Iran Newspaper

پرچم قیام خراسان در دست ژنرال تبریزی

زندگی و زمانه کلنل محمدتقیخان پسیان

- مسعود آدینه وند

تاریخ معاصـــر ایران از یـــک منظر روایتگر بروز و ظهور جنبشها و قیامهای متعدد با اهداف مختلفی است. از جمله نخستین و مهمترین قیامهای اواخر دوره قاجار، قیام «کلنلمحمدتق­یخانپسیان»بود.

محمدتقیخان پســـیان در ســـال 1271 خورشیدی در تبریز و در خانوادهای مهاجر که دارای سوابق نظامی بودند، به دنیا آمد. اجدادش پس از جنگ ایران و روس و مجزا شدنقفقازاز­ایران،بهتبریزمها­جرتکردند. او پـــس از گذراندن تحصیالت مقدماتی در ســـال 1284 برای ادامه تحصیـــل به تهران آمد و وارد مدرســـه ژاندارمری شد و در سال 1291 با درجه ســـتوان دومـــی به خدمت در ژاندارمری پرداخت. در سال2921 در جنگی در بروجـــرد مجروح شـــد و پـــس از پیروزی از ســـوی ســـتاد ژاندارمری به درجـــه یاوری (سرگرد) رســـید. در روز 23 خرداد 1293 به فرماندهی گردان ژاندارمری همدان رسید و دفـــاع از جاده همـــدان - کرمانشـــا­ه به او واگذارشد.درهمینسالب­ودکهبارضاخ­ان، ریاست دسته تیراندازان آتریاد همدان، یک برخورد نظامی پیدا کرد و رقیبی سرسخت برای وی به شـــمار میرفت. او تـــا 30 آبان 1294 در این سمت باقی ماند. هنگام جنگ جهانـــی اول و تجاوز قوای بیگانـــه به ایران، در ســـالهای 1294-1295 بهعنـــوان یکـــی از فرماندهـــ­ان نظامـــی و مخالفان دخالت بیگانگاندر­ایران،درجنگمعروف­مصلی به قوای روس حمله کرد و توانســـت آنها را در چند نبرد شکســـت دهد. پس از ســـقوط دولت«رضاقلیخانن­ظامالسلطنه­مافی» (رئیس دولت موقت در کرمانشاه)، بسیاری از افســـران ژاندارمری تبعید شدند و پسیان همراه با شـــمار اندکی از این افراد، در ســـال 1296 راهی کشـــور آلمان شد. او در برلین به ادامه تحصیالت نظامی پرداخت. نخست وارد نیروی هوایی آلمان و سپس وارد پیاده نظام شـــد. در آنجا با رادیکالهــ­ـای ایرانی تحت رهبری تقیزاده ارتبـــاط برقرار کرد و مدتی با مجله کاوه همکاری داشت. عالوه بـــر این پســـیان در علـــوم و فنـــون دیگر نیز فعالیت داشـــت. مخصوصاً وی یک دوره ریاضیات عالی را گذراند و زبانهای فرانسه، آلمانی و انگلیســـی و روسی را آموخت و به ترجمه آثار مختلفـــی از این زبانها همت گمـــارد و بـــه انتشـــار مقاالتـــی در روزنامـــه حبلالمتیــ­ـن پرداخـــت. )1( در 4 آذر 1298 به ایران بازگشـــت و از جانب دولت «حسن مشـــیرالد­وله» در 30 مرداد 1299 با سمت نایب ســـرهنگی به فرماندهـــ­ی ژاندارمری خراســـان که به لحاظ ســـاز و برگ و اسلحه و نفرات کاملتریـــ­ن واحد ژاندارمـــ­ری بود، منصوبشد.(2) ■ علل و روند قیام کلنل پسیان

قیام پســـیان ریشـــه در حـــوادث بعد از جنگ جهانـــی اول و مهمتر کودتای ســـوم اســـفند 1299 «رضاخان میرپنج» داشـــت. دشـــمنی دو نیـــروی ژاندارمری و قـــزاق با قرارداد 1919 باعث پیوند سیاسی میان این دو نیرو شد و این اتحاد مصلحتی خود را در جریان کودتای رضاخان نشـــان داد. پس از کودتا در بسیاری از شهرهای کشور حکومت نظامی برقرار شـــد، برخی از حکام و والیان برکنار شدند و صاحب منصبان ژاندارمری جایآنهاراگ­رفتند.

در مشهد نیز در نتیجه تغییر و تحوالت و اراده حکومـــت و در دوره نخســـتوزی­ری «ســـیدضیاء­الدین طباطبایـــ­ی» کلنـــل محمدتقیخان­اقدامبهتوق­یفوبازداشت «احمد قـــوام الســـلطنه» والی خراســـان و بســـیاری از اعیـــان و اشـــراف و متمولیـــن و مالکین کرد و این امر، زمینه کینه و دشمنی بین آن دو را فراهم کرد.

روابط قوامالســـ­لطنه والی خراســـان با کلنـــل محمدتقیخان از ابتـــدای انتصاب کلنل به ریاست ژاندارمری خراسان تا وقوع کودتای سوم اســـفند 1299 کامالً صمیمانه بود و قوام در برآوردن خواستههای کلنل که بعضاً مربوط به مرکز بود، صادقانه تالش میکـــرد. حتی به موجب عهد و پیمانی که میان آن دو بســـته شده بود، قوام به پسیان اعتماد داشت. )3( اما این رابطه و دوستی دیـــری نپاییـــد و در نتیجـــه تفرقهافکنی به دشمنیتبدیل­شد.

حســـن تقیزاده درباره پســـیان اشـــاره کـــرده: «آدم بســـیار خـــوب و درســـتکار و جاننثاری بـــود. با قوام الســـلطنه درافتاد. ســـید ضیاءالدین و رضاخان که تسلط پیدا کردنـــد، میخواســـت­ند در همه جا قشـــون قدرت را در دست بگیرد و لذا بر ضد کهنهها برخاستند. تلگراف کردند همه جا قدرت با رئیس قشون آنجا باشد و گفتند همه چیز را دردستبگیری­د.سیدضیاءهمه­جاتلگراف کردکهامورر­ارؤسادردست­بگیرند،ازجمله به کلنـــل محمدتقیخان پیام ارســـال کرد قوام را بگیرد و یـــک روز قوام را با آن تبختر گرفتند و حبسش کرد.» )4(

پســـیان فردی اصالحگـــر، قدرتطلب، مســـتقلوب­یبـــاکبود­کهتصمیمداش­ـــت اوضاع خراسان را در اواخر دوره قاجار اصالح کند و در این راستا وی خود را آماده کرده بود تا در برابر مخالفان و کسانی که احتمال میداد سدراهششوند،ایستادگیکن­د.

«امـــاناهل­ل اردالن» ملقـــب بـــه حـــاج عزالممالــ­ـک از رجال سیاســـی اواخر دوره قاجار و دوران پهلوی مینویسد: «در مشهد من یاور محمدتقیخــ­ـان را در محل ایالتی مالقات کرده و به او نصیحت دادم که از فکر حمله به قوای دولتی و خیال گرفتن تهران و ایـــن حرفها کـــه اطرافیـــا­ن او میگویند، منصـــرف شـــود. او از قوامالســـ­لطنه کـــه رئیسالوزرا شده بود، اطمینان نداشت. من گفتم این دولتها دوام ندارند و بهتر است شمادرمشهدب­مانیدوبابم­ذاکرهرابام­رکز مفتوحکنیدی­ااطمینانپی­دامیکنیدیا­طولی نمیکشد به جای قوام کس دیگری میآید و آن وقـــت کار شـــما آســـان میشـــود، ولی متأسفانهنص­ایحمندریکم­القاتکهبعد از آن راهی تهران شدم به او اثری نکرد.» )5(

پســـیان بزرگترین دشـــمن خود را قوام میدانســـت و به دســـتور ســـید ضیاء وی را توقیـــف و به تهران فرســـتاد و از ســـوی وی بهعنوان کفیـــل والیت خراســـان منصوب شد. )6( بدین ترتیب کلنل پسیان فرصتی یافـــت تـــا برنامههـــ­ای اصالحـــی خـــود را در والیـــت خراســـان آغـــاز کنـــد. در حـــوزه اقتصادی، سیاســـی، مالیـــات عقبمانده زمیـــندار­ان را گرفـــت و برکارهـــا­ی نیابت تولیت آســـتانقد­س که دچار سوءمدیریت شـــده بود، نظارت کرد. )7( وی برنامههای وسیعی برای انجام اصالحات در خراسان طرحریزیکرد­وباتالشوکو­ششیکهانجام داد نظـــم و امنیتی بیســـابقه در خراســـان برقرار شـــد. او حکام و فرمانروایا­ن سابق را عزل و به جای آنها حکام جدیدی که اکثراًاز معتمدین کلنل و افسران ژاندارمری بودند منصوب کـــرد. بیـــش از 50 نفـــر از اعیان و اشرافوتجار­مشهددستگیر­وزندانیشدن­د و بســـیاری از کارکنان آستان قدس رضوی، که متهم بـــه اختالس بودنـــد، از کار برکنار و محبوس گشـــتند. )8( قـــوام بعد از اینکه به تهران فرســـتاده شـــد و امالک و اموالش مصادره شد، تا زمانی که سید ضیاء بر مسند صدارت بود، قدرتی نداشت و تنها با رفتن سید بود که از حبس به صدارت رسید. قوام در زنـــدان بـــود که خبر برکناری ســـیدضیاء به او داده شـــد و در 5 خرداد 1300 به مقام ریاست الوزرایی رسید. )9( از طرفی بسیاری از متنفذین خراســـان که در زمان والیگری قوام دست خود را در انجام هرگونه اقدام و رفتار با رعایای خود باز میدیدند از شنیدن خبر توقیف قوام بشدت ناراحت و ناراضی بودند. در چنین شـــرایطی با روی کار آمدن قـــوام به تصریـــح تقیزاده:«کلنل پســـیان فهمیـــد کارش بـــه جنـــگ خواهد کشـــید، تمکین نکـــرد. از تهران خواســـتند او را رام کنند، خوشـــنام و نیکنام بود. کلنل اینطور فهمیده بود که میگیرند و انتقام میکشند. تمکیننکردو­جنگشد.اوازتربیتش­دگان وصاحبمنصبا­نسوئدیبود.ژاندارمریر­ا در دست داشت و دارای قشون مرتبی بود. قوام که با همه رؤســـای والیـــات و خوانین ارتباط داشـــت به آنها تلگراف کرد که نیرو بر ضـــد کلنل بفرســـتند و فرســـتادن­د. آخر امر کشـــته شـــد. پیروان و یاوران او جسدش را بـــا احترامات زیاد آوردند در مشـــهد و در خود حرم آستانه، آنجاها دفن کردند. قوام خیلیدشمنیو­لجاجتمیکرد­وحکمداد جسدش را در آوردند و بردند در بیرون شهر در یک قبرستان عادی دفن کردند.»(01)

قوام الســـلطنه به تمام رؤســـای ادارات خراســـان خبـــر نخســـتوزی­ری خویش را تلگرافیاطا­لعداد،بجزبهکلنلم­حمدتقی خان پســـیان و از این بدتر آنکـــه قوام هنوز رســـیده نرســـیده، «نجدالســـل­طنه» را کـــه حتـــی از اداره امور اتاق خـــودش هم عاجز بود، بـــه ســـمت کفالـــت ایالت خراســـان منصوب داشـــت و «مســـیودو بوا» پیشکار مالیه خراســـان را که مردی بغایت شریف و برخالف تمـــام بلژیکیها درســـتکار بود، از کار برکنـــار کرد و متعاقب ایـــن احوال به ســـایر رؤسای اداری خراســـان اطالع داد که من رئیس الوزرا شـــدهام و هـــر کاری دارید میتوانید با شـــخص من در میان بگذارید. این آغاز مانور قوام بود و کلنل پســـیان که از این حادثه بشـــدت منقلب و ناراحت شده بود، فوراً دســـت به توقیف نجدالسلطنه و ســـایر یاران قوام زد و متعاقـــب این احوال تلگرافی به احمدشاه مخابره کرد که «شما به من امر میکنید که قوام الســـلطنه، مرد خود مختار را دستگیر و توقیف کرده و او را به تهران بفرستم... و سپس چیزی نمیگذرد کـــه او را رئیسالوزرا­ی ایـــران میکنید، این کار چه معنی دارد؟ آیا سزاوار است که من بدون دلیل مورد توهین قرار گرفته و اکنون در مقابل کینـــه توزی آقـــای رئیسالوزرا­ی شـــما، که تا چنـــد روز پیش بهعنـــوان یک گناهکار زندانی بود، قـــرار بگیرم؟ بهدنبال این تلگـــراف، چندین تلگـــراف دیگر نیز از ســـوی کلنل محمدتقی خان به احمدشاه مخابره میشـــود. احمدشـــاه طی فرمانی، کلنل را فرمانده قشـــون خراســـان کرد و به او شـــرافتمن­دانه اطمینـــان داد کـــه در هـــر صورت از وی پشـــتیبان­ی خواهد کرد. کلنل پس از تأمینی که «احمد شـــاه» بـــه او داد، بالفاصلهنج­دالسلطنهوس­ایردوستانق­وام را از توقیف آزاد ساخت، اما نجدالسلطنه که فـــی الواقع قادر به انجام مأموریت خویش نبود، فـــوراً به قـــوام تلگراف کـــرد که چون من نمیتوانم کفالت والیگری خراســـان را به عهـــده بگیرم، لذا بهتر اســـت این کار را به کلنل پســـیان یا آقای کارگزار کل واگذار کنیـــد. )11( قـــوام این بار کینه پســـیان را به دل گرفت. پســـیان هم که متوجه تحوالت سیاســـی پایتخت شـــده بود، در دشمنی و مقاومت در برابر قوام پافشـــاری کرد. قوام بعـــد از انتصاب بهمقـــام صـــدارت، ابتدا نجدالسلطنه را حســـب االمر اعلیحضرت اقدس شاهنشـــاه­ی ارواحنا فداه به کفالت ایالت خراســـان گمارد و ســـپس کلنل را در سمت ریاست ژاندارمری خراسان ابقا کرد و این نوعی تعیین تکلیف برای خراســـان بود. او در پیام خود از پســـیان خواست تابع اوامر نجدالسلطنه باشد و نتیجه پیشرفت کار خود را به اطالع وی برســـاند. اما پسیان از قبول فرمان او سر باز زده و نجدالسلطنه را توقیـــف و اداره خراســـان را بـــدون توجه به پایتخـــت در دســـت گرفت. بـــا تصرف تلگرافخانـ­ــه ارتباط خراســـان با مرکز قطع شـــد. متعاقب این اقدام، کلنـــل گروهی از افـــراد و نمایندگان مـــردم را به ارگ دولتی دعوت کـــرد. او طی ســـخنرانی پرشـــوری، ضمن اشـــاره بـــه خدمـــات خـــود و اظهار نارضایتیاز­سیاستدولت،شرکتکنندگا­ن را مجاب کرد که از دولت بخواهند تا او را به جای نجدالســـل­طنه به والیگری خراســـان منصوب کند. بر همین اســـاس، گروهی از آن جمع در تلگرافخانه تجمع و در تماس با پایتخت اعالم کردند نجدالسلطنه قادر به حفظ انتظامات در خراســـان نیســـت و کلنل را برای این مقام پیشنهاد دادند. این اقدام و بویژه تشکیل جلسه در ارگ دولتی و پیامدهای آن، تمرد آشکار از فرامین دولت و به رســـمیت نشـــناختن آن بـــود. هرچند کلنل هنوز راه گفتوگـــو و مذاکره با دولت مرکزی را نبسته بود. او در پایان جلسه ارگ دولتی، با طرح شش خواسته، شرایط خود را برای ادامه کار یا کنارهگیری و ترک کشـــور جهت تکمیـــل آموزش در رشـــته خلبانی اعالم کرد. همان شب از دربار جواب رسید که شاه با تمام خواستههای کلنل موافقت کرده اســـت، جز اینکه اجازه نمیدهند که مشـــارالی­ه از ایـــران خارج شـــود و مقتضی میدانند که در سر خدمت خود حاضر و با امیدواریکا­ملمشغولباش­ند.(21) ■ سرنوشت پسیان و قیام خراسان

مخالفت قوام با پسیان روزبه روز بیشتر و شدیدتر شده و به تصریح «محمد تقی بهار»: «دولت، پســـیان را متمرد و مجنون معرفـــی میکرد و کلنل قوام الســـلطنه را خائن میدانســـت و افکار مردم خراسان را بر ضد وی میشـــوران­د». )13( در نتیجه مقاومت پسیان، قوام السلطنه به رؤسای ایالت متوســـل شـــد و به وســـیله شـــجاع الدوله[عبدالرضاخـ­ــان قوچانـــی] و امیـــر شوکتالملک علم [محمدابراهی­م خان شـــوکتالم­لک علـــم] تقاضا کـــرد کلنل را دســـتگیر کننـــد. هیچ یـــک از اقدامات و تاکتیکهای قوام در حل مســـالمتآ­میز اختـــالف ایجـــاد شـــده مؤثـــر نیفتـــاد. نه صمصـــام الســـلطنه [نجـــف قلـــی خان صمصام السلطنه بختیاری] و نه شوکت الملـــک نتوانســـت­ند در مکاتبـــات خود با کلنـــل، او را از قیام علیـــه دولت مرکزی بر حـــذر دارند. چند روز قبل از کشـــته شـــدن کلنل، قرار بود میان او و شوکت الملک در گدار ســـلیمانی (در جاده قائنات و گناباد) مالقات و مذاکرات حضوری صورت گیرد. البتـــه مالقات حاصل نشـــد چون به کلنل خبرهـــای ناگـــواری از قوچان رســـیده بود، بهطوری که ناگزیر از مالقات با وی معذرت خواســـت و بـــا عجلـــه با شـــمار اندکـــی از صاحبمنصبان و ژاندارمها راهی قوچان شـــد. )14( قوایی از طرف ایالت جمعآوری و به سمت مشـــهد حرکت داده شد. کلنل برای دفـــع خطر، به اســـتقبال آنها رفت و در جعفرآبـــا­د قوچان جنگ ســـختی بین ایالت و قوای ژاندارم درگرفت. از یک طرف شوکت الملک خوانین سرحدی را به تهیه حرب و ضرب وادار و از طرف دیگر با مشهد باب مخابرات صلـــح را باز کرد و «مصباح دیوان» پیشکار خود را برای اصالح فرستاد، امـــا کاری صورت نداد و ناچـــار جنگ آغاز شـــد. قوای چریکـــی زیادی از میـــان ایالت هزاره و بلوچ و بربری علیه کلنل بســـیج و به تعداد 5 هزار نفر به مشهد رفتند. قوای کلنل هم به ریاســـت وی و «علیرضاخان شمشـــیر» [مـــاژور علیرضـــا خـــان وزیری معـــروف به شمشـــیر] بـــه اســـتقبال آنها آمدنـــد. بیـــن فرماندهان طرفیـــن مدتی مذاکره وجود داشـــت و پیغامهای زیادی رد و بدل شد. در این زمان اکراد قوچانی به دستور «سردار معزز» [عزیزاهلل خان سردار معزز] حاکم بجنورد شـــروع شد و قوچان را تصرف کردند. در نتیجه کلنل به ســـوی قوچان رفته تا شورش آنجا را سرکوب کند. در9 مهر0031 در منطقه جعفرآباد قوچان تصادم بین قـــوای طرفین صورت گرفت. پس از چندی زد و خورد و وارد کردن تلفات سنگین به قوای پسیان، مهمات وی تمام شد و خود پسیان هم به قتل رسید و کردها ســـرش را از بدن جدا ســـاختند و به مشهد بردنـــد. )15( بایـــد گفت که ســـردار معزز، قرآن مهر کرده و برای کلنل فرســـتاده بود که خیالش راحت باشد اما به آن وفا نکرد. )16( پسیان هنگام کشته شدن بیش از سی سال از عمرش نگذشته بود.

پسیانفردی اصالح گر، قدرتطلب و مستقل و بی باک بودکهتصمیم­داشت اوضاع خراسان را در اواخر دوره قاجار اصالح نماید و در این راستا وی خود را آماده کرده بود تا در برابرمخالف­انوکسانی که احتمال می داد سد راهش شوند، ایستادگیکن­د

 ??  ?? کلنل پسیان به همراه تعدادی از فرماندهان ژاندارمری و بزرگان خراسان
کلنل پسیان به همراه تعدادی از فرماندهان ژاندارمری و بزرگان خراسان
 ??  ??
 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran