عبور ایران و اروپا از امریکا
بــا خــروج ترامپ از برجــام، نقش اروپــا در حفظ توافق برجســته شــده اســت. بههمیــن خاطــر، گمانهزنیهــا در مــورد «نیــت واقعــی اروپــا» و رویکرد نهایــی آن نیز در رســانههای داخلــی شــدت گرفتــه اســت. برخــی بــا طــرح گزارههایی از قبیل «اروپا و امریکا تقســیم وظیفه کردهاند»، «اروپا و امریکا ســر و ته یک کرباس هستند»، «ســگ زرد بــرادر شــغال اســت» و «اروپــا در نهایت به منافــع اقتصادی خود نــگاه میکند» معتقدنــد رایزنی بــا اروپــا فایــده چندانــی نخواهــد داشــت. عــدهای هم معتقدنــد ایــن قبیل نتیجهگیریهای از پیشساختهشــده - که مبتنی بر یک رویکــرد «تقدیری» یا یــک ایدئولــوژی «ماهیتگرایانه» به کشــورهای غربی اســت - بدرســتی صحنه روابــط بینالمللی امــروزی را به تصویر نمیکشــد. شــخصاً معتقــدم - جدا از اینکه ســوابق تاریخــی و ماهیت اروپا چه باشــد - موضعگیریهــای فعلــی و اقدامات پیشــنهادی آن در برابر ترامپ - آن هم در حمایت از ایران - آنقدر جدی، بیســابقه و از دید منافع بلند مدت ایران «قابل مالحظه» هست که ارزش امتحان و واکاوی داشته باشد.
اول اینکه الزم است به این نکته اشاره شود که اروپا - همانطور که منتقدین غــرب اعتقــاد دارد - طبیعتــاً بهدنبــال منافــع ایران نیســت. پافشــاری اروپا بر تداوم برجام، در راســتای تأمین منافع اروپا است؛ اما این منافع به هیچ عنوان محدود و محصور به منافع «اقتصادی» نمیشود. به عبارت دیگر، جدا از اینکه حفــظ برجــام و به تبع حفظ ثبات در منطقه خلیج فارس به صورت مســتقیم بــه امنیت، آســایش و بافت جمعیتــی اروپا گره خورده اســت، ماجرای «توافق هستهای ایران» نیز مستقیماً حاکمیت (استقالل) اتحادیه اروپا را بهعنوان یک بلــوک مدعی تأثیرگذاری در صحنه جهانی درگیر کرده اســت. فراموش نکنیم که «ســرویس اقدام خارجــی اتحادیه اروپا» - یعنی وزارت امــور خارجه اروپا - در بحبوحه بحران هســتهای ایران تأســیس شــد و اصلیترین و شاید تنهاترین دســتاورد آن هم نقش مثبت نماینده آن در مذاکرات هســتهای و موفقیت این مذاکــرات بــوده اســت. در واقع، «ســرویس اقدام خارجــی اتحادیــه اروپا» - که امروزه خانم موگرینی ریاســت آن را برعهده دارد - از این تجربه شــکل گرفت و موضوعیت و ضرورت وجودی خود را نیز در پرتو این تجربه به کرســی نشاند. به بیان سادهتر، این «برجام» بود که بلوک اتحادیه اروپا را بهعنوان یک بازیگر مؤثر در صحنه جهانی بازتعریف کرد و به «شکگرا»های اروپا و احزاب مخالف اتحادیه نشــان داد «پروژه اروپا» پروژه درســت و موفقی بوده است. اینکه امروز باالتریــن مقامــات اتحادیــه - از ژان کلــود یونکــر (رئیــس کمیســیون) گرفته تا خانم موگرینی - در کنار رؤســای جمهور، نخســتوزیران و وزیران امور خارجه قدرتهــای برتــر این قاره به اصرار از ضرورت تــداوم برجام و بعضاً از «عبور از امریکا» ســخن میگویند، اتفاق کمی نیســت. آنها نه بازیگر تئاتر هســتند که در هماهنگی با واشــنگتن «نقش بازی کنند» و نه دینامیســم سیاست داخلی این قــاره اجــازه میدهد براحتی هویــت و آبروی خود را قربانی آقــای ترامپ کنند. موضعگیریهــای آنها جدی اســت و حکایت از عزم اروپــا در تقویت نهادهای خــود، بازبینــی سیاســتهای گذشــته و رهایــی از یوغ ایــاالت متحــده و قوانین فرامــرزی (تحریمهــای ثانویــه) آن دارد. عــالوه بــر این، وضعیــت فعلی - که موجب شده شهروندان و شرکتهای اروپایی مجبور به رعایت قوانین فرامرزی یک قوه مقننه بیگانه (کنگره امریکا) شوند، بیآنکه حتی یک رأی به نمایندگان آن داده باشــند - مقامات ارشــد، شــخصیتهای برجســته و افکار عمومی این قاره را دچار خشــم و انزجار کرده اســت. پس در تحلیل نهایی رویکرد اروپا، این دینامیسم جدید و این مؤلفههای مهم را نیز باید در نظر گرفت.
دوماینکهپیشنهاداتیکههماکنون-بعضاًازجانبآقایبرونولو ِمز،وزیراقتصاد فرانســه - برای حل موضوع برجام مطرح شــده، پیشنهادات قابل تأملی است که میتواند هم در کوتاهمدت و هم در بلندمدت به سود منافع ملی ایران باشد. یکی از این پیشنهادات احیای «قانون مسدودکننده ۶۹۹۱» اســت کــه شــرکتهای اروپایــی را در عمــل زیــر چتــر حمایتی قوانین و تمهیدات حقوقی اروپا قرار میدهد