ملیگراییباستانگراوجنبشسرهنویسی
فرهنگســـتانهای زبـــان، عمومـــاً پیامـــد گســـترش اندیشـــههای ملیگرایی در اروپـــا در ســـدههای هجدهم و نوزدهم میالدی محســـوب میشـــوند. در این برهه زمانی بود که به موازات ایجاد دولتهـــای جدید، مقوالتی مانند زبان ملی نیز در افق سیاســـی و فرهنگی آنها مجال ظهور و بروز یافت. ایجاد فرهنگســـتانها در کشـــورهای اروپایی بر چنین زمینهای و برای توســـعه و بهبود زبان ملی هر کشـــور بـــود. بخشهایی از میراث این تحوالت فکری همچون اندیشـــه ملیگرایی در ســـده نوزدهم بواســـطه مراودات ایران با اروپا و امپراطـــوری عثمانی به ایران عصر قاجار نیز وارد شـــد. ناکامیها و شکستهای نظامی، عقبماندگیهای اقتصادی و صنعتی و بحرانهای سیاســـی بستر مساعدی برای رشد و گسترش اندیشههای ملیگرا بر پایه باستانگرایی در ایران فراهم کرد. یکی از مهمترین وجوه این ملیگرایی باســـتانگرا، پیراســـتن زبان فارســـی از لغـــات بیگانه و بخصوص با تأکید بر حذف لغات عربی از آن بود که پایههای جنبشـــی ادبی را بنیان نهاد که به جنبش سرهنویسی مشهور شد.
■ سرهنویسیازعصرناصریتارضاشاهی
اگرچـــه پیجویـــی سرهنویســـی در زبان فارســـی مـــا را به زمانـــی دورتر و به دوران مغـــوالن هنـــد و صفویـــان ایران بازمیگرداند که شـــاخهای از زرتشتیان، رساله مجعول دســـاتیر را تدوین کردند لیکـــن جنبش سرهنویســـی فارســـی که بعدها به تشکیل فرهنگســـتان ایران در سالهای سلطنت «رضاشاه» انجامید، بـــر بســـتر پیشـــگفته و از اواســـط دوران قاجارها شـــکل گرفت. جالب آنکه یکی از مهمتریـــن پرچمـــداران عملـــی این جنبـــش، شـــاهزادهای قاجاری بـــه نام «جاللالدین میرزا» بود.
شـــاهزاده جاللالدین میرزا پنجاه و پنجمین فرزند «فتحعلیشـــاه» قاجار و متولد 1242 هجری قمری بود. شاهزاده دســـتی در ادب و تاریـــخ داشـــت و زبان فرانســـه میدانســـت. گاهـــی شـــعر نیز میســـرود. فعالیت ادبـــی جاللالدین میـــرزا وجوهـــی دیگـــر هـــم داشـــت، او در انتشـــار اشـــعار کســـانی که مشهور به تمایـــالت ضدشـــرعی بودنـــد، تـــالش میکـــرد. بهطـــور مثـــال در ســـال 1272 هجری قمری، کلیات «میرزا حبیباهلل شـــیرازی» متخلص به قاآنی را به چاپ سپرد و در پایان این مجموعه، اشعاری از «میرزا عباس فروغی بسطامی» را که مشهور به بیمذهبی بود، برای نخستین بار منتشر کرد.
برخـــی جاللالدیـــن میرزا قاجـــار را بنیانگـــذار عملی باســـتانگرایی در ایران جدید میدانند. البته بـــه لحاظ نظری، او وامدار اندیشههای نویسندگانی چون «میـــرزا فتحعلـــی آخونـــدزاده» بود که بـــر او تأثیـــر عمیقی نهـــاده بودنـــد. این نویسندگان به خطا تمام عقب ماندگی ایران را بـــه حمله اعراب و ورود اســـالم بـــه ایران تقلیـــل میدادنـــد. از اینرو در نظر ایشـــان چـــاره ایران در بازگشـــت به سرچشمههایتمدنباستانیبود.
براین اســـاس از مهمترین وجوه این گرایش نزد ایشان، پیراستن زبان فارسی از لغات بیگانه بخصوص لغات و واژگان عربی بود. جنبش سرهنویسی بر چنین بســـتر و زمینهای تکوین یافـــت و بالید. نخســـتین نمونه بارز این جنبش، کتاب «نامه خســـروان» به قلـــم جاللالدین میرزا در بـــاب تاریخ ایران باســـتان بود. این کتاب اگرچه به لحاظ ارزش تاریخی، چنـــدان ارج و منزلتـــی ندارد امـــا از نظر
شـــیوه نگارش، قلـــم نویســـنده و لغات و ترکیبـــات به کار رفته، نخســـتین جرقه جنبش سرهنویســـی در فارســـی است و اهمیتی فراوان دارد.
از انقالب مشروطه به بعد، این رویه بـــه یکـــی از دغدغههای جـــدی بخش عمـــدهای از منورالفکرهـــای ملیگـــرا و عرب ستیز ایران تبدیل شد و میراث آن به دوره رضاشاه رسید. در دوران سلطنت رضاشـــاه و در فضای فرهنگـــی آن دوره کـــه باســـتانگرایی در قالـــب ملیگرایی بـــر تمامـــی اصالحـــات و فعالیتهای اجتماعـــی و فرهنگی چیرگی داشـــت، توجه بـــه باســـتانگرایی ادبـــی و بهطور خـــاص سرهنویســـی و پرهیـــز از کاربـــرد واژههای بیگانه بویـــژه کلمات عربی به شکل جدیتر و رســـمیتری مورد توجه قرار گرفت و نابســـامانیهایی که در این کار پدید آمد، باعث شد تا زمینه تشکیل یک مجمع علمی برای گزینش و ابداع واژگان فارسی فراهم شود.
■ سرهنویسیناسره
بـــا باالگرفتـــن تـــب باســـتانگرایی در دوران ســـلطنت رضاشـــاه، جنبـــش سرهنویسی نیز این بار با حمایت دستگاه حکومتـــی، رونقی بیســـابقه یافت و به نقطه اوج رســـید. از پرچمـــداران بزرگ و صاحبنظر این جنبـــش در این روزگار، میتوان به «ذبیـــحاهلل بهروز» و «احمد کسروی» اشاره کرد.
ذبیـــح اهلل بهـــروز در ایـــن زمینـــه کتاب «زبـــان ایران؛ فارســـی یـــا عربی» را نوشـــت و در آن از آمیختگـــی زبـــان عربی با فارســـی بهعنـــوان علتالعلل انحطـــاط و عقبماندگـــی علمـــی و فرهنگـــی ایـــران ســـخن گفـــت. احمد کســـروی نیز اندیشـــههای خـــود در این بـــاب را در مقاالتـــی متعـــدد و بویژه در رســـاله «زبان پاک» شـــرح داد. کسروی کـــه پراکندگیهای فرهنگـــی و اعتقادی ایرانیان را از مهمترین موانع پیشـــرفت ایـــران و تحقق مفهـــوم ملـــت در ایران میانگاشت بر وحدت زبانی و اعتقادی بهعنوان اساس وحدت سیاسی انگشت مینهاد و آرمان خود را در شـــعار «یک دین، یـــک زبان، یـــک درفش» خالصه میکرد.
رضاشـــاه، خود نیز در خصوص زبان فارسی تعصبی ویژه داشت. چنانکه در روزگار پیش از پادشـــاهی و در ســـالهای تصـــدی وزارت جنـــگ و رئیسالوزرایی گامهایـــی در جهـــت اندیشـــه اصـــالح و پیراســـتن زبـــان فارســـی برداشـــت. وی در دی ماه ســـال 1300 هجری شمســـی با صـــدور حکمـــی، پـــارهای از اســـامی و اصطالحـــات نظامـــی اروپایـــی رایج در نظام ایران را حذف کرد و با اصطالحات فارســـی جایگزیـــن کـــرد. چنـــدی بعد و در زمـــان ریاســـتالوزرایی نیـــز در ســـال 1303 انجمنـــی بـــا حضـــور نمایندگان وزارتخانههـــای جنگ و معـــارف و هنر و صنایع مســـتظرفه تشکیل داد تا با وضع لغـــات و اصطالحـــات جدیـــد، نیازهای ارتش نوین را برطرف کنند. از اعضای این انجمن میتوان از دکتر «عیســـی صدیق اعلـــم»، «غالمرضـــا رشـــید یاســـمی»، «یحیـــی دولتآبـــادی»، «غالمحســـین رهنما»، «سرلشـــکر عباســـقلی جالیر» ...و نـــام بـــرد. انجمـــن در مـــدت کوتـــاه فعالیت خود و تا پایان سال 1303 بیش از ســـیصد لغت تـــازه در حـــوزه نظامی وضع کرد. واژههای شایعی چون گردان، آتشـــبار، خلبان، هواپیمـــا ...و یادگارهای ایـــن انجمن بودند.با شـــروع ســـلطنت رضاشـــاه و مطرحشـــدن ملیگرایـــی باســـتانگرا و قومگرا بهعنوان ایدئولوژی حکومتـــی، اصـــالح زبان و ســـرهخواهی بتدریـــج دچـــار افـــراط و انحـــراف شـــد. تندرویهایی که سرهخواهان در جعل و وضع واژههای فارســـی در برابر واژههای بیگانه و بخصوص تعصبی که در زدودن واژههای عربی به خرج میدادند، پارهای از دانشـــوران و ادیبان ایرانی را نسبت به آینده زبان فارسی بیمناک و نگران کرد.
جنبـــش سرهنویســـی کـــه بـــا فرمان رضاشـــاه در ســـال 1312 اوج و شـــدتی بیسابقه گرفته بود، میدان اصالح زبان را عمالً در اختیار کســـانی قـــرار داد که در ســـتیز با زبان و فرهنـــگ عربی تعصبی عجیب داشتند. بدتر از آن اینکه در جعل واژههای تـــازه نیز سلیقهشـــان به غایت زمخت و ناهنجار بود. «احمد ســـمیعی گیالنی» این وضعیت را چنین تشـــریح و توصیف کرده اســـت: «زبان پرســـابقه ما که حامل فرهنگی پرمایه و درخشـــان است در معرض خطر تجاوز کجاندیشی مشـــتی نااهل قرار گرفته بود که به بهانه اصالح و پرورش آن و از طریق وارد کردن عناصر مهجور و نامأنوس درصدد وضع لغـــات و اصطالحات و نشـــاندن آنها به جـــای کلمات عربیاالصـــل برآمدند که حاصل کار آنها ذوق سالم را آزار میداد. این سرهگرایان جواز «حسباالمر جهان مطاع همایونی» را ســـپر دفـــاع از جهل و تعصب و کجذوقی خود میســـاختند و برســـاختههای ناســـاز و بیاندام خود، از مجاری بخشـــنامههای اداری تحمیل میکردند.»
تندرویها و شتابکاریها به اندازهای بود که «علیاصغر حکمت»کفیل وقت وزارت معارف در بخشنامهای رسمی به همه وزارتخانهها نســـبت بـــه پیامدهای زیانبار چنین روندی هشدار داد.
این همه، محافل علمی را به ســـوی تشـــکیل مجامعـــی تخصصـــی ســـوق داد تـــا با ســـد کردن راه شـــتابزدگیها و افراطکاریهـــای ســـرهخواهان، اصـــالح زبان فارســـی را به مســـیری اندازند تا در کنار پیراستن و پاالیش آن، موجودیتش از گزند انحرافات موجود مصون بماند.
■ انجمنوضعلغاتواصطالحات
در اســـفند 1311 به ابتکار دکتر صدیق اعلم رئیس وقـــت دارالمعلمین عالی، انجمنـــی با نـــام «انجمن وضـــع لغات و اصطالحـــات علمی» ایجاد شـــد. این انجمن شـــعبههای مختلفـــی همچون علـــوم طبیعـــی، ریاضـــی، فیزیـــک و شـــیمی، ادبیـــات و فلســـفه داشـــت که در جلســـات هفتگی آن بـــه راهنمایی و نظارت استادانی چون دکتر «حسین گل گالب»، دکتر «ســـید محمود حسابی» و دکتر«صـــادق رضازاده شـــفق» لغات و اصطالحات جدید، پیشـــنهاد و بررسی و در نهایت به رأی گذاشته میشد.انجمن تـــا ســـال 1319 یعنـــی چند ســـال پس از تشکیل فرهنگســـتان ایران نیز همچنان فعـــال بـــود و بـــا فرهنگســـتان همکاری مســـتمر داشـــت. حاصل کار انجمن در طـــول ســـالهای فعالیتـــش مجموعاً از اقبال جامعه دانشـــگاهی برخوردار شد و حـــدود 400 لغـــت از مصوبـــات آن در کتابهای درسی و دانشگاهی و مکتوبات علمی، مورد استفاده قرار گرفت.
■ فرهنگستانایران
در ســـال 1313 تجربه موفق انجمن وضـــع لغـــات و اصطالحـــات علمـــی، علیاصغر حکمت، کفیـــل وقت وزارت معـــارف را برانگیخت کـــه انجمنهایی رســـمی از کارشناســـان در حوزههـــای مختلـــف بـــرای وضـــع و ایجـــاد لغـــات تخصصـــی تشـــکیل دهـــد. نخســـتین انجمنی که قرار بود بر این اســـاس شکل گیرد، «آکادمی طب» بود. برای مطالعه در جزئیـــات ایـــن مقصـــود جلســـاتی با حضـــور تعدادی از پزشـــکان و اســـتادان ادبیات در مدرسه عالی طب تشکیل شد و طی یکی از همین جلسات بود که لغت فرهنگســـتان در ازای آکادمـــی، مطرح و مورد تصویب قرار گرفت. اساسنامه این فرهنگستان هم در همین جلسه به تأیید رسید.
هـــدف ایـــن انجمن البتـــه تنها طرح و تصویـــب لغـــات و واژگان علمـــی و تخصصـــی نبود، در کنـــار چنین هدفی و حتی بیش از آن برای مؤسسان و اعضای آن ترجمه و تألیف کتابهای تخصصی و حمایـــت و تشـــویق پژوهشهـــای نویـــن علمـــی اهمیـــت داشـــت، لیکن تندرویهایجریانسرهخواهیکهپیشتر اجماالً به آن اشـــاراتی شد، توجه اصلی آنها را به سمت و سوی دیگر یعنی تمرکز بر مقابله با افراط مخرب ســـرهخواهان برای پیراستن زبان فارسی سوق داد.
خطر زمانی بیشـــتر احساس شد که جریان حکومتـــی اصالح زبـــان، قدرت سیاســـی را مبنای اعمال نفـــوذ خود در زبان قرار داد. ســـفر رضاشاه به ترکیه در خـــرداد 1313 و آگاهـــی او از اقدامـــات و تالشهـــای دولت ترکیـــه در امر اصالح زبان، شـــاه را بیش از پیش بر ســـر شوق آورد. رضاشـــاه پـــس از بازگشـــت طـــی امریـــهای، وزارت جنگ را مأمـــور کرد با همـــکاری وزارتخانههـــای دیگـــر، برای تمامی لغـــات نظامی بیگانـــه، معادل فارسی بســـازد و در باب ســـایر کلمات و اصطالحات نیـــز به بررســـی و مطالعه بپردازد.
علـــی اصغرحکمت، کفیـــل وزارت معارف که از نتایـــج چنین جریانهایی ســـخت نگـــران بـــود دســـت بـــه دامان رئیسالـــوزرای ادیـــب و فرهیخته وقت، «محمدعلـــی فروغـــی» (ذکاءالملک) شد. فروغی خود از مخالفان و منتقدین جریان سرهخواهی دســـتوری بود. حتی گویا در زمـــان صدور امریه بـــرای وزارت جنگ جهـــت جایگزینی لغـــات بیگانه نیـــز به ریشـــخند گفته بـــود: «عجب باد ســـفاهتی مـــیوزد.» فروغـــی، وزارت معـــارف را مأمـــور اقدام برای تشـــکیل نهـــادی تخصصـــی و رســـمی در حوزه زبان فارســـی کرد. حکمت بـــا دعوت از گروهی از دانشمندان و مشاوره با ایشان در جلساتی متعدد، نخستین اساسنامه فرهنگســـتان را در 16 مـــاده تدوین کرد. این اساسنامه به همت فروغی در هیأت دولت به تصویب رسید. پیگیری مجدانه پیشنهادهای حکمت از ســـوی فروغی، در نهایـــت رضاشـــاه را راضـــی به صدور فرمان ایجاد فرهنگســـتان ایـــران در 29 اردیبهشت 1314 کرد.
نخســـتین جلســـه اعضای پیوســـته فرهنگســـتان جهـــت واژهگزینـــی بـــه روش علمـــی، در 12 خـــرداد 1314 بـــه ریاســـت محمدعلی فروغی در مدرسه عالی حقوق تشـــکیل شـــد و نخســـتین فرهنگستان زبان فارسی رسماً آغاز بهکار کرد.
نخستین فرهنگستان ایران 24 عضو پیوســـته و 15 عضو وابســـته داشـــت که البتـــه در ادوار بعـــد تغییراتی در ترکیب آن راه یافت و شخصیتهای دیگری نیز بدان راه یافتند. از اعضای فرهنگســـتان اول ایـــران میتوان«محمدتقـــی بهار»(ملکالشعرا)،«علیاکبردهخدا»، «محمدعلـــی فروغـــی»، «ابوالحســـن فروغـــی»، «ســـعید نفیســـی»، «ســـید نصـــراهلل تقـــوی»، «صـــادق رضـــازاده شـــفق»، «بدیعالزمـــان فروزانفـــر»، «علیاصغـــر حکمـــت»، «عبدالعظیم خـــان قریـــب»، «حســـین گلگالب»، «غالمرضا رشید یاسمی»، «غالمحسین رهنمـــا»، «حســـین ســـمیعی» (ادیبالســـلطنه)، «عیســـی صدیـــق اعلـــم»، «ســـید محمدکاظـــم عصار»، «محمد فاطمی»، «محمود حســـابی»، «سرتیپ غالمحســـین مقتدر» ...و را نام برد.دانشـــمندانی چـــون «محمدعلـــی جمالـــزاده»، «دکتر فخر ادهـــم» (فخر االطبا)، «آرتورامانوئل کریســـتن ســـن» (ایرانشناس و لغتشناس دانمارکی)، «هانـــری ماســـه» (خاورشـــناس و ایرانشـــناس فرانســـوی)، «یـــان ریپکا» (ایـــران شـــناس اهـــل چکســـلواکی ســـابق)، «منصور بیـــک فهمی»(عضو فرهنگســـتان و رئیس کتابخانه مصر)،» علی بیک الجارم» (عضو فرهنگســـتان مصـــر)، «محمد رفعت پاشـــا» (رئیس فرهنگســـتان مصر)، «آرتـــور اپهام پوپ (ایرانشـــناس امریکایـــی)»، «محمـــد اقبـــال الهـــوری» (متفکـــر پاکســـتانی)، «ربتـــس وپولووســـکی» (خاورشـــناس روسی)، «ِرینولد الین نیکلسون» (عضو فرهنگستان انگلستان)، «هادی حسن» (عضـــو فرهنگســـتان مصـــر)، «محمد حســـنین هیکل» (روزنامهنگار مصری) ...و نیز از اعضای وابسته این فرهنگستان بودند.
محمدعلی فروغـــی، رئیسالوزرای وقت، نخستین رئیس فرهنگستان ایران بود. با وقوع حوادث مسجد گوهرشاد در تیرماه 1314 و اندکی بعد از آن استعفای فروغی از ریاســـت دولـــت در آذر ،1314 ریاست فرهنگســـتان نیز به حسن وثوق (وثوقالدوله) سپرده شد که این مقام را تا پایان فرهنگســـتان اول در اردیبهشت 1317 بر عهده داشت.
■ کارنامهنخستینفرهنگستانایران
فضای سیاسی کشـــور در آن مقطع و دغدغه اولیهای که ایجاد فرهنگستان را ایجابکردهبود،سببشدتافرهنگستان اول در مجمـــوع بیشـــتر مهارکننـــده و بازدارنـــده باشـــد تـــا ســـازنده. در بهمن 1315 نخســـتین «نظامنامـــه بازبینـــی در اصطالحـــات علمـــی» بـــه تصویب فرهنگستانرسیدکهضوابطمعادلیابی لغـــات و اصطالحـــات را بیـــان میکرد. فرهنگستان اول در این نظامنامه سعی کرد مسیر و شـــیوهای معتدل و به دور از تعصبات عربیزدایی و سرهنویسی خام و حتیالمقـــدور منطبـــق بـــا طبیعت و تاریخ تحول زبان فارسی را در پیش گیرد.
مروری بر فعالیتهای فرهنگستان اول دو نکته را نشـــان میدهد. نخســـت آنکـــه فرهنگســـتان اول، اساســـاً در پـــی بازداشـــتن و مهار آســـیبی بـــود که ســـرهخواهان غالبـــاً نـــاآگاه و احیانـــاً سیاسیکار و سیاستزده به زبان فارسی وارد میکردند. از ســـوی دیگر بسیاری از اعضای برجســـته فرهنگســـتان که خود از دانشـــمندان و ادیبـــان بـــزرگ بودند، نیز بـــه واقـــع، اعتقادی به لغتســـازی و واژهپردازیهـــای جدیـــد نداشـــتند. از ایـــنرو زمانـــی که احســـاس کردنـــد در وظیفـــه اصلـــی خویـــش در ســـد کردن خطرسرهنویســـی موفقیتـــی کســـب کردهانـــد، بتدریـــج فعالیـــت و پویایـــی فرهنگستان اول به رکود گرایید. نکته دوم آنکه همان میزان انـــدک فعالیتهای واژهگزینی و واژهســـازی فرهنگستان نیز از دخالتها و اعمال نظرهای رضاشـــاه در امان نمیمانـــد و پارهای از تندرویها و افراطکاریهـــا از ایـــن طریـــق ادامـــه مییافت. در واقع، نگاه رضاشاه به حوزه فعالیتفرهنگستاننیزنگاهیدستوری و نظامـــی بود. ایـــن موضـــوع گروهی از اندیشـــمندان را وادار به انتقاد و هشـــدار کـــرد. بهعنوان نمونه «سیدحســـن تقی زاده» کـــه در آن زمان خارج از کشـــور به ســـر میبرد در مقالهای در نقد عملکرد فرهنگستان که در مجله تعلیم و تربیت وزارت معارف به چاپ رســـید، آشـــکارا هشـــدار داد کـــه «شمشـــیر در کار قلـــم نباید مداخله کند.» چاپ مقاله، خشـــم رضاشاه را برانگیخت. آنقدر که تقیزاده که حتی بر جان خود نیز بیمناک شـــده بود تا پایان ســـلطنت رضاشـــاه به ایران بازنگشـــت.«نصراهلل فلســـفی» مدیـــر مجله تعلیم و تربیت از کار برکنار شـــد و «غالمعلی رعدی آذرخشی» مدیر وقت انطباعات وزارت معارف نیز بازداشـــت شد! در مجموع این نکات نشان میداد که عمر فرهنگستان اول به پایان رسیده است.
فرهنگستان اول تا هفتم اردیبهشت 1317 به فعالیت خود ادامه داد. در این تاریخ طی فرمانی از سوی رضاشاه که به روایتدکترصدیقاعلمازنحوهفعالیت آن رضایت نداشت منحل شد و به پایان راه خود رسید.