Iran Newspaper

ذکر فضائل یک مورخ عاشق

- فاطمه قاضیها پژوهشگر تاریخ

در ســـال 1363 هنگامی که در ســـازمان اســـناد ملی ایران ســـابق در بخش پژوهش و تحقیقات، اشتغال داشتم، در بین انبوه اسناد، خاطرات ناصرالدین شاه توجهم را جلب کـــرد؛ بـــدون هیچ تجربهای، برای نخســـتین بـــار تصمیم گرفتم که بخشـــی از این خاطرات را بازنویســـ­ی و تصحیح کنم، بنابراین سفر اول ناصرالدین شاه به فرنگ را انتخاب و بخشی از آن را تحت عنوان سفر به روسیه تزاری بازنویسی و توضیحاتی به آن اضافه نموده و بعد از اینکه تایپ شد به ریاســـت وقت ارائه دادم؛ ایشان هم از این کار من استقبال کردند و چون جنگ بود و بودجهها بسیار کم، دستور دادند آن را حدود 200 یا 300 نسخه زیراکس و جلد کردند و به مراکز مختلف ارسال شد. بعد از مدتی رئیس ســـازمان تغییر کرد و شـــخص دیگری که این کار را قبالً دیده بودند به ریاست آنجا منصوب و به من پیشنهاد دادند که خوب است این اثر کتاب شود و در این رابطه از مرحوم دکتر رضوانی دعوت به عمل آوردند که من این کار را زیر نظر ایشان انجام بدهم.

چون در آن زمان پژوهشگران متعددی به سازمان مراجعه و راجع به قرارداد رژی سؤال میکردند، من پیشنهاد کردم که سفر سوم فرنگ را که ناصرالدین شاه با ماژور تالبوتًرئیس این کمپانی مالقات داشته تصحیح کنیم که شاید بعضی مطالبی که قبال برمال نشـــده از این خاطرات اســـتخراج شود؛ پیشنهاد بنده مورد قبول واقع شـــد و من هم با عالقهای که داشـــتم با جدیت مشغول به کار شدم؛ به این ترتیب که متن خاطرات را میخواندم و با دست مینوشتم و بعد از اینکه ماشـــین نویس تایپ میکرد دوباره غلط گیری و آمـــاده میکردم و مرحوم دکتر رضوانی هفتهای یک روز به سازمان تشریف میآوردند و کاری که من در یک هفته انجام داده بودم را با ایشان مقابله میکردم و در این اثنا پیوسته مورد تشویق استاد قرار میگرفتم که از نظر ایجاد انگیزه برای من موهبتی ارزنده بود.

در ایـــن فاصلـــه از ایشـــان مطالـــب زیـــادی آموختم و بـــه این ترتیب ســـفر ســـوم فرنگســـتا­ن ناصرالدیــ­ـن شـــاه در ســـه جلـــد و در ‪1371 ،1369‬ و 1373 به جامعه فرهنگی عرضه شـــد. بعد از درگذشـــت اســـتاد درفروردین 1375 با یاد ایشـــان کار را آغـــاز و بـــه ترتیب ســـفرهای اول و دوم فرنگســـتا­ن را در ســـالهای 1377 و 1379 بـــه عالقهمنـــ­دان ارائـــه و مقدمـــه را با درود به روان پاک اســـتادم شـــروع کردم. بدین ترتیب من از سال 1367 تا 1373 یعنی 6 سال هفتهای یک روز افتخار آن را داشـــتم که از محضر مرحوم دکتر رضوانی کســـب فیض کنم که افتخار بزرگی است. البته گاهی بهدالیلی وقفههایی هم ایجاد میشد، مثالً ایشان تابســـتان­ها به مزرعه پدری خود در ُ خراشاداز توابع بیرجند میرفتند و برداشت حاصل زراعت زعفرانشـــ­ان را نظارت و اســـتراحت­ی هم مینمودنـــ­د و از مواهب طبیعت آن خطه که زادگاهشان بود بهرهمند شده و سرحال برمی گشتند و دوباره به همان شکل کار را شروع میکردیم.

در ضم ِن کار، از خاطرات شیرین و اطالعات علمی ایشان بهرهها بردم و نکات ارزشـــمند­ی درباره زندگی آموختم. یکی از خاطـــرات آن مرحوم که یادآوری آن برایشـــان خیلی لذت بخش بود این بود که نقل میکردند در آن روزگار در زادگاه ایشـــان مرســـوم بود زمانی که کودکی قرائت قرآن را تمام میکرد طی مراسمی و با تشـــریفات خـــاص، او را به هدیه پیش پدرش میبردنـــد، بدین ترتیب که به کودک لباس نو میپوشاندند و قرآن را هم در پارچهای میبستند و کف دست او میگذاشـــت­ند و درحالی که معلم که شخصی روحانی بود، جلو حرکت میکرد و ســـوره الرحمن را تالوت مینمود به طرف خانه پدر آن کودک میرفتند؛ در این حال غالباً زنها در کوچه جمع میشـــدند و تماشا میکردند و گاهی به گریه هم میافتادند. در منزل هم مجلسی ترتیب داده شده بود و انواع تنقالت برای بچهها فراهم بود. معمـــوالً پدر هم هدیهای به فرزندش و انعامی به اســـتاد میداد؛ از قراری که نقل میکردند، ایشان در آن زمان هشت ساله و هدیهای که از پدر گرفتند یک درخت گردو بود. مطالب بســـیاری از گفتههای ایشـــان به یاد دارم که به ذکر چندنمونهاک­تفامیکنم:

در مورد ایران باســـتان هم نظرات ارزشمندی داشتند که حاکی از مطالعات سیستماتیک ایشان بود؛ مثالً به یاد دارم که در مورد مذهب ایرانیان باستان نقل میکردند که نمیدانیم در دوره هخامنشیان از نظر مذهبی چگونه بودیم، هرچند روی آرامگاههای شاهان هخامنشـــی، فروهر هست، آتشکده هم هست، ولی در نوشتههایی که از هردوت و گزنفون ...و باقی مانده، هیچ اسمی از زرتشت و اوستا نیست. در دوره اشکانی هم بیشتر غلبه با مهرپرستی و میترائیسم و اینها بوده، در دوره ساســـانی هم که حدود 400 سال به طول انجامید، ما با اوستا زندگی کردیم که البته در کنار آن یهودی و مزدکی و مانوی ...و هم بوده اســـت، اما بیش از 1400 ســـال است که متأثر از قرآن هســـتیم و ادبیات و تاریخ ما از سرچشمه زالل قرآن بهرهمند شده است. چنانچه در مقدمه گلستان سعدی، هرعبارتی ناظر بر آیهای از قرآن است؛ مثالً: «منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شـــکر اندرش مزید نعمت...» ناظر بر آیه ...« لئن شکرتم ألزیدنکم ولئن کفرتم ان عذابی لشـــدیدها­م...» اشعار شـــعرای دیگر هم مانند حافظ نشان دهنده این واقعیت اســـت که قـــرآن تا چه حد در ادبیات ما نقـــش دارد. به هرحال راجع به آثار ارزنده ایشان توضیح نمیدهم چون توسط محققان و مورخان محترم قبالً این کار انجام شـــده اســـت. یکی دیگر از افتخارات مـــن در رابطه با مرحوم دکتر رضوانی این بود که اســـتاد راهنمای من در کارشناسی ارشد بودند و از فضائلشان بسیار آموختم. یکی از مواردی که همیشه بر آن تأکید داشتند این بود که این گونه کارهای پژوهشی فقط حاکی از عشق اســـت و الغیر، چون بدون عشق کار به این سنگینی و ُپرزحمتی که از نظر مادی هم مشکلی از زندگی را حل نمیکند، محال است که به بار بنشـــیند و تنها عامل موفقیت درین جرگه، عشق است و الغیر. با درود به روان پاک اســـتاد ارزشمندم، مرحوم دکتر محمد اسماعیل رضوانی این یادداشت را به پایان رسانده و یاد و خاطرهشان را گرامی میدارم. هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده عالم دوام ما.

 ??  ??
 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran