Iran Newspaper

پهلوان بداهه نوازی در موسیقی ایرانی

- بهروز صاحب اختیاری پژوهشگرموس­یقی

بعضی از اســتادان موسیقی ایرانی (اصیل- سنتی- مقامی) موســیقی بداهــه را به موســیقی «حــال» نیز تعبیــر کردهاند. در ایــن زمینــه میتوان آثــار درویشخان، شــیدا، محمدرضا لطفــی ...و را نــام بــرد. اســتاد محمدرضــا لطفــی -1393( )1325 عــالوه بــر آهنگســازی و همچنیــن نوازندگــی تــار، در نواختــن انــواع ادوات موســیقی از قبیل ســهتار، نــی، ضرب، دف، کمانچــه ...و تبحر و مهارت داشــتند. خوانندگی ایشــان هم، نه از روی تفنن بلکه از نیاز قلبی او سرچشمه میگرفت. بنیان مکتبخانه موســیقی به شیوه آموزش سینه به سینه و قدمایی، تشــکیل گروههای سهگانه ارکسترشــی­دا (بویژه نگاه مهم ایشان به موســیقی رده بانوان)، تأسیس مرکز فرهنگی آوای شــیدا، راهانــداز­ی کارگاه ســاز ســازی، چــاپ کتابهــا و مجلههای تخصصی موسیقی، از جمله تالشهای بیشائبه و از موارد ویژه خدمات شایســته ایشــان برای موســیقی ایران بوده اســت. هدف غایی اســتاد لطفی دو نکته بــارز بود؛ ابتدا آموزش ردیفهای مهجور موســیقی ایرانی برای نســلهای حال و آینده ایران و ســپس پژوهش در ذات موســیقی ایرانی از موسیقی باستان تا موسیقی قرون وسطا و آنگاه دوران اخیر بویــژه دوره قاجار. لطفی از خرمن دانــش و اطالعات و هنر و تجربه و تبحر علم موسیقایی استادان بزرگوار (همچون استاد سعید هرمزی، استاد علیاکبر شهنازی، استاد عبدالل دوامی )...و خوشهچینی نموده و تعلیم و پرورش یافته که همه این آموزههــا و تلمذهــا و طلبهگیها از روحیه جســتوجوگر­ی و پویایی و بالندگی او سرچشمه میگرفته است. اجــرای کنســرتهای اســتاد لطفــی، هم صرفــاً برگــزاری یک اجــرای صحنهای نبود بلکــه منظور او از اجرای کنســرت، ذات آموزش در موســیقی بداهه برای نســلهای بعد از خود بود. با وجــود بیمهریهای فراوانی کــه در زندگــیاش از روزگار خود دیــد، اما دســت از تــالش و مقاومت بر نداشــت، تا آنجایی که ســالمتش بهخطر افتاد و در 12 اردیبهشت 1393 مرغ جانش از تــن پرید و به ملکوت جاودان پرواز کرد.قصه پرغصه اســتاد محمدرضا لطفی بههمینجا خاتمه نیافته زیرا که او در حیات جاویــد جریان یافت و حضور پر رنگتری در عرصه موســیقی ایران پیدا کرد که همیشــه زنده خواهد ماند. اما تراژدی حیات بــرای او، در ممــات هــم ادامه یافــت آنهم نه از بیگانــه که از برخــی همزادگاهیا­نــش. در این قصه پر آب چشماســت که از اختصــاص یک مرکــز فرهنگی- هنــری در کنار مــزارش دریغ نمودند. این اذهان زمســتانی، روزی ســیاه روییهایشان برمال خواهد شــد، یعنی که او سرزندهاســ­ت و دیگرانش دلمرده. او در بهشت جاودانگیها است و دیگرانش در پی کسب و سودای بــیارزش ریاکاریها، او راضی از حضور کوتاه مدتش در جهان هستی بود و دیگرانش در حسرت یک لحظه حضور در آستانه. چــون اویی دیگــر نخواهد آمد که بیهمتا بود و انســانی کامل. لطف حضور پرشــور و تأثیرگذار اســتاد محمدرضــا لطفی، نه هنرمندیاش که انســانیت او و اخالق نیکوی او بود که نمودی شــد از انســانی وارســته و فرهیخته در کهکشــان هنــر و اخالق هستی. هنر استاد لطفی، نغمههای نوشانوش او بود. روحش شاد، یادش گرامی، منش و راهش جاودان باد.

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran