Iran Newspaper

کف مطالبات و لبه زیری در پارکینگ!

- یزدان سلحشور

از آنجایــی که به بنده گفتهاند خیلی ســاده بنویســم که عمــوم مــردم در صحنــه متوجــه بشــوند خیلــی ســاده عــرض میکنم:«بــرادرم! عزیــزم! بزرگــوار! پــول مــارو بــده!» االن شــما متوجه شــدید کــه منظور از ایــن برادر و عزیز و بزرگوار، ســخنگوی ســازمان ثبت احوال اســت کــه صدای بنده را باالخره شــنیده و اعالم کرده هر کس بــرای کارت ملی هوشــمند، قبل از عیــد ثبتنام ناقص کــرده، پولش را «از هفته آینده» میدهند چون در واقع اصــالً نوبتگیری صــورت نگرفته! یکــی از مزایای «از» در زبــان فارســی مخصوصا اگــر قبل از «زمان مشــخص» بیاید، این اســت که انتهایــش اُپن اســت یعنیًتــا هر کجایی کــه بخواهی چو عضوی بــه درد آورد روزگار، دگــر عضوهــا میدوند دنبال ماشــین آتشنشــانی! آخــرش هم هفته اول میگذرد و مردم مثل طرفدارهای استقالل و پرسپولیس داد میزنند:«ما منتظر دومی هســتیم!» بعدش دومی میآید، داد میزنند:«ما منتظر سومی هســتیم!» مردم پرتوقعی داریم به خدا! کف مطالباتشــ­ان همیشه مثل این ماشــینخار­جیهای شاســی کوتــاه، هی گیر میکنــد به لبه زیــری در پارکینگ. هیــچ دقــت کردهایــد هر وقــت مطالبات مــردم میخواهــد از پارکینــگ بیاید بیرون، یک قســمتاش «دنگ!» جدا میشــود و میماند جلوی در پارکینگ که جلوی بســته شــدن در را بگیرد؟ البته در پارکینگ که باز باشد همیشه امید برگشــت به پارکینگ هســت. اصالً برنامه «به خانه برمیگردیم» برای همین مورد است.برای همین، بزرگان گفتهاند: «مطالبات بخواب! که ما بیداریم!»

زنگو بزن! حاال برویم راند دوم توی رینگ ورزش و سیاست: نه به آن موقع که به هر کســی میگفتی استعفا بده، میگفت: «میون این همه کوچه...کوچه من چرا؟!» نه به االن که هی اســتعفا میدهند هی مکلف میشوند به ماندن ســر جایشــان؛ آخرش به نظرم مجبور شــوند غیــر از گواهی پزشــکی، اولیای شان را هم بیاورند! آخر این چه وضعیست؟! وضعیت شهرداری تهران کم بود االن وضعیت فدراســیون کشــتی هم اضافه شــده. رسول خادم هی سعی میکند برود، اعضای مجمع فدراســیون کشــتی داد میزنند: «نرو، نرو!» عزیز مــن! بــرادر من! یا مشــکالت را حل کنید یا اســتعفا را قبول کنیــد. این طور که نمیشــود کالچ را از ماشین حذف کنی، دنده اتوماتیک هم نگذاری و بعدش هــم به راننــده بگویی: «ببین داداش! از ماشــین پیاده نشــو! همین طور جاده چالوس را میگیری، منطقی میروی جلو! این چیزهایی هم که شــنیدی توی جــاده روغــن موتــور ریختهاند که بخوری به کــوه، مال زمان برف بــوده؛ قربان دستات، به ُمتل قو رسیدی یک اساماس بده که نگران نباشم!»

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran