Iran Newspaper

از چشمهایی که بیحاصل نور را طلب میکنند...

- مترجم: فاطمه سواعدی

والــت ویتمــن ‪)Walt Whitman(‬ شــاعرمدرن، مقاله نویــس و روزنامه نــگار که به پدیدآورنده شــعر آزاد امریکایــی شــهرت دارد،زاده 31 مــاه مــه ســال 1819 در شــهر نیویورک اســت. ویتمن در خانوادهای پرجمعیــت بــه دنیا آمــد و در ســن 12 ســالگی به کار در چاپخانــه و مطالعــه آثــار ادبــی از جملــه هومــر و ویلیــام شکســپیر پرداخت. پس از مدتــی معلمی در زادگاه خــود، بــه روزنامــه نــگاری روی آورد و این کار را بهطــور حرفهای ادامــه داد. نخســتین و مهمترین مجموعه شــعر ویتمن با عنوان برگهای علف ‪)Leaves of Grass(‬ در ســال 1855 منتشــر شد که شامل 12 شعراســت. ویرایش دوم این کتاب در ســال 1856 منتشر شد که شامل 33 شــعر و نامهای از رالف والدو امرســون اســت.[در زمان جنگ داخلی، ویتمن به نیویورک رفت و برای کمک به مجروحان جنگی، در بیمارستان داوطلبانه مشغول به کار شد.] آخرین ویرایش برگهای علف، معروف به «ویرایش بستر مرگ» اســت که درســال 1892 منتشــر شــد؛ کتابی بزرگ با 383 شعر، تنظیم شــده در چهارده فصل. پیش از آن کتاب خداحافظ خیال من در 1891 منتشــر شده بود.هدف شــاعری وی، تعالی بخشیدن به حماسههای باستانی، اجتناب از فرمهای پیش پا افتاده زیبایی شــناختی و کمک به خوانندگان در شــناخت خود و هویــت امریکایی خود بود. در اشــعار ویتمن، انتقــال از تعالیگرایی به واقعگرایی و بالعکس بخوبی قابل مشاهده است. به تأثیر از جنبش رمانتیک در ادبیات و هنر عقیده داشت که کارعمده شاعر، به نمایش گذاشتن تجربیات شخصی است. وی همچنین ارتباط بین روح و بدن و جهان را به روش جدیدی ارائه داد. ویتمن در 26 مارس سال 1892 درگذشت.

آه، من! آه، زندگی!... از پرسشهای این تکرارها... ازسلسلههای­بیپایانبیا­یمانی... از شهرهای آکنده از نادانی... از مــن که همیشــه من را مالمت میکند (که چه کســی ابلهتــر و بیایمانتر از من است؟) از چشمهایی که بیحاصل، نور را طلب میکنند... از مفهوم اشیا... از نبردی که همواره تکرار میشود؛ از حاصلهای بیحاصل.. از انبوه مردم مالل آور و پستی که میبینم؛ از سالهای باقی پوچ و تهی که تنیده با منند پرسش، آه من! چه غم انگیز، مکرر... چه سودی در اینها نهفته است؟ آه من! آه زندگی! پاسخ: اینکهتواین­جایی...کهزندگیهست،بودنهست؛ اینکــه این بــازی مقتــدر ادامــه دارد و تو شــعر میسرایی...

همینکهسرمی­نهم،سرورم! اعترافی که کرده ام، حرفهایی که به تو گفته ام، از نو جان میگیرند. می دانم که بیتابم و دیگران را هم بیتاب میکنم می دانم که حرفهایم اسلحهاند، مملو از خطر ومرگ / (به راســتی که من ســرباز واقعیام نه مردی نیزه به دست و نه مرد توپخانه سرخ پوش) چرا که من با صلح، ایمنی و تمامی قوانین، رو در رو میشوم تا آنها را برهم زنم. اکنون عزمم جزمتر است از آنجا که همه انکارم کرده اند هیچ گاه پروا نکردهام، نه از تجربه نه اخطار نه اکثریت و نه ریشخندها و خطر چیزی که جهنمش میخوانند و فریب چیزی که بهشتش میدانند برای من بیمعناست سرورم!اقرارمیکنم­کهتوراوادا­شتهامکهبام­نپیشبرویوه­مچنانتوراو­امیدارم بدون اینکه مقصد را بدانم و یا اینکه پیروز خواهیم شد و یا مغلوب...

محتاج تضمین نیســتم- مردی هســتم گرفتار روح خویش شک ندارم زیر پاها و کنار دستها وصورتهایی کهمیشناختم، اکنــون چهرههــای تماشــاگری هســت کــه نمیشناسم—چهرههاییآر­اموواقعی؛ شــک ندارم که شکوه و زیبایی در ذره ذره جهان نهفتهاست شــک نــدارم کــه مــن نامحــدودم و جهانهــا بیحدوحصرند بیهودهبهای­نبیکرانگیم­یاندیشم شک ندارم که جهانها و منظومه هاشان، هدفمند، بازی تند خود را پیش میبرند و من باید به شایستگی آنها برسم و از آنها سبقت بگیرم شک ندارم که امور آنی، میلیونها سال ادامه دارد؛ شک ندارم که درونیها، درونیهای خود را دارند و برونیها، برونیهای خود را... بینایی، بینایی دیگری دارد... شنوایی، شنوایی دیگری و صدا، صدای دیگری شک ندارم که مرگهای اشک آلود مردان جوان از پیش مقرر شده است (آیــا آنــان گمــان میکنند که زندگــی بخوبی تعبیه شــده و مرگ، مفهــوم تمامی زندگی، خوب تعبیه نشده؟) شــک نــدارم که کشــتیهای شکســته در دریا بــا دقیقترین جزئیــات از پیش فراهم شدهاند نه وحشــت اهمیت دارد و نه اینکه زن، کودک، شــوهر، پدر و عاشــق چه کسی آن زیر مرده است؛ شــک ندارم که هرچه پیش آید، هرکجا، هر زمان، از پیش تعیین شــده اســت، در ذات اشیا گمان نمیکنم که زندگی برای همه فراهم شده و برای زمان و مکان... اما ایمان دارم که مرگ بهشتی برای همه مقرر شده است...

خوابی در خواب دیدم شهری دیدم مصون از حملههای کل جهان خواب شهری نو را دیدم پر از دوستان و هیچ چیز مهمتری نبود مهمتر از کیفیت عشق سترگ کــه هرلحظه البه الی کارهای ســاکنان شــهر هویدا بود و درنگاهها و واژههاشان ....

 ??  ??
 ??  ??
 ??  ??
 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran