Iran Newspaper

ماجراییکآد­مرباییمرمو­ز

-

گــروه حــوادث/ پســر جــوان که از ســوی ســه مرد ناشــناس ربوده و در خانهای زندانی شــده بود، با حضور مأموران پلیس نجات یافت.

بهگــزارش خبرنــگار جنایی «ایران»، ســاعت 23:45 دقیقه سهشــنبه مأموران پلیس کالنتری 171 مصطفــی خمینی درجریان یــک آدمربایی در یکی از خیابانهــا­ی مرتضی گرد قرار گرفتند. بهدنبــال اعــالم ایــن خبر مأمــوران راهــی محل مورد نظر شــدند، همسایهها گزارش کرده بودند که مــرد جوانی از طبقــه دوم ســاختمان با فریاد از مردم کمک خواســته اســت و آنها با این تصور که زورگیری صورت گرفته است، با پلیس تماس گرفتند.امــا زمانی کــه مأموران وارد خانه شــدند پســر جوانــی را دیدند که مدعی بود توســط ســه مرد جوان ربوده و به آن خانه منتقل شده است. بدین ترتیب پســر جوان آزاد شــد و پروندهای در این خصوص در دادسرا تشکیل شد.پسر جوان در گفتوگو با خبرنگار «ایران» گفت: ساعت 8:45 دقیقه شــب در حــال صحبت با تلفــن همراهم در شــهرک بهارســتان بــودم کــه ناگهــان مــردی ناشناس اسلحه کلتی را پشت سرم گذاشت. یکی هم با شــوکر به پایم زد. مرد ناشــناس که اسلحه بهدست داشت با همدستی دو نفر دیگر مرا با زور ســوار بر پرایدی کردند که پالکش مخدوش شــده بود.آنهــا مرا بــه خانهای آوردند که نمیدانســت­م کجاست. یکی از آنها به من گفت:«فردا سرهنگ میآید تا تو را ببیند. خدا کند آن کســی که فکرش را میکنیــم تو نباشــی». بعد هم مــرا به صندلی بستند. چند دقیقهای که گذشت از باالی پارچهای کــه چشــمهای مرا با آن بســته بودند نــگاه کردم و متوجــه شــدم آنها رفتهانــد. با زحمــت فراوان چشم بندم را کنار کشیدم و به سختی دستهایم را بــاز کــردم وبــه ســمت پنجــره رفتــم و کمــک خواســتم.درحالی که پســر جوان مدعی اســت از سوی سه مرد ربوده شده است داخل خانه لباس نظامی و مدارک جعلی کشف شد.

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran