Iran Newspaper

قربانی سربلند عدالت و مدارا

سیره سیاسی امام در گفت و گو با دکتر غالمرضا ظریفیان ، پژوهشگر تاریخ اسالم

- اسماعیل علوی

روایــت تاریخ از خالفت پنج ســاله امیرالمؤمن­یــن علی(ع) و تعامــل آن حضرت با مخالفان، روایتی همراه با نهایت مدارا و شــکیب اســت، تا آنجــا که واژه مظلومیت را به ذهن متبادر میســازد. جز این هم نمیتواند باشــد، چرا که آن حضرت از جایگاه امام و راهنمای بشر نسبتی هدایتگرانه با حکومت شــوندگان برقرار کرده واز فرصت حکومتبرایر­شدفکریوکما­لآحادجامعه­بهرهمیبرد.ایامشهادتآ­نامامهمام مجال مناسبی برای طرح برخی پیچیدگیهای دوران خالفت علوی است تا با تمرکز روی برخی ازجزئیات، بتوان به نکات تازهای در البهالی ســطور تاریخی دست یافت و درزندگیجمع­یبهکاربست.برایاینمهم­ازدانشوتحل­یلدکترغالم­رضاظریفیان اســتاد تاریخ دانشگاه بهرهمند شده وبا هدایت ایشــان به واکاوی ریشههای دشمنی با امیرالمؤمن­ین پرداختهایم. حاصل این گفتوگو که حاوی نکات تازه یافتهای اســت پیشرویتانق­راردارد.

ایام شــهادت حضــرت علــی(ع) را پیش رو داریم، آن حضرت در پی سه جنگ مهم با سه جریان عمده عصر خویش درافتاد و سرانجام به شیوه تروربه شهادت رسید. مایل هستیم با تکیه بر دانستهها و دریافتهای خود از تاریخ اســالم پیرامون زمینههای این تــرور تاریخی توضیحاتی بفرمایید. همچنین در این ارتباط از نحــوه تعامــل برتریــن چهره تاریخ اســالم بعــد از نبی مکرم اســالم با مخالفــان فکری و دگراندیشان­نکاتیرابیف­زایید؟

بســماهللا­لرحمنالرحی­م مــن ابتــدا این ایــام را بــه همــه مســلمانان بویــژه پیــروان امیرالمؤمن­یــن علــی(ع) تســلیت گفتــه و امیــدوارم کــه از فیوضــات شــبهای قــدر همــه ما به نحو شایســتهای بهرهمند شــویم. ایــن ایام بهدلیــل شــهادت مولیالموحد­ین امیرالمؤمن­یــن علــی(ع) از ایــن شــخصیت بــزرگ تاریخ اســام بیشــتر یاد میشــود. آن حضــرت از کودکــی با نــوع خاصی از زیســت روبــه رو بود و دورههــای مختلفی را درزندگی تجربــه کــرد. ولی بحث مــا مربوط بــه دوران حکومت آن حضرت(ع) میشــود. حضرت علــی(ع) از کودکــی کنــار پیامبــر بوده اســت دورهای پیامبــر در خانــه آنان بــوده و دورهای دیگــر علی(ع) در خانه پیامبر زندگی میکند و روایتگرعبا­دتهــای پیامبــر در غــار حــرا و بعثت رسول گرامی اسام نیزعلی(ع) است. همچنین وی نخستین مرد مسلمان و ایمان آورنده به آیین اسام است. آن حضرت، هم در دوره مکه وهم در دوره مدینه شانه به شانه پیامبرحرکت میکند و معرکه و جایی نیست کــه امیرالمؤمن­ین را کنــار پیامبر نبینیم. بعد از رحلت پیامبر به دلیل نگاه اســتراتژی­کی که امیرالمؤمن­ین(ع) در ارتباط با حفظ رســالت محمدی(ص) داشــتند، مســیر کاماً روشنی را طی کردند و بهدلیل مصون ماندن اســام مبنای برخوردشــا­ن با دیگران، حتی کســانی کــه به ایشــان ظلم کردنــد براســاس وحدت بــود. یعنــی وحــدت را مهمترین اســتراتژی مسلمانهادر­برابرتمامی­نامایماتتا­پایان عمرحفظ کردنــد. با وجود نقدهای جدی که بــه رویــه و روش خلفا داشــتند، از همکاری و مددرســانی و مشــاوره و دلســوزی نســبت به آنان بر همیــن مبنا لحظهای دریــغ نکردند. ســهل اســت که ای بســا دیگرانی را که در این ارتباط برخوردهای افراطی داشتند نصیحت میکردند تا به حفظ اساس و کلیت شریعت وایجاد حداکثر وحدت پایبند باشند. در دوران خافــت نیزباهمان منطق ادامه مشــی داد. امیرالمؤمن­یــن(ع)در زمانی که در اوج قدرت اســت با مخالفان خود همان رفتــاری را دارد کــه از قدرت کنار اســت و نســبت به مخالفان حربی خود هم شفقت دارد. گروهی مخالفان نظــری آن حضــرت بودند که منــش و روش ایشــان را قبول نداشــتند و به همیــن دلیل با

حضرتــش بیعت نکردند. علــی(ع) به هیچ وجه در امــر بیعت چیزی رابــه آنان تحمیل نکرده و اجازه نداد کسی متعرض آنان شود. از جمله کســانی که حاضر به بیعت نشــدند ســعد ابن ابی وقاص بود کــه امام حریم او را رعایت و میفرمود: من حریم اینان هســتم! امیرالمؤمن­ین با سه جریان؛ ناکثین، قاسطین و مارقین مواجه بود که بخشی از آنها حداقل ناکثین ومارقین نیروهای خودی بودند و طی فرایند پیچیدهای به نیروهای مخالف تبدیل شدند، بعد هم شمشیر دست گرفتند و صف جنگی تشکیل دادند. امیرالمؤمن­ین تا زمانی که افراد شمشیر دست نگرفته بودند، حداکثر مــدارا را بــا آنان داشــت، اگر چه ایــن عده در نماز جماعت خلیفه مســلمین اخال ایجاد میکردنــد و نماز جماعت را به هم میزدند. علــی(ع) حتــی اجــازه نمیدهــد با آنــان در حد بیرون کردن از مســجد برخورد شود، چه رسد به اینکه برای آنها پرونده ساخته شده یا برایشان سابقهای ایجاد شود. در مواردی خود حضرت به میدان آمده و صراحتاً میفرماید؛ مادامــی که دســتتان به خــون آلوده نشــده از دو امر شــما را محــروم نمیکنم -1 حضور در اجتماع مســلمین که خاســتگاه آن مسجد و هنگام جماعت بود -2 حقوق شما را از بیت المال قطــع نخواهــم کــرد. امیرالمؤمن­ین از موضع قدرت با مخالفــان خود مدارا میکرد وحــق حضورآنــان دراجتمــاع مســلمین را ســلب نمیکرد. این اوج برخــورد با جریانات دگراندیــش اســت که امــام بر صیانــت از آن اهتمــام دارد. در تاریــخ زعامــت و حکومــت غیــر ممکن اســت با مــورد مشــابهی مواجه شــویم. در همیــن راســتا بــه گــزارش تاریــخ، امیــر المؤمنیــن علــی(ع) در دوران خافــت 5 ســاله خود زندانی سیاســی نداشت و کسی بهدلیل اندیشــه به زندان نیفتاد. در ماجرای جنــگ جمــل بعــد از آنکــه مخالفــان ابتــدا دســت به اســلحه بردند و خــون بیگناهان را ریختنــد حضرت دســتور مقابلــه داد. در این جنــگ با وجود آنکــه مخالفان کــه از صحابه پیامبــر بودند، بعضــی از آنها دستشــان را به خون مــردم آلوده کردند و در بصره و جاهای مختلــف مــردم را تهییج کردنــد، بیتالمال مســلمین را از بین بردند، همسر پیامبر را به معرکه آوردند در حالی که قرآن تصریح دارد که همسران پیامبر باید در منازلشان سکونت کننــد. با این همه در همین قضیه جمل یک رویارویــی بین امیرالمؤمن­ین علــی(ع) و زبیر پیش میآید. درست جایی که کار به شمشیر کشــیده شده و خون ریخته شده است. در اوج چکاچــک شمشــیرها، امیرالمؤمن­یــن(ع)از گفتوگو، مذاکره، تذکر و هشدارباز نمیماند. چرا که او امام است، امام مخالفان هم هست و وظیفــه خــود میدانــد از هر فرصتــی برای بیداری وجدانها بهره بگیــرد. در هر حال در یک موقعیت فرصت را مناســب تشــخیص میدهــد و بــا زبیــر به گفتوگــو میپــردازد و خاطره مشترکی را به یادش میآورد. حضرت خطاب به زبیر میگوید: یادت هست من وتو همدیگر را در آغوش گرفته بودیم، پیغمبر از کنار ما عبــور کرد و فرمود؛ «زبیر! یک روز بین تو و علی اختاف میافتــد ولی آن روز حق با علی است». این هشدار زبیررا دگرگون میکند و نشــان میدهد بعضی از مخالفتها ریشه درســتی نداشــته اســت. درهر حــال زبیر یک باره متنبه میشود و میگوید؛ علی یادم نبود اگرایــن خاطره به یادم بود اصــاً نمیآمدم. بعد شمشــیرش را برزمین انداخته و صحنه حرب را ترک میکند. تأثیر کام امام دشمن حربــی را وادار میســازد تــا شمشــیرش را انداختــه و صحنــه کارزار را ترک کنــد. در این هنــگام یک نفــر از ســپاه زبیــر که شــاهد این صحنه بوده اســت به زبیر که ســاحی همراه نداشته وعازم وضوگرفتن بوده حمله میکند و ســر از بدنــش جدا میســازد. ســرش رانزد حضرت علی(ع) مــیآورد. امیرالمؤمن­ین با مشــاهده این صحنه شمشــیر زبیر را از زمین برمی دارد و زیر چانهاش قرار داده وهای های گریه میکند و خطــاب به قاتل زبیر میگوید؛ این شمشــیری اســت که غبار غــم را از چهره پیغمبر میزدود. تو برای این کارت بهجهنم میروی! چه کسی به تو اجازه داد تا این کار را انجام دهی. در این شرایط زبیردشمن حربی امیرالمؤمن­ین است. همچنین آن حضرت با جریــان مارقین که افراد جاهلــی بودند مکرر در مکررحــرف مــیزد تا آنان را کــه آدمهایی اهــل منطق و حرف و شــنیدن حجت نبودند راهنمایــی و هدایت کند. آنقدر حرف میزند کــه ســپاه 12 هــزار نفــری آنــان را بــه 4هــزار نفرتقلیــل میدهد.کــدام حاکمیت با کســی که شمشــیر کشــیده حرف میزند و گفتوگو برقرار میکند! این شیوه خاص امیرالمؤمن­ین علــی(ع) اســت. آن حضــرت خــود را امــام آن فــرد جاهــل خارجــی هــم میدانســت و از آنجایــی کــه او کان مهــر و رحمــت اســت، چتــر هدایــت را بــر ســر او هــم میگســتران­د. والیــت معنایــش اینجــا متجلــی میشــود، وقتــی میفرمایــد: «النبــی اولــی بالمؤمنین منانفســهم» عامــه طباطبایــی میگویــد؛ وقتی یهودیها این را شنیدند گفتند؛ ما دیگر خیالمان از رســولاهلل راحت شــد، چرا النبی اولیبالمؤم­نینمنانفسه­میعنینبیاز­توبه خودت دلسوزتر است. معنایش این است که هوای تو را بیشــتر از خــودت دارد. رعایت تو را از خودت بیشتر میکند. این است معنایش. حتی معاویه که حضرت او را اساســاً منحرف عملــی میدانســت و اندیشــهاش را قبــول نداشت، او را اسام بدلی میدانست و درباره او میگفت؛ انســانی که معکوس شده است، تعبیری کــه حضــرت از معاویــه دارد. یعنی معاویه کســی اســت که با ســرش راه میرود. با این حال شما نگاه کنید و نامههای متعدد امیرالمؤمن­یــن به معاویه را ببینیــد، تذکرها، نصیحتهــا، هشــدارها ...و را ببینیــد. امــام میخواهد حتی دســت او را هــم بگیرد و اوج این برخورد را شما در جنگ صفین میبینید. آنجا که آنها آب را بهروی یاران امیرالمؤمن­ین میبندند، ولی حضرت در هر جنگی میگوید بــه افراد دشــمن آب برســانید بعــد هم حق ندارید شما مثل آنها توهین کنید. خدا توهین را دوســت ندارد. هر توهینــی حتی در معرکه جنــگ از اخاق به دور اســت. بعد هم اجازه نمیدهد کسی دشمن در حال فرار را تعقیب کند. حضرت از صفینیها با عنوان برادران ما یاد میکند که راه گم کردهاند. انگیزهایند­شمنیهاچهبو­د؟

امیرالمؤمن­یــن دو نــوع دشــمنی برایش ایجاد شــده بود، یک دشمنی که خود ایشان هــم در نهج الباغه بدان اشــاره میفرماید، بهدلیل داشتن چارچوب و اصول بود. به این معنا که درغزواتی همچون بدر، احد، حنین ...و شجاعانه وارد میدان شده و طبیعی است کــه در این میادین کســانی کشــته شــدهاند و کینههای آن حتی تا عاشورا هم ادامه یافت. رجزهــا و گفتوگوهایـ­ـی کــه در عاشــورا بیان میشود نشــانگر کینه عمیق قریش با نگاه و چارچوبهایا­میرالمؤمنی­ناست.

ایــن کینهها نســبت بــه پیامبر هــم وجود داشت؟ بله وجود داشــت ولی فعــال ترین چهره این جنگها علی(ع)بود. ایشــان در نقطه کانونی جنگهــای صدر اســام قرار داشــت و کســی کــه بنبســتها را میگشــود، امیرالمؤمن­یــن علی(ع)بــود. ایــن گونــه مجاهدتها موجب انباشــت کینــه در ســینه برخــی نســبت بــه علی(ع) شده بود. این کینه حتی به آلعباس هــم منتقل شــد و آنان با علویــان از روی کینه و انتقــام کشــی برخــورد میکردنــد. مرحــوم دکتر شــهیدی در کتاب «بعد از پنجاه ســال» ایــن موضــوع را ریشــهیابی جامعه شناســانه میکند و با یک نگاه جامعه شناســی تاریخی بــه ریشــههای حادثــه عاشــورا میپــردازد. به هرحــال یکی از دالیل این دشــمنیها ســرریز کینههای بدر و احد اســت. نوع دیگر دشمنی بــه نحوه نــگاه و نگرش عرب جاهلی نســبت بــه موقعیــت رهبــری بازمــی گشــت. عــرب جاهلی از روی عادت برای رهبری ویژگیهایی قائــل بود که علــی(ع) آن ویژگیهــا را رعایت نمیکرد. اگر چه پیامبر شالوده شکنانه با آنها برخــورد کــرده بــود اما اشــرافیت عــرب هنوز براین باور بود که رهبر باید ســن باالیی داشته باشــد تا بتوانــد در جایــگاه رهبری قــرار گیرد. خب علی(ع)جــوان بود دیگرآنکــه علی(ع) چهره مــورد انتظــار اعراب را حفــظ نمیکرد عرب جاهلی معتقد بود کــه رهبر باید ابهت خاصی داشــته باشــد تا بشــود آن ابهــت را به رخ کشــید. در حالــی که علــی(ع) بــه کنیهای که پیامبر بــه او داده بود یعنی ابوتراب افتخار میکــرد و خاکی بــودن و با مردم زیســتناش بــه هیــچ وجــه تصنعــی نبود.همیــن روحیه موجب شــد تــا علــی(ع) در آن 25 ســالی که کنــار بود همزمــان بــا کار بزرگ تدویــن قرآن بــرای اینکه دســتخوش تحریفات نشــود، کار ارزشــمند دیگری را دنبال کنــد و آن پرداختن بــه یکــی از مشــکات و معضــات شــهری مدینه بود. مهمترین مشــکل آن روز مدینه و مهمترین نیــاز ملموس مــردم آن تولید آب بود.اگر آب تولید میشــد، کشــت وکاشــت به راه میافتــاد و اقتصاد شــهر رونــق میگرفت. علی(ع) نگفت من فردی دانشــمند و در حد رهبری امت هستم، مرا چکار به اینکه بروم و آب تولید کنــم اما میآید و برای مردم مدینه آب تولیــد میکنــد و بــا شناســایی مکانهای مناســب به حفر چاه میپردازد. بعد با وجود آنکــه آب کاالیی گــران و کمیاب اســت همان لحظه که چاهی را به آب میرساند و در حالی که از ســر و رویش گل میریزد میگوید؛ این را بخشــیدم به یتیمان آنجا، این را بخشیدم به مســتمندان آنجا !...و علی(ع)نمی گوید من باید دنبال زندگی صرفاً فرهنگی باشم! بلکه میفرماید؛ باید آب تولید شود یعنی علی(ع) به مهمترین نیاز جامعه توجه دارد و بهدنبال حــل آن اســت. از بــس بــه مشــکات دوران حکومت علی(ع) در زمــان خافت پرداخته شده، کمترکسی به خدمات ایشان توجه نشان میدهد.براثــر این گونه توجهات در کوفه و در زمان خافت حضرت علی(ع) کســی که نان جــو بخورد نیســت. منظــور از کوفــه هم فقط شهر کوفه نیست، بلکه منطقهای وسیع است که یک بخشی از قلمرو حکومترانی علی(ع) را شــامل میشــود. نــوع ســلوک و مدیریــت امیرالمؤمن­ین(ع) فاصله طبقاتی را کم کرده، فساد را کم کرده، رانت را کم کرده و به حداقل رســانده اســت و جامعه از نوعی نظام تأمین اجتماعــی برخــوردار اســت اما ایــن خدمات امیرالمؤمن­ین(ع) دیده نشده است. اگرمایلباش­یدبهپاسخسؤ­البازگردیم؟

بله بعــد از رحلت پیامبر، دعوت اســام

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran