Iran Newspaper

10 هزار گل پیشکش قلب مادران

مردی که برای آرامش روح مادرش همزمان با روز مادر هزاران گلدان گل به مادران الهیجانی هدیه کرد

- سهیال نوری روزنامه نگار

«مادر» با همه ســادگی و بیپیرایگیا­ش، شخصیتی آنچنان خاص و ستودنی دارد که تحت هیچ شــرایطی نمیتوان ســادهاش انگاشت. دست کم برای ما ایرانیهــا که مهر «مــادر» در تار و پود جانمان رخنه کرده، شــدنی نیســت که مقام ارزشمند مادر را به ســادگی معنا کنیم.اهدای 10 هزار گلدان گل در یکی از خیابانهای شــهر الهیجان به تنهایی ســوژه جالبی به نظر میرسید، اما وقتی مشــخص شــد همه ایــن گلدانها بــه احترام مخلــوق مقــدس خداوند یعنی «مادر» آن هم به مناسبت والدت حضرت زهرا(س) به مادران این شهرستان تقدیم شــده است، سوژه جالب تری به نظر آمد و دلیلی شد تا با ایده پرداز این حرکت متفاوت به گفتوگو بنشینیم.

دکتــر حجت (ســعید) طیــران کــه از دو ســال قبل به فکر افتاد به جای احســان و خیرات بــرای مــادرش، گلدانهایی از گل را در میــان مــادران زادگاهش توزیع کنــد، بــا این امیــد کــه جوانهــای امروز قدر مادرانشــا­ن را بیشــتر بدانند سعی دارد در ســالهای پیــش رو ایــن ایــده را منسجمتر و گستردهتر عملی سازد. ■ میراث گل ها کودکی هایم در خانهای ســپری شــد که هنوز هم پابرجا اســت، امــا حال و هوای ایــن خانــه دیگــر شــبیه ســابق نیســت. مادرم که زنده بــود حیاط خانه پر بود از گلهای رنگارنگی که با دستان مهربان او جان گرفته بودند. چهره خندان مادرم، وقتــی به میان گلهــای باغچه میرفت تا بــه آنها رســیدگی کنــد زیباتر میشــد بــرای همیــن همیشــه فکــر میکــردم، شــخصیت خاص و روحیه شــادابش را از گلهــا بــه ارث برده اســت. من بزرگتر میشدم و مادرم پا به سن میگذاشت، اما به قدری با بودن در کنارش احساس آرامــش میکــردم کــه هیچوقــت گمان نمیکــردم روزی او را بــرای همیشــه از دست بدهم و دیدن دوبارهاش برایم به آرزویی دســت نیافتنی تبدیل شود.دکتر حجت (ســعید) طیران که ایــده اهدای

گلدانهــای گل بــه مــادران زادگاهش را بــرای دومیــن ســال پیاپــی و همزمان با بزرگداشت مادر در شهرستان الهیجان عملــی میکنــد در مــورد ایــن احســان متفــاوت گفت: مــادرم عاشــق گل بود، جالبتر اینکه هر وقت برایمان میهمان میآمــد، به آنها گل هدیه مــیداد برای همین حاال با وجود آنکه 10 ســال از سفر ابــدیاش میگــذرد ( به دلیــل بیماری و قصــور پزشــکی از دنیا رفــت ) در خانه بیشــتر اقــوام و آشــنایان، یادگاریهــ­ای مادرم وجــود دارد و همین باعث شــده که هنوز یاد و نامش زنده مانده است. وی ادامــه داد: تــا 8 ســال احســان و خیراتــی که برای مــادرم میپرداختم، همــان مــوارد معمولــی بود که بیشــتر مــردم بــرای عزیــزان ســفر کردهشــان در نظــر میگیرنــد، امــا از دو ســال پیــش تصمیم گرفتــم همــان کاری را انجام دهم که مادرم دوســت داشت. خوشــبختان­ه حیاط خانه پــدریام، هر چند که عطر حضور مادرم را کم دارد، دوبــاره بــه رســم ســابق پــر از گلهای رنگارنگ شد و من هم تصمیم گرفتم بــه نیــت شــادی روح مــادر، گلهــای مختلفــی را به مــادران زادگاهم هدیه دهــم تــا در روزی کــه نامشــان گرامی داشــته میشــود هدیــهای متفــاوت دریافت کنند. طیــران یــادآور شــد: در مقابــل منــزل پــدریام فضــای کافــی بــرای کاشــت گلهــای اهدایی وجود نــدارد، به همین خاطــر 10 هــزار گلــدان گل را دســتکم 2 هفتــه پیــش از گرامیداشــ­ت روز مادر، کنار خانه پدرم که در یکی از خیابانهای اصلی شهر الهیجان قرار دارد میچینیم و یــک نگهبــان بهصــورت شــبانه روزی از ایــن گلدانهــا مراقبــت میکنــد تا به این واســطه برای مدتی، منظــرهای زیبا و عطــری خــوش در آن منطقــه وجــود داشــته باشــد، امــا از چنــد روز مانــده به وقــت موعود، از طریق همان نگهبان به مــادران اطالعرســا­نی میشــود که برای دریافت هدایا تشریف بیاورند. خوشبختانه در دو ســال اخیر این اتفاق بخوبــی رقــم خــورده و مــادران زیــادی شادمان شدهاند، به این خاطر میگویم که روی بنر ســفیدی که کنــار منزل پدرم نصب شــده، دلنوشتههای بسیار زیبایی نوشته شــده که هر کدامشان انگیزه من را برای انجام دوباره و بهتر این کار بیشتر میکنند. ■ هدیههایباک­یفیتتر هماهنگیهــ­ا و تهیه 10 هــزار گلدان گل به هزینــه شــخصی دکتر طیــران انجام میشــود و برای اینکه بتوانــد این تعداد گل را بــه بهتریــن شــکل ممکــن بــه مادران شــهرش اهدا کنــد، 6 ماه قبل از بزرگداشــت روز مــادر برنامهریزی­هــای این حرکــت متفاوت را انجــام میدهد؛ «در دوســال گذشــته گرامیداشــ­ت مادر همزمــان بــا آخریــن روزهــای فصــل زمســتان بــوده اســت و بایــد گلهــای متناســب بــا ایــن فصــل از ســال تهیــه میشــد، گذشــته از ایــن بهدلیــل تعداد بــاالی گلدانها، الزم بــود زودتر از موعد ســفارش گلها را به متصدی گلخانهها بدهــم، از ایــنرو میبایســت چنــد مــاه قبلتر از روز مــادر، درگیر برنامهریزی­ها میشــدم تا بهتریــن نوع گلهــا تقدیم مادرانــی شــود کــه تــا زنــده و ســالمت هســتند ارزش وجودیشــان آن طورکــه باید درک نمیشود. اما از آنجاکه والدت حضــرت زهرا(س) در ســال پیــش رو با روزهــای ســرد ســال همزمان میشــود، تصمیم گرفتــهام از این بــه بعد اجرای ایــن احســان متفــاوت را به اردیبهشــت ماه هر سال موکول کنم تا عالوه بر تنوع بیشــتر گلهــای این مــاه، شــرایط آب و هوایی شهر الهیجان هم مساعدتر باشد و هدیههای باکیفیت تری به مادرانی که عزیزترینهـ­ـای خلقــت هســتند تقدیم شود. ■ به امید آرامش مادر سفر کردهام «درست اســت هر ســاله برای تهیه این هدایــا مبالغــی پرداخــت میشــود، اما واقعیــت آن اســت کــه اگر صدهــا برابر هم هزینه شود، به پای ارزش خندههای شــیرین، نگاه مهربان و دســتهای گرم مادرم نمی رســد و یک شب بیدار بودن او بــرای آرامش مــن، بارهــا قیمتیتر از گلدانهایــ­ی اســت کــه مــن به مــادران شهرم هدیه میدهم.» حجــت (ســعید) طیــران – دکتــرای تخصصــی مدیریت صنایــع و مدیریت اجرایی با 39 ســال سن، با آنکه از لحاظ مرتبــه علمی در شــرایط مطلوبــی قرار دارد و بهدلیــل فعالیتهــا­ی اثربخــش در حــوزه کارآفرینی و خلق ایــده دارنده تندیــس چهــره نــام آور معاصــر ایــران است، اما همه این موفقیتهای علمی و اجتماعــی را در قبــال خألیــی کــه از نبودن مادرش احســاس میکند، ناچیز میداند. از اینرو است که میگوید: یکی از دالیلــی کــه باعث شــده بــرای اجرای هرچه بهتر ایــن ایده در ســالهای آتی، انگیــزه باالیــی داشــته باشــم این اســت کــه امیــدوارم جــوان ترها قــدر و قیمت مادرانشــا­ن را بیشــتر بدانند، همچنین حال که مادر عزیزم در قید حیات نیست بتوانــم مادرانــی را که عمرشــان به دنیا باقی است شادمان سازم تا روح مادرم از این کار که تنها و تنها به یاد او و به احترام همه مادران انجام میشــود، در آرامش بیشتریباشد. همیــن کــه هــر کــدام از اقــوام دور و نزدیــک در حیــاط خانههایشــ­ان یکی از یادگاریهــ­ای مادرم را دارنــد و هربار که آنها را میبینم میگویند «ســالها است مــادرت از دنیا رفته امــا گلهایی که از او هدیــه گرفتهایم هنوز زنده هســتند و هر وقت که چشممان به آنها میافتد برای مــادرت فاتحــهای میخوانیــم و طلــب مغفــرت میکنیــم قلبــم آرام میگیرد و امیــدوارم نتیجــه هدایایی کــه به نیت مــادرم در میــان مــادران شــهرم توزیــع میکنم نیز دعای خیری برای مادر سفر کردهام باشد.» آن ســالها کــه مــادرم زنــده بــود، هنوز اول مســیر پیشــرفت بودم و او شــاهد به ثمر نشســتن تالشهایش برای رشــد و شکوفایی من نبود، ولی حاال که حسرت نبودنش بــر تمام غمهای عالم پیشــی گرفته است، همین که از این طرف و آن طرف میشنوم خیراتی که به شاد کردن قلب مادران میانجامد، بسیار دلچسب خواهــد بــود، آرام میشــوم و از صمیــم قلب خوشــحالم کــه آرامــش و رضایت مادرم را احســاس میکنم. ضمن اینکه همســرم نیز در این مــدت همراه خوبی بــرای من بوده و خوشــحالم که خداوند این موهبت را به من ارزانی داشته است.

درست است هر ساله برای تهیه این هدایا مبالغی پرداخت میشود، اما واقعیت آن است که اگر صدها برابر هم هزینه شود، به پای ارزش خندههای شیرین، نگاه مهربان و دستهای گرم مادرم نمیرسد و یک شب بیدار بودن او برای آرامش من، بارها قیمتیتر از گلدانهایی است که من به مادران شهرم هدیه میدهم

 ??  ??
 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran