Iran Newspaper

فاصل ‌هگیری‌جاودانه‌ از‌نق‌شهای‌پاپیون‌زده

- احمد بخشی دستیار علی حاتمی

با محمد علی کشــــاورز در محله میدان شهدا هم محل بودیم. در آن سالها ایشان به دانشکده هنرهای دراماتیک میرفت و من نوجوان و محصل بودم. بواسطه یکی دو تئاتــــری که از او در تلویزیون «ثابت» (کانال دو) دیده بودم او را میشــــناخ­تم. هر روز که در دانشگاه کالس داشت به همراه یکی از دوستان در مسیر خانه به دانشکده میایســــت­ادیم تا به او ســــالم کنیم. جواب ما را که میداد و حال و احوال میکرد قند توی دلمان آب میشــــد. همیشــــه در تئاترهایی که بازی میکرد او را شیک و پاپیون زده و اتو کشــــیده میدیدیــــ­م تا اینکه با مرحوم نادر ابراهیمی ســــریال «آتش بدون دود» را کار کــــرد و چــــون در نقش خان ترکمن ظاهر شــــد او را بدون کراوات و پاپیون دیدیــــم. در فیلم دیگر یعنی «کاروانها» کــــه در مقابل آنتونی کویین بازی کرد هم در نقش خان و ایل بختیاری ظاهر شــــد؛ غیر از این دو فیلم ما همیشــــه او را با ریش پروفســــو­ری و کراوات زده و شــــیک میدیدیم به تعبیری انگار همیشــــه آماده بود و اصالً گریم و لباســــی برایش تهیه نمیکردند و همینجور در نقش دکتر، مهندس، معلم و مدیر مدرســــه... جلوی دوربین میرفت. زمان گذشت تا رسیدیم به روزگار فیلم «هزار دستان». علی حاتمی و محمدعلی کشاورز هم دانشکدهای بودند و من هر دو را در راه این دانشگاه مالقات میکردم. پس از آنکه بهعنوان دستیار کارگردان توفیق دســــتیار­ی علی حاتمی را پیدا کردم همیشــــه به او میگفتم در کارهای شما جای محمدعلی کشاورز خالی است. رابطه این دو آنقدر دوستانه بود که شاید علی حاتمی در رودربایســ­ــتی میماند که تا «هزاردستان» نقشی به او پیشنهاد نداده بود حتی در فیلم «هزاردستان» هم مردد بود که آیا او این نقش را برای بازی در این اثر میپذیردیاخ­یر؟!میگفتیعنیم­حمدعلیقبول­میکندکهیکگ­اریبهاوبده­یم و استخوانهای پوســــیده را از کله پزی جمع کند و بیاورد به یک خانه خرابه ...و و در آن فضــــا و نقش ژولیده و کثیف بازی کند؟ تا اینکه در نهایت قبول کرد فیلمنامه را با او بدهند و منتظر پاسخ کشاورز به این پیشنهاد باشد و همه دیدیم که محمدعلی کشــــاورز آمد و با نقش شعبون استخونی چهها کرد! البته به تاریخ که نگاه کنید، در کمیته مجازات چنین شــــخصیته­ایی نبوده اســــت نمونههایی مثــــل ابوالفتح که علی نصیریان آن را بازی کرد داشــــتیم اما شــــخصیت عینی شــــعبون استخونی در این کمیته وجود نداشت، شخصیت هایی شبیه شعبون استخونی که شخصیتها را ترور میکردند وجود داشــــت اما این شخصیت بهصورت عینی ما به ازای بیرونی ندارد. اســــمش هم در فیلمنامه شــــعبان اســــتاد خوانی بود اما چون استخوان کله پزی را جمع میکرد به شــــعبون استخونی شهره شد. میبینید که چگونه خالقیت علی حاتمی و محمدعلی کشاورز دست به دست هم داد و چنین شخصیتی را در سینمای ایران جاودانه کرد. در فیلم «کمال الملک» هم نقش اتابک را با خالقیت و شکوه بازی کرد. محمدعلی کشاورز در فیلم دیگری از علی حاتمی هم بازی کرده که کمتر از آن اسم میآوریم؛ «جعفرخان از فرنگ برگشته». این فیلم دچار سرنوشت عجیب و غریبی شــــد توقیفش کردند، 20 دقیقه آن را حذف کردند و آن بخشها را شــــخص دیگری گرفت و حاتمی قهر کرد ...و در آن فیلم هم محمدعلی کشــــاورز نقش فردی دچار معلولیت ذهنی را بازی میکند. در فیلم «مادر» هم نقش محمد ابراهیم یک شــــخصیت کم سواد است و شغلش شــــبیه به شعبون «هزاردستان» است؛ در نقش شخصیتی که روده پاک میکند و به آلمان صادر میکند. در این فیلم هم فضای کار او آنقدر کثیف بود که هر وقت به این لوکیشن سرمیزدیم از هوای بد زهتابی (روده پاک کنی) احساس خفگی میکردیم. این دو نقشی که شاید بیش از هرتصویریدر­ذهنعالقهمن­دانسینماوت­لویزیونثبت­شدهازشخصیت­همیشگی محمدعلی کشــــاورز خیلی فاصله دارد و خودش هم این نقشها را دوســــت دارد. ان شاء اهلل که سالهای سال زنده باشند و باز هم بتوانند کار کنند. در تعزیه برخی از آنهایی که نقش بازی میکنند و بعد از مدتی پیر میشــــوند از آنها خواسته میشود همان نقشها را نشسته بازی کنند. محمدعلی کشاورز آنقدر قدرت بازیگری دارد که حیف است سینمای امروز متناسب با احوال جسمانی برای او نقش ننویسد و خود را از این تجربه محروم کند؛ البته نقشهایی قدر و درخور نام ایشان.

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran