Iran Newspaper

کابوسازدوا­جبامرددوزن­ه

-

گروه حوادث/

چند روزی به مراسم عروسیمان مانده بود که راز خیانت «آرش» برمال شد. سردرگم بودم، نه میتوانستم بدبختیام را به کسی بگویم و نه...

*** «آرش» دوست برادرم بود، او را خوب میشناختم و از مشکالت زندگیاش باخبر بودم. چند ماه پس از جدایی از همسر اولش به خواستگاریا­م آمد. خانوادهام او را قبول داشتند و میگفتند بعد از نامزدی ناموفقی که داشتم «آرش» میتواند گزینه مناسبی باشد!مراسم خواستگاری و عقد ما در زمان کوتاهی انجام شد و تاریخ عروسیمان را نیز تعیین کردیم. همه چیز خیلی سریع پیش رفت. اما با اینکه مدت کوتاهی از عقد من و «آرش» میگذشت بیش از حد به او عالقهمند و وابسته شده بودم. گاهی در روز بیش از ۰2 بار به او زنگ میزدم یا برایش پیامک میفرستادم.

آن شب شوم هم در خانه تنها بودم که دلم هوایش را کرد. خواستم با او تماس بگیرم اما ساعت از نیمه شب گذشته بود. برای اینکه مطمئن شوم بیدار است برایش پیامک عاشقانهای فرستادم، پیام ارسال شد. اما هنوز یک دقیقه هم نگذشته بود که گوشیام زنگ خورد. عکس «آرش» روی صفحه آمد. سریع دکمه سبز گوشی را زدم که صدای جیغ و فریاد زن جوانی شوکهام کرد. او مدام فریاد میزد: «این وقت شب با شوهر من چه کار داری؟...» او حتی اجازه نمیداد من حرف بزنم. بد و بیراه میگفت، آنقدر عصبانی بود که حتی نمیتوانستم از خودم دفاع کنم. با شنیدن کلمات آن زن خشمگین، بیاختیار گریه میکردم. باور اینکه «آرش» به من خیانت کرده بیشتر شبیه کابوس بود. صبح روز بعد با آن زن در پارکی قرار گذاشتم. زودتر از ساعت قرارمان خودم را رساندم. هزار فکر و خیال عجیب در سرم بود. با اینکه نمیخواستم خیانت «آرش» را باور کنم اما دوست داشتم بدانم آن زنی که او به من ترجیح داده چه کسی است.

مانند دیوانهها راه میرفتم. هر زن جوانی را که میدیدم دلم فرو می ریخت، تپش قلب گرفته بودم. زمان آنقدر کند میگذشت که هر دقیقه مانند یک ساعت سپری میشد. این انتظار طوالنی و دیوانهکنند­ه ساعت 11 صبح به پایان رسید. زن ریزنقش با صورتی ظریف و زیبا به سمتم آمد. با وجودی که مطمئن نبودم خودش باشد اما حسی عجیب مرا به سوی او میکشاند. ناخواسته از جایم بلند شدم و به سمتش رفتم. عینک آفتابی زده بود و نمیتوانستم متوجه زاویه نگاهش شوم. چند قدمی با هم فاصله داشتیم که پرسید: « شما، «ترنم» هستید؟»با شنیدن نام خودم از زبان او، اشک هایم سرازیر شد. انگار باید باورم میشد که آشیانه خوشبختیام ویران شده. «شیدا» در بحبوحه اختالفهای «آرش» و همسر اولش با او ازدواج کرده بود. اما به اصرار «آرش» پنهانی در خانهای زندگی میکردند.دیگر حرفهایش را نمیشنیدم، به هق هق افتاده بودم. پس من زن سوم «آرش» بودم... آن لحظات تنها همه اتفاقات، چرب زبانیهای «آرش» و وعده و وعیدهایش مانند فیلم از جلوی چشمانم میگذشت و تحمل این درد را برایم سختتر میکرد.

باید کاری میکردم، ما فقط چند روز به عروسیمان مانده بود. بعد از آن نامزدی ناموفق، به هم زدن مراسم فقط آبروی من و خانوادهام را میبرد. اما باید انتخاب میکردم؛ زندگی بهعنوان زن سوم یا تحمل حرف و حدیثهای تمام نشدنی فامیل و اقوام...هنوز اعضای خانوادهام از این ماجرا خبر نداشتند و من هم نمیتوانستم درست تصمیم بگیرم. یک روز بعد دوباره زن آرش به من زنگ زد. او هم حالش بهتر از من نبود و حوصله حرف زدن نداشت. تنها چند جمله گفت و قطع کرد: «خانم؛ من تصمیمم را گرفتهام و از «آرش» جدا میشوم. دیشب همه چیز را به او گفتم و قرار شد ماهانه یک ربع سکه بهعنوان مهریه بدهد و از هم جدا شویم...»گناه «آرش» نابخشودنی بود اما با وجود همه آن اتفاقات دوستش داشتم. آن موقع احساس کردم بهترین کار این است که این راز را پیش خودم نگه دارم... مراسم ازدواجمان طبق برنامه پیش رفت و ما زیر یک سقف رفتیم اما بعد از آن اتفاق، فکر و خیال مانند خوره به جانم افتاده، به همه تلفنها و پیامهای «آرش» مشکوکم. میترسم سرنوشت من هم مانند دو زن دیگرش شود. شبها کابوس میبینم و شرایط هر روز برایم سختتر میشود. نمیدانم چگونه باید از این شرایط خالص شوم...

لزوم تحقیق پیش از ازدواج

فرقانی، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی مرکز مشاوره آرامش پلیس اصفهان درباره این پرونده گفت: بررسی این پرونده نشان میدهد عواملی همچون نداشتن شناخت کافی از طرف مقابل، اعتماد صرف بهخاطر آشنایی قبلی، نداشتن مالکهای صحیح همسرگزینی از سوی زن جوان و خانوادهاش سبب پنهان ماندن ازدواجهای قبلی این مرد شده است.وی افزود: آنچه باید مورد تأکید قرار گیرد این است که پدیده چندهمسری و نداشتن بینش صحیح در خصوص پیامدها و نتایج چنین تصمیم هایی، هم از نظر عرف و هم از نظر قانون مشکالتی را در پی دارد. ضمن اینکه پنهان کاری در امر ازدواج یکی از معضالت جدی زوجهای جوان امروزی است که باعث بروز بحرانهای عاطفی، خانوادگی، اجتماعی و مالی برای طرفین میشود. از آنجا که در بسیاری از موارد این نوع زندگیها به طالق ختم میشود عوارض روانشناختی آن به طور قابل مالحظهای سالمت و بهداشت روان طرفین را نیز به مخاطره میاندازد.

حمید رضا محمدی، کارشناس اجتماعی

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran