Iran Newspaper

شادی دریای آبی

- برگردان: مهناز نصاری

غــاده الســمان شــاعر، نویســنده و ادیب ســوری به دلیل گرایــش به موضوعاتی با شــمول و گســتردگی بیشــتر، با دیگر زنان شاعرعرب متفاوت است. او عالوه بر پرداختن به مســائل زنــان، بــه موضوعــات و قضایای دیگــری نیز اهتمام ورزید. غاده را میتوان در این راســتا هم اندیشــه کولیــت خوری و فــدوی طوقان دانســت. آثارغاده بالغ بر 31 جلد کتاب اســت که به 10 زبان ترجمه شــده و ترجمه رمان «بیروت »75 برنده جایزه دانشگاه آرکانزاس برای بهترین ترجمه ادبیات عرب شد. غاده زاده سال 1942 م. دمشــق اســت. پدرش دکتر احمد الســمان وزیر آموزش و پرورش ســوریه بود و مدتی ریاســت دانشــگاه دمشــق را به عهده داشت. غاده مدرک لیسانس خود را در رشته ادبیات انگلیسی از دانشگاه سوریه، فوق لیسانس را از دانشگاه امریکایی بیروت و دکتری را در همین رشته از دانشگاه لندن اخذ کرد. او عشق به دانش اندوزی را از پدر به ارث برد، موروثی که از او بانویی شاعر و ادیبی برجســته ســاخت. غاده در آغاز جوانی در بیروت به روزنامه نگاری پرداخت. در نیمههای دهه شصت میالدی به اروپا سفر کرد و از پایتختهای اروپایی بسیاری، دیدن کرد تا تجربه روزنامه نگاری و دانش اندوزی و تنوع فرهنگی ادبی خویش را ارتقا دهد. در این سالها برخی از آثار خود مانند «لیل الغرباء/ شام غریبان»، «عیناک قدری/ چشــمانت سرنوشــت من اســت» و «ال بحر فی بیروت/ دریایی در بیروت نیســت» را منتشــر کرد. «أحمل عاری الی لندن/ ننگ خود را به لندن میبرم» یکی از مقاالت غاده الســمان اســت که از شکســت کشــورهای عربی در جنگ با اسرائیل در سال .م1967 سخن گفت و نسبت به کاربرد کلمه «النکسه/ شکست» بهدلیل تأثیر منفی آن بر روحیه عربی در سال های آینده، اعتراض کرد. وی نخســتین رمانــش (بیــروت )75 را در اواخــر ســال .م1974 منتشــر کــرد. ایــن رمــان دربــاره مشــکالت پیچیــده اجتماعــی بیروت اســت که با پیشــگویی یکــی از شــخصیتهای داســتان آغــاز میشــود؛ پیشــگویی میگویــد: «خــون میبینــم، خون بسیاری میبینم »...و و پساز چند ماه بعد، جنگ داخلی لبنان آغاز شد. بعد از انتشار دو رمان دیگر به نامهای «کوابیس بیروت / کابوسهای بیروت» در .م1976 - که توصیفی اســت از بیروت جنگزده در اواســط دهه هفتاد- و «لیلـﺔ الملیار/ شــب میلیاردی» در .م1986 منتقدان ادبی از او بهعنوان برجســتهتر­ین نویسنده مدرن عرب یاد کردند تا جایی که برخی وی را حتی از نجیب محفوظ نیز مهم تر قلمداد کردند. غاده الســمان درســال .م1977 انتشارات غاده السمان را تأسیس کرد که فقط آثار خود را در آن به چاپ می رساند. وی همچنین مقاالتش را در کتابــی تحت عنوان «األعمال غیر الکاملــه/ کارهای ناتمام» گردآوری کرده است. برخی از آثار غاده به 17 زبان زنده دنیا ترجمه شده است. او آخرین رمان خود با نام «یا دمشــق وداعاً / خداحافظ ای دمشــق» را در ســال .م2015 نوشت. آثار مشهور وی به شعر: اعلنت علیک الحب (عشق را به تو اعالن کردم) / حب (عشق)/عاشــقه فــی محبره (زنی عاشــق در میــان دوات) /أشــهد عکس الریح (برخالف باد شهادت میدهم) /الحب من الورید الی الورید (رگ به رگ عشق) /الرقص مع البوم (رقص با بوف) /رسائل الحنین الی الیاسمین (غمنامهای برای یاســمنها)/ األبدیه لحظه حب (ابدیت لحظه عشق)/ اعتقال لحظه هاربه (در بند کردن لحظه گریزان) عیناک قدری (چشــمانت سرنوشــت من اســت)/رحیل المرافیء القدیمه (کوچ بندرهــای قدیمی)/ ال بحر فی بیروت (دریایی در بیروت نیســت)/ لیل الغرباء (شــام غریبان)/ زمن الحب اآلخر (وقتعشقیدیگ­ر)/القمرالمرب­ع(ماهچهارگوش) بیروت57/کوابیــس بیــروت (کابوسهــای بیــروت)/ ســهره تنکریه للموتی (جشن بالماسکه برای مردگان)/ لیلــه الملیــار (شــب میلیاردی)/الروایــه المســتحیل­ه (قصهناممکن) آثار دیگر غاده الســمان (األعمال غیرالکامله):الجســد حقیبــه ســفر(تن، چمــدان سفر)/الســباحه فــی بحیره الشیطان (شنا در دریاچه شیطان)/ختم الذاکره بالشمع األحمر( ُمهر حافظه با موم قرمز)/مواطنه متلبسه بالقراءه (زن شهروندی ملبس به مطالعه)/ الرغیف ینبض کالقلب (قرص نان چون قلب میتپد)/صّفاره إنذار داخلرأسی(آژیرخطریدر­سرمن)/کتاباتغیرم­لتزمه(نوشتههایغی­رمتعهد)/ القبیلهتست­جوبقتیله(قبیله،زنکشتهشدهر­اسؤالوجواب­میکند)/رعشهالحریه (رعشه آزادی)/محاکمه حب (محاکمه عشق)/تسکع داخل جرح (پرسهای درون زخم)/البحــر یحاکم ســمکه (دریا ماهــی را محاکمــه میکند)/األعماق المحتلّه (ژرفاهــای اشــغال شــده)/غربﺔ تحت الصفر (غربــت زیر صفر)/شــهوه األجنحه (خواهشبالها)/القلبنورسو­حید(دل،چلچلهایتنه­ا) ■ خاطراتتبعی­دشده در پیاده رو «نوشاتل» / ساعت «چهار بعد از نیمه» برف است و من هنوز تو را دوست دارم. / عشق تو ساحل شنی پهناوری ست چتری کاهی، که خیره میشود به موج شادی دریای آبی برای بارش قطرههای شور /بر چهره من عشق تو ساحل شنی پهناوری ست، /گرما میبخشد جان مرا آنگاه که در پیاده روی ایستگاه راهآهنی در اروپا /راه میروم، که دودکشهای اهریمنی آن را محاصره کرده اند و از سرما به خود میلرزد /در شهری که آن را نمیشناسم. در دستانم /چتری شکسته، /هنوز با آن می َدَوم /ده سال است! چگونه از همه آن هراس، نجات یابم /بی آنکه دستان تو را بگیرم و در «خیابان شادمانی» میان آذینهای عید /قدم بزنیم و عید آینده را بهخاطر آوریم؟ /در ساعت چهار برف در ساعت چهار دلتنگی و کشتیهای شکسته در ساعت چهار خاطرات تبعید شده و ساحلهای ناممکن در ساعت چهار عشق به یغما رفته /نام تو را زمزمه میکنم و برف موسیقی سپیدی میشود /که از زمین به آسمان /می بارد... با تو برف تازهای آغاز میکنم /و روزی نو، /بر سرم پنبه میریزد. ■ دمشق می دانم هر اندازه سوار بر هواپیماها شوم و اقیانوسها را درنوردم و میان قارهها مواج شوم هنوز در کوچههای شام پرسه میزنم کوچههایی که در آمد و شد آن متولد شدم و تا مرگ... و میدانم هر اندازه در آبهای تایمز، دانوب، سن، می سی سی پی و راین خود را شستوشو دهم هنوز تنها آبهای «بردا»ست که مرا خیس میسازد /و هرگز خشک نمیشود می دانم هر کجا باشم، همچنان در خانه دمشقی ام زیر سایه چشمان توام /ای تنها محبوب من / ای جاودان (کوه) قاسیون! ■ دارای آزادی کامل تنها /در فرودگاه راه میروم /خوشحال... نه کسی مرا در فرودگاه قبلی وداع گفت و نه کسی در فرودگاه بعدی مرا انتظار میکشد هیچ آفریدهای مرا تعقیب نمیکند تنها کارمند امنیت فرودگاه از من میپرسد: نام تو چیست؟ - نام من آزادی است... آزادی...

 ??  ??
 ??  ??
 ??  ??
 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran