Iran Newspaper

آرزوی «ایران»ی شایگان

- اهل کلمــــه

«داریــوش شــایگان، تجلــى لطافــت روح ایرانى را در فرهنگ ایرانى مىدید.»

کامرانفانى به «ایران» ســخت عالقهمند بود و بی هیچ پرده او دغدغه ایران داشــت؛ به فرهنگش، به زبانش، به مردمش و به سنتهایش. در گوشه گوشه فرهنگ ایران غور كرده بود و آن را ازعمق جان دوست می داشت. او اما جز دلسوزی و دلبستگی عاطفی، به جد و جهد برای آن می كوشید و می اندیشید. فراتــر از ایــران، همــواره بــه جهــا ِن ایرانی و این فرهنگ ریشــهدار می اندیشــید. با آنکه دو كتــاب آخرش درباره شــارل پیــر بودلر و مارســل پروســت بود اما از همان مکتوبا ِت نخســتین، ایــران و از ایران نوشــتن را پیش چشم قرار داده بود. او قائل بود به حد وسط بــودن ایــران میان غــرب و شــرق و جز این، بــر آن بود كه ایــران هم در روزگار باســتان و هم در جهان پس از اســالم، سهمی عمیق و وثیق داشته اســت اما ایرا ِن پسا صفویه را چنــان رو به فترت گذاشــته قلمداد می كرد كه تعبیــر معروفش «تعطیــال ِت تاریخی» بــود. او مــردی بــود كــه با داشــتن وســعت مشــربی مثــال زدنــی، الزمــه حضــور در عرصه جهانی را به همراه داشــتن تحفهای از ســرزمین خویشتن می دانســت. به بیان دیگر، او سر این داشت كه می توان با همین فرهنگ و ســنت و تاریخ و زبــان، ایرانی بود و مانــد اما با جهان پیرامون نیز همزیســتی كرد؛ آنها را شناخت و از آنان آموخت. برای او اما ایران، تنها ایران كنونی در مرزهای سیاســی امروز نیســت. او حتی به ورا و فرای ایران فرهنگی میاندیشــی­د و با تفطن، پهنه عظیــم نفــوذ این فرهنــگ در اقصــای عالم را گوشــزد می كرد. چنانکه پس از ســفری به سمرقند و بخارا و پنجکنت نوشت: «...همه چیز در آنجا برایم آشنا و در عین حال سخت عجیب و شریف مینمود. به خودم گفتم اگر روزی قرار باشــد ایران را تــرک كنم، به اینجا میآیم و تا آخر عمر به سرخواهم برد... این سفر برای من نوعی ســفر تشرف بود زیرا به نوعی غواصی در جغرافیای روحم میماند. پــس از این ســفر دركم از جهــان روحانی به نحو محســوس تغییر یافــت. وقتی از جهان امروزی ســخن میگویم، منظــورم مرزهای امروزی نیســت بلکــه از ماوراءالنه­ر، آســیای مركزی، افغانستان و حتی بخشی از شبهقاره هند سخن میگویم...» در بــا ِب ایرانیــان، بســیار گفت و نوشــت كه شــاید شــاهد مثال اعالی آن، «پنــج اقلیم حضور» باشــد كه او با نگاهی به فردوســی، خیــام، مولــوی، ســعدی و حافــظ، بحثــی درباره شــاعرانگی ایرانیان ارائه داده اســت و جالــب آنکه در اهمیــت همین بحث، در جایی گفته اســت: «ایرانی ها به شعر عشق مــی ورزنــد و دیــد خاصی نســبت به شــعر دارنــد؛ هنوز هم یک ایرانــی در هر جا نطق خود را با یک شــعر شروع می كند و با شعر دیگری به پایان می رساند. آیا ملت دیگری را سراغ دارید كه به اندازه ایرانی ها به شعر عشــق بورزنــد؟» و این توجه شــاید برگردد به عالقهشــان به زبان فارســی و شــعر آن و شــاعرانش. او بــا وجود آنکــه زاده تبریز بود و طبیعی اســت كه زبان مــادری اش آذری باشــد، امــا فارســی را یگانــه زبــان وحــدت بخش ایرانیان در طول تاریخ می دانســت. ایرانی كــه به عقیده او یــک امپراتوری بوده اســت: «ما ایرانی هســتیم و همیشــه ایران از قدیم امپراتوری بوده؛ همچنین همیشــه بیــن تمدنهــای بــزرگ بوده اســت، یعنی همواره یک نگاه به آسیای دور داشته و یک نگاه هــم به بینالنهریـ­ـن و غــرب. از اینرو ایرانیها همیشــه بین دو دنیا قرار داشــتند و پــل ارتباطــی بودهانــد. این عجیب اســت كــه امپراتوریه­ــای ایران همه پــل ارتباطی بودهاند. مثالً امپراتوری هخامنشــی، از هند هســت تا آســیای میانه و یونان و این نقش را امپراتوریه­ــای دیگــر مثــل اشــکانیان و ساســانیان هــم كم و بیــش بــازی كردهاند. پس رســالت تاریخی ایرانیها این است كه در ارتباط فرهنگها پیشقدم شوند.» ایران دوستی «داریوش شایگان» - كه امروز، درســت 98 روز از وداع بــا او میگــذرد - امــا حتــی برای همین امروز كــه خیلیها ناامید شــدهاند هــم نســخه ای دارد كــه میشــود برای همه تجویزش كرد و آن، رجوع به این عبارت مطنطن سرشــار از امیدواری اوست كه در وصف مردم ایران در جایی نوشته بود: «انعکاس روح ملتی اســت كــه هنوز حرف آخــرش را نزده اســت و در آینــده همچنان شگفتزدهمان خواهد كرد.»

آیین بزرگداشت «داریوش شایگان؛ هویت ملى و جهانى بودن»، بــا حضور رضا داوری اردکانــى، غالمحســین ابراهیمــى دینانــى، غالمرضــا اعوانى، محمد صنعتــى و آیدین آغداشــلو، امــروز ســاعت 8۱ در تاالر اســتاد شهناز خانه هنرمندان ایران واقع در خیابان طالقانى، خیابان موسوی شمالى (فرصت) برگزارمىشو­د.

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran