن تمام خطــوط مواصالتی منطقهراشدیداًکنترلمیکردند و منطقه را بهمحاصــره درآورده بودنــد و یــک گــردان ارتشــی از پادگان منجیل بهسمت منطقه بهحرکتدرآمد.»(1) بــرف ســنگینی کــه در منطقــه باریــده بــود و درختانــی که هنوز برگ و باری نداشتند همه برنامهها و تمرینهای طاقت فرسای چریکها برای گریز و اختفــا را بربــاد داد و نیروهــای ارتش به کمک راهنمایان محلــی، در مدت کوتاهی جمــع 9نفره چریک ها (بجز دونفر که در درگیری کشــته شــدند) را دســتگیر کردند. برایکشفزوایایمختلفحرکت،شکنجههایهولناکیبرآنهااعمالوبسرعتبه جوخه اعدام سپرده شدند. برای شناسایی سایر مرتبطین با حرکت نیز جایزه کالنی بالغ بر یکصدهزارتومان در نظر گرفته شــد که در کنار بسیج گسترده نیروهای ارتش برای متالشی کردن این گروه، باعث بزرگنمایی هرچه بیشتر حرکت آنها شد.هرچند در تبلیغات مظلوم نمایانه مارکسیســتها و چپهای ایرانی، «حماسه سیاهکل» سرآغاز دوران جدیدی از مبارزات خلق علیه «امپریالیسم» و «دشمن» وانمود شد و بهبابهرهگیریازواکنشپرشتابوخشنحکومتعلیهآنان،برای«قهرمانانخلق» افسانهسراییهایبسیاریصورتگرفت،امابرایدرکاعتقاداتوشیوهعملچنان گروههایی،توجهبهاینبخشازتحلیل«حمیداشرف»دربارهچراییشکستحرکت «رفقا» کافی است: «عدم قاطعیت افراد کوه در برخورد با حوادث؛ به طوری که چهار نفرشانتوسطروستاییانناآگاهدستگیرشدندواینرفقابهخاطرطرزتفکرذهنیخود و به خاطر اینکه مبادا یک روستایی آسیب ببیند با آنها رفتار خشن و نظامی نکردند. آنهافکرمیکردندکهبههیچوجهبههیچروستاییدرهیچشرایطنبایدآسیبیبرسد، لذاوقتیدهقاناندرصدددستگیریآنانبرآمدندمسلحانهاقدامنکردند.آنهاازاین اصل که خود بدان آگاهی داشتند غافل شدند که: در مرحله ابتدایی جنگ چریکی، نیات سیاسی دسته کوچک چریکی بر روستاییان روشن نیست و آنها بر طبق روابط جاریعملمیکنند. نشان دادن قاطعیت چریکی است که ضامن حفظ و بقای چریک است و نه مالیمت و مالطفت او! در اوایل، مالیمت به حســاب ضعف گذاشــته میشــود! چریک باید با قدرت تمام و خشــونت کامل، موجودیت خودش را اثبات کند. آنگاه باید با اســتفاده از ایــن قدرت برنامههایی به ســود دهقانان و به زیان دشــمنان آنهــا انجام دهد. تنها بــه این صورت اســت که دهقانان به قدرت و نیت چریک پــی میبرند و از او حمایت میکنند.»(2) ■ پینوشت: .1 تحلیلی از یکسال جنگ چریکی در شهر و کوه - حمید اشرف 2.همان