Iran Newspaper

قرار نبود برسد! مقصد او رفتن بود

گفتوگو با ایرج اسکندری درباره زندهیاد استاد ابراهیم جعفری

-

آشـــنایی شـــما بـــا اســـتاد محمد ابراهیم جعفری چگونه بود؟

مـــن بـــا اســـتاد جعفـــری حدود ســـال 05۳۱ آشـــنا شـــدم. ۷۱ ساله بودم و در اردوهای رامســـر ایشـــان را دیدم و اســـتاد از همـــان زمان به مســـأله آموزش میپرداختنـ­ــد و تا جایی که توانســـتن­د آمـــوزش هنر را در دســـتور کار خود داشتند و در این راه واقعـــاً خدمـــت کردنـــد. بعد از اردوی رامســـر من در ســـال ۳5۳۱ دانشـــگاه قبول شـــدم و به دانشگاه هنرهـــای تزئینـــی رفتـــم و مجـــدد ایشـــان را بهعنـــوان اســـتاد درایـــن دانشگاه مالقات کردم و استاد بنده بودند. من در زمان دانشـــجوی­ی هم بـــا ایشـــان همکاریهایی داشـــتم. ایشـــان پیش از تدریس در دانشگاه، در هنرســـتان هنرهای زیبای پسران آموزش نقاشـــی را برعهده داشتند و کارشـــناس هنـــری آنجـــا بودند و پس از شکلگیری دانشگاه هنرهای تزئینی توسط استاد حسین کاظمی به دانشگاه دعوت شدند و بهعنوان استاد به تعلیم و تربیت دانشجویان پرداختند. ایشان عالوه بر دانشگاه، کالسهـــای آزاد کنکور داشـــتند که بـــه آتلیه کنکور معـــروف بود و بنده طی سالهای ۳5 تا 55 با ایشان در این آتلیه همکاری داشـــتم و از من دعوت کردنـــد که آنجا بـــه تدریس هنر بپردازم.

پساز انقالب چطور؟

این همـــکاری پس از انقالب هم تداوم پیـــدا کرد اما شـــرایط به نحو دیگـــری شـــد و دانشـــکده هنرهای تزئینی بـــا چند مرکز آموزشـــی هنر ادغـــام و تبدیـــل شـــد بـــه مجتمع دانشـــگاه­ی هنر، پـــس از آن هم به دانشـــگاه هنر فعلی تغییر نام داد. در تمام این ســـالها استاد جعفری هنرمندان بســـیاری را در هنرستان، دانشـــگاه و آتلیه شخصی خودشان پرورش دادند.

لطفاً کمی هـــم درباره نوع تدریس ایشـــان بگویید، کار ایشان در تدریس بســـیار متفاوت از ســـایر استادان هنر بود.

بحـــث اصلـــی ایشـــان ایـــن بود کـــه انگیزههـــ­ای خـــالق پیجویـــان هنـــر را بـــه نوعی دریافت و تشـــویق میکردنـــد و کار ایشـــان تدریـــس خالقیـــت در هنـــر بود. هـــر وقت که بـــا ایشـــان کالسهایی را داشـــتیم، بحث اســـتاد خالقیـــت در هنر بود و اینکه چطور میشـــود هنرمندی بود خالق و همیشـــه از هنرمندان مقلد انتقاد میکردند و همیشـــه تشـــویق میکردنـــد که هنری خلق شـــود که خالقیت جوهره اصلی آن باشد.

گاهی من بـــرای نوشـــتن برنامه کالسهـــای هـــر تـــرم، کالسهـــای اســـتاد جعفری را به شکلی طراحی میکردم کـــه مثـــًال از دو بعدازظهر آغـــاز شـــود و انتهایـــی نداشـــت و کالسها تـــاً6 و ۷ طول میکشـــید. ایشـــان اصال به طرح درس معتقد نبودند و ما هر درسی را که به ایشان میدادیـــم در نهایت کار خودشـــان را پیـــش میبردنـــد چراکـــه اعتقاد داشـــتند برای هنر نمیشود از پیش برنامه نوشت.

اعتقاد ایشان در این زمینه بسیار بجا بود چرا که همـــان گونه که یک هنرمنـــد بایـــد خـــالق باشـــد، یـــک آموزگار هنر هم بایـــد این خالقیت را داشته باشد. ایشان بیشتر وقتها افـــرادی را در زمینههـــا­ی دیگـــر تخصص داشـــتند به کالسهایشان دعـــوت میکردنـــد، حـــاال ایـــن فـــرد ممکـــن بود شـــاعر، نقـــاش یا موزیسین باشد تا تجربیاتش را برای دانشجویان بگوید.

در پایـــان تـــرم هـــم ایشـــان هیچوقت مقید بـــه اینکه امتحان و ســـؤاالت خاصی را به طور معمول داشته باشـــد، نبود. یک سؤال برای دانشـــجوه­ا مطرح میکـــرد و اینکه یـــک صفحه دربـــاره هنر بنویســـید. کالسهـــای ایشـــان گاهی بیشـــتر از 0۷ تـــا 80 نفـــر دانشـــجو داشـــت و همیشـــه دانشجوها مشـــتاق حضور در کالسهای ایشـــان بودند چراکه بســـیار یاد میگرفتند. امروز ما نگاه میکنیم حداقل06 درصد از کسانی کـــه در زمینه هنـــر فعالیـــت دارند، مدعی این هســـتند که شاگرد ایشان بودند. شما از هرکسی که سؤال کنید میتواند ســـاعتها دربـــاره محمد ابراهیم جعفری برای شما صحبت کنـــد. امـــروز مرد بزرگی را از دســـت دادیم و این تقدیر الهی اســـت و ما نمیتوانیم برای کســـی که گرداننده فلک هست چیزی را تکلیف کنیم و این هم تقدیر است.

استاد جعفری شاعر هم بودند و کما اینکه خودشـــان اعتقاد داشتند که اول شاعر هســـتند و بعد نقاش. در زمینـــه شـــعر هم کارهای بســـیار زیادی دارند، در زمینه ترانهســـر­ایی هم بســـیار ســـرآمد بودند و کارهای بســـیار زیبایی دارنـــد از جمله: «چو مرغ شـــب خوانـــدی و رفتـــی/ دلم را لرزانـــدی و رفتی/ تو اشـــک ســـر ِد زمســـتان را/ چـــو باران افشـــاندی و رفتی» که ســـیما بینـــا آن را خوانده است.

بله این را بســـیار گفتهانـــد که من ابتدا شاعر هستم

از جهتـــی درســـت میگفتنـــد چراکه شـــعر مادر همه هنرها است و ارســـطو هم در فن شـــعر میگوید که من منظورم فقط شـــعر نیست و شـــعر میتواند بهعنوان مادر هنرها دربرگیرنده همه آنها باشـــد. از نظر بنده اســـتاد جعفری مجسمهســـا­ز، نقـــاش و همینطور شـــاعر و ادیب بســـیار خوبی هـــم بودنـــد. مطالب بسیار زیاد ایشان در زمینه هنر دارند که ان شاءاهلل توسط خانواده شان در حال تدوین اســـت و منتشـــر خواهد شـــد. کارهای ارزشـــمند­ی است که باید منتظر انتشار آنها ماند.

از خاطرات ایشـــان چیزی هســـت که دوســـت داشـــته باشـــید برای ما بگویید؟

هر لحظهای از ایشان برای ما که دانشـــجوی او بودیم خاطره است و واقعاً نمیتوانم یک خاطره بگویم.

نقاشیهایشا­ن را چطور میبینید؟

در زمینـــه نقاشـــی هـــم کارهای بســـیار منحصر بـــه فـــردی دارند و نقاشیهایشـ­ــان همچون روح استاد جعفـــری ســـیال و زالل هســـتند. ایشـــان خیلی به باران، آب و نم گل و کاهـــگل ارادت داشـــتند، بر همین اســـاس من اعتقادم این هســـت که آقای جعفری در عیـــن پایبندی به سنتها در هنر، هنر جدید را خیلی خوب ترویج و تدریس میکردند. در زمینه آموزش که من شـــاگرد ایشان بودم و از ســـال 0۷۳۱ کـــه به عنوان رئیس دانشـــکده هنرهای تجسمی فعالیت داشـــتم شـــاهد ایـــن بودم که بچهها با ذوق و شـــوق فراوان در کالسهای ایشـــان حضـــور دارند و کالس ایشان را خیلی دوست دارند.

یـــک نکتـــهای که دربـــاره اســـتاد جعفری وجود دارد این اســـت که از همان ابتـــدا بهعنوان یـــک هنرمند نوگرا شناخته شـــدند اما باید به این مســـأله توجه داشـــت که ایشان نزد سنتیترین اســـتادان دانشگاه تهران نقاشـــی را آموزش دیدند و نوگرایی نزد اســـتادی مانند استاد علیمحمد حیدریان، راحت نیست و اینکه من کمتر در خاطر دارم که آقای جعفری بـــرای نوگرایـــی در هنـــر از فرهنـــگ و نشـــانهها­ی ایرانـــی و هنر گذشـــته دستاویزی برای ساخت یک هویت مث ًال ایرانی نداشـــته باشند، هنرشان واقعاً یک خلوص و ســـادگی ویژهای داشت. نظر شما چیست؟

بله، آقای خســـرو ســـینایی یک فیلمـــی دربـــاره اســـتاد جعفـــری ســـاختهان­د بـــا عنـــوان «عبـــور از نمیدانـــم» کـــه آن فیلـــم نشـــان دهنده شخصیت ایشان هست. من وقتـــی آن فیلم را دیدم احســـاس کـــردم کـــه اســـتاد جعفـــری خیلی به تجربیات شـــرق دور در نقاشـــی اعتقاد داشـــتند. شـــما میدانید که ایشـــان عمدتـــاً بـــا آب مرکـــب کار میکردند و کارهایشان سریع انجام میشـــد و مثـــل هنرمنـــدا­ن ذن که ســـاعتها و روزهـــا نیاز بـــه تمرکز داشـــتند و در یک لحظـــه و یک آن خلـــق میکردنـــد، در فیلم خســـرو ســـینایی هـــم میبینیـــد کـــه همه وســـایل مثل قلم مـــو، آب مرکب، کاغذ ...و آماده اســـت و کار هنرمند در لحظه خلق میشـــود و به نتیجه میرســـد. ایـــن خلق ســـریع شـــاید نتیجه ساعتها و روزها تمرکز روی کار اســـت. خیلی هم جالب اســـت که مـــا در آن فیلم هـــم میتوانیم با اعتقادات و باورهای اســـتاد آشنا شـــویم و هـــم کارهـــای نابـــی را که انجام میدهند ببینیم.

درست اســـت که ایشـــان شاگرد آقـــای حیدریان و بعد شـــاگرد آقای حمیـــدی هـــم بودنـــد و در مکتـــب ایشـــان هـــم کار کردند امـــا اصالً به اینکه بنشـــینند و ریز ریـــز کار کنند و یـــک تابلـــو را در 0۱ روز یا یک ماه به اتمـــام برســـانند، اعتقاد نداشـــتند. در واقـــع به یک آغـــاز و پایان به این شـــکل در نقاشـــی پایبنـــد نبودنـــد، خالقیت ایشـــان در لحظـــه نمایان میشـــد و کاری کـــه ارائـــه مـــیداد جوهره وجودش بود. ایشان همیشه شـــعر میخواند و صحبتش با شعر شروع میشد و با شعر تمام میشد و اینکـــه دربـــاره خاطـــره گفتید، هر لحظـــه با ایشـــان برای مـــن خاطره است.

از شعرهای ایشـــان چیزی در ذهن دارید که برایمان بخوانید؟

مهمترین شـــعر ایشـــان البته از نظـــر من این اســـت که ســـرودهان­د: «در سفر هر کس به مقصد میرسد میایستد، من سفر را دوست دارم، مقصـــد من رفتـــن اســـت.»عبارت معـــروف دیگـــری دارنـــد کـــه: «تـــو زمین خشـــک را تر کن/ دانه نیلوفر با باد» یک دنیا در آن نهفته اســـت. اشعار بســـیار زیاد دیگری هست که متأسفانه االن در ذهن ندارم.

محمدابراهی­م جعفری از همان آغاز کار تکلیف خود را مشخص کرد و به صف هنرمندان نوگرا پیوست؛ این نوگرایی آنجایی تبدیل به ویژگی بارز جعفری می شود که بدانیم، او نزد سنتی ترین استادان تحصیل کرد و نتیجه اش شد نوگرایی در عین حفظ هویتایرانی

 ??  ??
 ??  ?? پرتره محمدابراهی­م جعفری کار ایرج اسکندری
پرتره محمدابراهی­م جعفری کار ایرج اسکندری

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran