Iran Newspaper

محبت از عرض 10 سانت

- روشنک نائینی خبرنگار افتخاری

پیامــی بــا ایــن مضمــون در گــروه تلگرامــی مجتمع مســکونی کــه در آن زندگی میکنم توجهم را جلب کرد: مدیر ســاختمان: موقع خروج از ســاختمان و عــزم ســفر متوجه شــدم همســایه واحد 6 بیمار و تنها هستند و یکی از همکاران ایشان که نگران حالشــان بود بــه در منزل مراجعه کردند. همسایگان گرامی اگر هر کدام از شما میتوانید به ایشون سر بزنید کاری است بس نیکو. یک ساعت بعد به در واحد یاد شده مراجعه کــردم هرچه در زدم کســی پاســخگو نبود. با مدیر ساختمان تماس گرفتم و پیگیر قضیه شدم. مطلع شدم همسایه واحد 6 پیرمردی اســت کــه خــوب نمیشــنودًو بیمار اســت و نیاز به رســیدگی دارد. مجددا مراجعه کردم بشــدت در زدم صدایــی نحیــف و ضعیــف جوابم را داد. در باز شد پیرمردی بیمار،الغر، رنجــور و بشــدت افســرده و بیاعتمــاد الی در را گشــود. خــودم را معرفــی کــردم گفتــم من همســایه شما هســتم. از یکی از واحدها شنیدم بیمار هستید کمکی الزم دارید؟ غذا خورده اید؟ متوجه شــدم بهعلــت بیغذایــی و بیماری هوشــیاریا­ش کــم شــده و هذیــان میگوید. بهــش گفتــم مــن برایتان ســوپ میپــزم و میآورم. بسرعت بهمنزل رفتم بساط سوپ را بار گذاشــتم و خیلی سریع با مقداری میوه و نــان وخرمــا برایــش بــردم. کمــی باهاش صحبــت کــردم البتــه از الی در بــه عرض 10 ســانت!! چون بشــدت بیاعتماد بــود و در را کامل باز نمیکرد. متوجه شدم از اقلیتهای دینی عزیزهستند و دو فرزنــد 50 و 45 ســاله دارند که در امریکا ســاکن هســتند و فرزنــدان، پــدر را فرامــوش کرده و هیچکســی را در ایــران ندارند !!!! تنها یک همکار قدیمی اســت که گاهی به او ســر میزند. طی یکــی دو روز بعدی تالش کردم شــماره تلفنــی از فرزندانــش از او بگیــرم که هرکاری کردم نــداد گفت فرزندانم را نفرین کردهام و من فرزندی ندارم!!! دو روز بعــد وقتــی برایش غذا بــردم همکار و دوســت قدیمــیاش هــم همزمــان با من مراجعه کرد. با همکاری و همیاری همدیگر ایشــان را بــه بیمارســتا­ن بردیــم، کارهــای درمانیاش شروع شد. از آزمایش و عکس و رادیولوژی و اکو و سیتی آنِژیو قلب که همگی بــرای آمادهســاز­ی ایشــان بــرای انجــام دو جراحیسنگین­است. مدیریــت بیمارســتا­ن بــرای جراحی ایشــان درخواســت امضــای ورثــه داشــت کــه بــا همــکاری یک دوســت وکیــل و از آنجایی که پیرمرد یاد شــده بعد ازچنــد هفته مراقبت، هوش وحواســش را بــه دســت آورده و کامالً مســلط به اوضاع بود مطلع شــدیم که خود ایشــان میتواننــد بــا امضــای خودشــان بــه اتــاق عمل بروند. بعد از 10 روز موفق شــدم شــماره تلفــن خواهرشــان را در امریــکا بــه دســت بیاورم. کمــی به مــن اعتماد کــرد!!! بــا خواهرشــان تمــاس گرفتــم در امریــکا و وضعیت برادرشان را به اطالعشان رساندم و گفتم به فرزندانش اطالع بدهند که پدرشان در وضعیت مطلوب بســر نمیبــرد. خواهر نامبرده گفــت فرزندانش با پدر کاری ندارند و به هیچ وجه پا به ایران نمیگذارند و ایشان را به خانه ســالمندان ببرید. مذاکره با خواهر بــه نتیجه نرســید و خودمان پیگیر وضعیت درمانــی پیرمــرد هســتیم. بعد از حــدود 15 روز اعتمادش جلب شده وضعیت جسمی و روحی بهتــری دارد و منتظر جواب قطعی پزشک برای جراحی ایشان هستیم. امیــدوارم بعــد از جراحــی با رفتن بــه خانه سالمندان یا گرفتن پرســتاری تمام وقت در منــزل موافقــت کننــد و دیگر شــاهد اینگونه بیمحبتیهــ­ا و ناجوانمردی­هــا در جامعــه نباشیم.

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran