پابهسنکهم یگذاریمکنارمانم یگذارند
گفتوگو با امین تارخ بازیگر نقش حاج رسول در سریال «رهایم نکن»
تلویزیـــون در طـــول بیش از دو دهه، با تولید ســـریالهای موســـوم بـــه «ویژه ماه رمضان» تـــالش کرده تا مخاطبـــان خود را همچنـــان حفظ کنـــد. کیفیت این ســـریالها در طول حدوداً۵۲ سال و بررســـی نقاط ضعف و قوت شان، موضوعی است که مجال وســـیعی میطلبد تا به آن پرداخته شـــود. اما یک نکته در برخی سریالهای ویژه ماه رمضان دیده میشود که جای تأمل بیشتری دارد و آن، عبارت از حضور بازیگرانی است که کارنامه بلند باالیی در حوزه سینما و تلویزیون دارند. چرا این بازیگران به حضور در چنین سریالهایی روی میآورند؟ آیا بحث مالی نسبت به دیگر پروژههای تلویزیونی و حتی ســـینمایی میچربد؟ آیا ترس از کنار گذاشته شدن از سوی تولیدکنندگان مطرح است؟ امین تارخ از جمله این بازیگران است که کارنامه درخشانی در تلویزیون و سینما دارد. وجود اســـامی مهمی مثل بهرام بیضایی، کیهان رهگذار، مسعود کیمیایی، علی حاتمی، داریوش مهرجویی و پوران درخشـــنده در جـــای جای کارنامه این بازیگر پیشکســـوت، بهترین گواه بر درخشانی عقبه کاری اوست. درهرحال امین تارخ در ماه رمضان امسال با سریال «رهایم نکن» ساخته محمد مهدی عسگرپور نزدیک به ۰۳ شب بعد از افطار میهمان خانههای مردم بود. اما چرا امین تارخ حضور در هیچ سریال ویژه ماه رمضان - مخصوصاً در یک دهه اخیر- را رد نمیکند؟ در گفتوگوی حاضر با بازیگر بوعلی ســـینا و شـــیخ حسن جوری رخ به رخ نشستهایم تا پاسخ این پرسشها را از زبان خود اوبشنویم.
■ اجازه دهید بـــا ســـؤالی گفتوگویمان را آغاز کنیم کـــه میدانم ایـــن روزها مدام از شـــما پرســـیده میشـــود: با وجـــودی که بخش قابل توجهی از کارنامه هنری شـــما با تلویزیون پیوند یافته، چرا طی دهه اخیر بیشتر در سریالهای مناسبتی ماه رمضان دیده میشـــوید؟ آیا این حضور پررنگ در سریالهای مناسبتی ریشه در تفکر خاصی دارد؟
همه اینها واقعاً اتفاقی بوده؛ من کارم را بـــا تلویزیون از دوران قبـــل از انقالب، با ســـریال «شـــهر من شیراز» شـــروع کردم. درهمان سالهای قبل از انقالب، در۳تله تئاتـــر بازی کـــردم. بعد از انقـــالب هم در ســـریالهایی بازی کردم که هنوز مردم با بیشـــتر آنها خاطره دارند؛ مثل سربداران، بوعلی ســـینا، محکمه عدالت، آپارتمان، معصومیت از دســـت رفته و چند سریال دیگـــر کـــه اآلن در خاطرم نیســـت؛ عالوه بر اینها، در۵۳فیلم ســـینمایی هم بازی کـــرده ام. خـــب همـــه اینها که ویـــژه ماه رمضان ســـاخته نشـــده بودنـــد. من فقط در4سریال اغما، جراحت، گاهی به پشت ســـر نگاه کـــن و اخیـــراً رهایم نکـــن بازی کردهام. چه خوب که این سریالها در ماه رمضان پخش شـــدهاند. بـــه این علت که اوالً تلویزیون در پخش سریالهای موسوم به ماه رمضان برای نشـــان دادن مفاهیم پیچیده ریســـک بیشـــتری میکند و حتی بعضاً خط قرمزهایـــی را رد میکند. ثانیاً بودجه بهتری به این سریالها اختصاص میدهد. ثالثاً به نظر مـــن فیلمنامههای خوبی هم به این منظور در تلویزیون اجازه ساخت میگیرند. بنا براین من که معیارم ســـه عنصر فیلمنامه، نقـــش و کارگردان اســـت، به ایـــن نگاه نمیکنم ســـریالی که ایـــن عناصـــر را دارد و من بـــازی در آن را پذیرفتهام، در ماه رمضان پخش میشود یا ماه محرم یا هر مناســـبت دیگر. ضمن اینکه در طول ســـالهایی که ســـریالهای مفاهیم معنوی داستان را پیش میبرد و از این حکایـــت میکند که حرام خواری تا چه اندازه لطمه زننده است و نسلها را از بین میبرد. به علت حرام خواری بزرگ خانـــواده، فرزند یکی از اعضـــای خانواده معتاد میشـــود، آن یکـــی دزدی میکند، دیگری اقدام به خودکشـــی میکند، یکی دیگـــر بهعلـــت ریـــزش یک ســـقف فلج میشـــود ...و تمام این اتفاقات، بهدنبال یک حرام خـــواری رخ میدهنـــد؛ تا آنجا که نســـل بعدی تقاص چنین گناه بزرگی را پس میدهد. من معتقدم در شـــرایط امـــروز ما، ایـــن نـــوع مضامین یـــک ذره میتواننـــد تلنگری به حـــرام خوارانی که اندکی وجدان دارنـــد، بزنند؛ یا میتوانند بـــه مردم ایـــن آگاهی را بدهنـــد که حرام خـــواری فقط به یک شـــخص لطمه وارد نمیکند، بلکه جامعهای را از بین میبرد. خانواده این سریال، در واقع جامعهای را نمایندگی میکند. در سریال «اغما» هم توجه مخاطب به خودخواهی و شـــیطان جلب میشـــود؛ شـــیطان درون ماست و از رگ گـــردن به مـــا نزدیکتر اســـت. این ما هســـتیم که بایـــد با غلبه بـــر نفس، بر شیطان پیروز شویم. در سریال «جراحت» هـــم تقابل دو نســـل گذشـــته و امـــروز بر اساس باورهای مذهبی به تصویر کشیده میشود. اساساً میل شخصی من، حضور و بازی در ســـریالهایی اســـت که مفاهیم پایـــدار را نشـــان میدهنـــد؛ مفاهیمی که همیشـــه با انســـان - مادامی که انسان در جهان آفرینش باقی اســـت-، وجود دارد. تا زمانی که انسان هســـت، حرام خواری، غرور، جاه طلبی، خودخواهی و نظایر این مفاهیم پایدار است. بنا بر این سریالها و فیلمهایی که راجـــع به این صفات پایدار ساخته شوند، آثار ماندگاری خواهند بود.
شما بازیگر کالســـیک هستید و خاستگاه اصلیتـــان تئاتر اســـت. فکـــر نمیکنید با انتخاب چنین فضاهایی، در کارتان ریسک میکنید و آیا به این فکر نمیکنید مخاطبی که شـــما را در طول بیش از ۴ دهه شناخته، انتظـــار دارد در پرســـوناژهای دیگر شـــما را ببیند؟
ممکـــن اســـت، اما خـــود مـــن اعتقاد دارم در تقدیـــرم چنیـــن رقم خـــورده که این نوع کارها به من پیشـــنهاد شود. ورود بـــه فضـــای فیلمهایی مثـــل کمدیهای ســـبک و دمدستی با من جور در نمیآید؛ منظـــورم از ایـــن حـــرف، خـــدای نکـــرده تخطئـــه یا تخریب دوســـتانی نیســـت که در عرصـــه کمـــدی فعالیـــت میکننـــد. اتفاقـــاً معتقدم عرصههـــای کمیک هم میتوانند در کنار سرگرم کردن مخاطب، حکایـــت از معنویات و صفات نیکی مثل اخالقمـــداری بکننـــد. واقعـــاً نمـــیارزد بهخاطـــر ایجاد تبســـم بر لـــب مخاطب، دست بههرکاری بزنیم که در این صورت هـــم هنـــر را خدشـــه دار میکنیـــم و هم هنرمنـــد را. ضمن اینکـــه برخی بازیگران
ویژه ماه رمضان پخش شده، چهار سریال که من بازی کـــردهام در این ایـــام به روی آنتن رفته است.
■ تصادفـــی و اتفاقـــی بـــودن پخـــش این ســـریالها یـــک موضوع اســـت و انتخاب نقشـــی که شـــما بازی میکنید، موضوعی دیگر، که عم ًال در محتوا با مناسبتی مثل ماه رمضان گره خورده است. یعنی پرسوناژی که انتخاب میکنید یا با یک فضای معنوی مواجه است یا درهرحال درگیر موضوعی ماورایی اســـت مثـــل اغمـــا و در نهایت، مثل همین ســـریال رهایم نکن، که به یک دگرگونـــی میرســـد. ایـــن مـــوارد در ذهن مخاطـــب تصوری ایجاد میکنـــد که انگار امینتارخباماهرمضانپیوندیناگسستنی برقرار کرده و قرارداد بسته است. خود شما تا چه میزان با این برداشت و تصور موافق هستید؟ ■
ایـــن تصـــور در مـــورد پیونـــد مـــن بـــا زمینههـــای معنـــوی، تنهـــا به ایـــن چهار ســـریال محدود نمیشـــود؛ در فیلمهای ســـینمایی همچنیـــن فضـــا و زمینـــهای داشتهام؛ فیلمهایی مثل مادر، دلشدگان و جستوجوگر فضایی عارفانه و عاشقانه دارنـــد؛ به تعبیـــری، فضای ایـــن فیلمها معناگراست. این معناگرایی در فیلمهای دیگری که بـــازی کردهام دیده میشـــود؛ مثل پرنده کوچک خوشـــبختی یا پاییزان که بـــه موضوع خانـــواده پرداخته اســـت. خالصه هر کدام از فیلمهای سینمایی که بازی کرده ام، به شکلی با این معناگرایی پیوند داشـــتهاند. قطعاً یک تمایل پنهان وجود دارد که بـــازی در چنین فیلمهایی را قبـــول میکنـــم. فکـــر میکنم ســـینما، تلویزیون و به طورکل هنر نمایش، صرفاً برای ســـرگرم کردن و ایجاد دلمشـــغولی تماشـــاگر خلق نشده اســـت. قطعاً یکی از رســـالتهای رســـانهای مثل تلویزیون، اخالقگرایـــی و معنویت محوری اســـت. مثـــ ًال در همیـــن ســـریال «رهایـــم نکن» در بعضـــی از نقشها از ســـوی تماشـــاگر پذیرفتـــه نمیشـــوند یا از نظر خودشـــان تجربه جالبی کســـب نمیکننـــد. اگر مثالً من دو قبضه هفـــت تیر به کمرم ببندم و در یک فیلـــم جنگی بازی کنم یا در فیلم دیگری نقش رئیس بانـــد مافیایی را ایفا بکنم، به باور تماشـــاگر نمینشیند. قبول دارم کـــه بازیگر بایـــد بتواند هـــر نقش را بازی کنـــد، ولی گاهی ایـــن اصل برای هر بازیگر بهعنوان قانونی نوشـــته شده اجرا نمیشود. هر بازیگر بر اساس شخصیت، ایـــده آلهـــا و خواســـتههایی کـــه مـــورد عنایتش هســـت نقش را انتخاب میکند؛ یعنی برای خودش ژانر تعیین میکند یا تقدیر بـــه او کمک میکند که ژانر خودش را انتخاب کند. منظورم از اشاره به تقدیر، چند مثـــال از کارهای خودم اســـت؛ مثالً قرار نبود سریالهای «جراحت» و «گاهی به پشت سر نگاه کن» در ایام ماه رمضان پخش شـــوند یا همین «رهایـــم نکن» به
طور قطع قرار نبود در ماه رمضان پخش شـــود؛ چون ۷۳ قســـمت بود، حال آنکه سریالهای ماه رمضان عموماً ۰۳قسمتی هســـتند. وقتی هم قرار شـــد این ســـریال در مـــاه رمضـــان پخـــش شـــود، از تعداد قســـمتها کم کردند و به مدت زمان هر قسمت اضافه کردند.
■ البتهشماتجربهکارطنزکالسیکداشتید؛ فیلمهاییمثلمجسمهوآرزوهایبزرگ.
یکی از آرزوهای حرفهای من، بازی در یک فیلم سینمایی یا ســـریال طنز است. خیلی از کارگردانها و حتی اســـتادان من معتقدند تایمینگ کمیکـــی که میتوانم داشـــته باشـــم، در ســـطح باالیی اســـت. همین آقای عســـگرپور که «رهایم نکن» و «جراحت» را باهـــم کار کرده ایم، معتقد اســـت به قدری طنز در شخصیت من در درجه باالیی است که میتوانم شخصیتی کمیک را در قالب هنرهای نمایشی، فیلم سینمایی و ســـریال تلویزیونی ارائه دهم. ولی باور کنید تا به حال این اتفاق نیفتاده، اگر چنین پیشـــنهادی به من شـــود، یقین بدانید قبول خواهم کرد؛ چون میدانم اگر توفیق صد درصدی نداشـــته باشم، حتماً توفیق ۰۸ درصدی خواهم داشت.
بـــاز گردیـــم بـــه ســـؤال قبـــل. طـــی یک و نیمدهه اخیـــر، نقشهای نزدیک به هـــم با بازی شـــما را زیاد دیده ایـــم؛ از حاج رضای سفر ســـبز بگیر تا حاج رسول رهایم نکن. فکر نمیکنیـــد این نقشهای نزدیک به هم کارنامه شـــما را تحتالشـــعاع خود قراردهند؟
متأســـفانه این کلیشهســـازی در ذات ســـریالها و حتـــی ســـینمای ما هســـت. امـــا ایـــن نکتـــه مهـــم اســـت کـــه هیـــچ شخصیتی نعل به نعل شبیه شخصیت دیگر نیســـت. ممکـــن اســـت گرایش به معنویـــت یا معناگرایی به طورمشـــترک در ایـــن ســـریالها تعقیب شـــود، اما آیا شـــخصیت حاج رســـول با دکتـــر پژوهان تشـــابه دارد؟ آیا حاج رســـول شبیه حاج رضا در ســـفر سبز اســـت؟ هر کدام از این کاراکترهـــا دارای خصوصیـــات متفاوتی هســـتند؛ تأکیـــد میکنم که شـــاید از نظر فضای معناگرایانه شـــبیه به هم باشند، اما وقتـــی حاج رســـول را مثالً کنـــار دکتر پژوهـــان میگـــذاری، میبینـــی دنیایـــی کامالً متفاوت از هـــم دارند. پژوهان یک مـــرد تحصیلکرده و جراح مغز و اعصاب معروف به پنجه طالیی است، حال آنکه حاج رسول کسی است که خیلی هم روی حاجی بودنش تأکید نمیشـــود؛ شـــیک میپوشـــد، اگر الزم باشد میدود، عاشق میشود، بهدنبال کشف اشکاالت خودش اســـت که در نهایت هم به آن میرســـد. بخصوص آنجا که میگوید: «من اشکالم تو گاراژ نبود، اشکالم این بود که بزرگی رو نشناسوندم به اطرافیانم. اونها بزرگ رو دیدند، اما بزرگی رو ندیدند. اونها بزرگ رو شـــناختند، اما بزرگی رو نشـــناختند.» اینها تحوالتی هســـتند که در شخصیت حاج رسول رخ میدهند، اما شاهد چنین تحوالتی در شخصیت حاج رضا نیستیم. بـــا یک نگاه دقیـــق میبینیـــم چقدر این شـــخصیتها متفـــاوت از هـــم هســـتند. فـــرض کنیـــد ۲ میلیون حاجی در کشـــور داریم؛ آیا واقعاً از نظر شخصیتی این دو میلیون حاجی شـــبیه هم هستند؟ قطعاً نـــه! تنها نقطه مشـــترک اینهـــا در مکه رفتنشان است.
■ ولی قبول کنید همین شخصیتهای به قول شما متفاوت، وقتی در مناسبتهایی مثل مـــاه رمضان یا ماه محرم نشـــان داده میشـــوند، به نوعی با فضای آن مناسبت همذاتپنداریمیکنند.
بله قبول دارم که قرار گرفتن پخش این سریالها در ماه رمضان، این برداشتها را بهدنبال دارد که امین تارخ با ســـریالهای ماه رمضان قرارداد بسته است.
■ جالب آنکه با شما سر همین موضوع در شبکههایمجازیخیلیهمشوخیکردند.
چقدر خوب که این برداشتها با زبان طنز بیان شد. مثالً نوشته بودند: «مراقب خودت باش مرد! چند دفعه میخوای تو ماه رمضون فریب شیطونو بخوری؟!» اما کمی عجله کردند؛ چون معلوم شد حاج رسول فریب نخورده و متحول شده و علیه خودش قیام کرده است.
■ فکر میکنید ســـریالهایی که شـــما بازی کردید و در ماه رمضـــان و ماه محرم پخش شـــده، تا چه اندازه در حافظه جمعی مردم باقی مانده اســـت؛ همین ســـریال «رهایم نکن» تا چند ماه میتوانـــد در خاطر مردم باقیبماند؟
اآلن شـــاید ۳1-۲1 سال از پخش سفر ســـبز میگـــذرد. هنـــوز وقتی مـــردم مرا میبیننـــد، از نقشهایی که بازی کردهام میگویند؛ مثالً اخیراً یکی از شـــهروندان مـــرا دیـــد و کلـــی اظهـــار محبت کـــرد و گفـــت چقدر از شـــخصیت حاج رســـول خوشـــش آمده یا چقـــدر در «جراحت» صحنهای که تو ســـیلی خوردی و ســـیلی زدی لذتبخش بود! امـــا هنوز آن صحنه که حاج رضا در ســـفر ســـبز باالی پشـــت بام مـــیرود و با خدا یقهگیـــری میکند، در یادشان مانده اســـت. میتوانم قسم بخـــورم که ایـــن جملـــه را صدها بـــار از زبان مـــردم شـــنیده ام. ایـــن حکایت از خاطرهســـازی میکنـــد. ایـــن را هـــم در نظـــر بگیرید در ماه رمضان ســـریالهای تلویزیون مخاطب بیشتری دارند.
■ فکـــر نمیکنید این اســـتقبالها بهخاطر شخصیتخودامینتارخباشد؟
اگـــر مـــن ایـــن را بگویـــم، حمـــل بـــر خودســـتایی اســـت، اگـــر شـــما چنیـــن میگویید، حرفتان را تأیید میکنم.
■ منظورمنتأییدیاتکذیبنیست.اصرار من در طرح این سؤاالت، توجه به این نکته مهم است که امین تارخ بازیگری کالسیک اســـت و نباید از یک اصل مهم در بازیگری که همانـــا ایفای نقش در شـــخصیتهای مختلفاست،عدولکند.
بـــه نظر شـــما شـــخصیتی که مـــن در «مادر» بازی کردهام واقعاً با حاج رســـول متفاوتنیست؟
چرا!اماصحبتمنبیشترمربوطبهیک دهه اخیر است؛ حتی اگر حاج رضای سفر سبز را هم کنار بگذاریم باز هم میتوان این ســـؤال را طرح کرد که چرا امین تارخ بر این یکدههوموضوعمناسبتیبودنسریالها اصرار میکند؟ مناســـبتی بودن سریالها آفت زا هســـتند. ما یک دهه است که آقای تارخ را در فضاهای مشـــابه میبینیم؛ حال آنکه از امین تارخ شـــخصیتهای محکم و تاریخی مثل بوعلی ســـینا یا شیخ حسن جوری را دیدهایم.
آقا فیلمنامه نیست. چه بکنیم؟ حتی کارگردانهای بزرگ ما فیلمنامههایی به مـــن پیشـــنهاد کردهاند که از آن خوشـــم نیامـــده یـــا فیلمنامه سفارشـــی بـــوده و قبولش نکرده ام. درسینما تجاریسازی و سفارشیســـازی نســـبت بـــه تلویزیون بیشـــتر جریان دارد. از آنجا که تلویزیون بهدنبال جذب مخاطب بیشتری است، سوژههایی را انتخاب میکند که مردم در پذیرش آن ســـوژهها باهم وجه اشتراک دارنـــد. اما وقتی به من یـــک فیلم کامالً سیاسی یا کامالً تجاری پیشنهاد میشود، واقعـــاً نمیتوانـــم قبـــول کنـــم. ضمنـــاً شـــما ســـن را هم در نظر بگیرید. به نظر میرسد سینمای امروز ما بیشتر متعلق به نســـل جوان اســـت. موضوعاتی مثل عشـــق و خیانـــت در میان جوانـــان رواج بیشتری دارد یا طنز پردازانی که امروز کار میکنند، مقبولیت بیشتری بین جوانان دارند که به نظر میرسد در هیچ کدام این قالبها من جایی ندارم. مثل این است که بازیگر مسنی نقش عاشق پیشهای را ایفا کند؛ معلوم اســـت که برای مخاطب جـــوان این نقش باورپذیر نیســـت؛ چون عاشق پیشـــگی معموالً متعلق به نسل جـــوان اســـت. خالصـــه، فیلمنامـــهای نیســـت کـــه ارزشهـــای الزم بـــه لحاظ نقش، فیلمنامه و کارگردان داشته باشد، سفارشی و تجاری نباشد، سیاسی نباشد، طنز سبک نباشد و به من پیشنهاد شود. اگـــر چنین فیلمنامـــهای باشـــد و به من پیشنهاد شـــود، معلوم است که استقبال میکنم. من قســـم میخـــورم، به تمام مقدسات عالم قسم میخورم که در این 6-۵ ســـال، حـــدود ۰۵ کار را رد کرده ام. وقتی یک بازیگر در طول ۵ سال ۰۵ کار را رد میکند، باالخره مجبور میشـــود یکی را قبول کند چـــرا؟ اوالً بازیگری از یادش
نرود. ثانیاً نمیشود منتظر معجزه ماند. من هر ســـه ســـال یـــک بـــار کار میکنم. صادقانـــه میگویم که حتی مـــردم گله میکننـــد. خدا را شـــاهد میگیـــرم وقتی سوار تاکســـی میشـــوم راننده میپرسد چـــرا دیگـــر بـــازی نمیکنی؟ رســـتوران میروم همین سؤال را میشنوم. بعضی هم کمی جســـارت به خـــرج میدهند و میپرســـند: آقا حذف تان کردند؟ آقا به شـــما نقش پیشـــنهاد نمیدهند؟ گاهی آدم بـــه غیرتش برمیخـــورد. به همین علـــت وقتـــی میبینـــم فیلمنامه خوب است، نقش و کارگردان هم خوب است؛ اگر هم وجه تشابهی با نقشهای گذشته دارد، نقش را میپذیرم و سعی میکنم آن را متفاوت ارائه دهم؛ پس کار را قبول میکنم.
■ حتی اگر سفارشی باشد؟
نـــه! مطلقاً مـــن کار سفارشـــی قبول نکردهام و نمیکنم.
■ یعنـــی ســـریال «رهایـــم نکـــن» را هم سفارشینمیدانید؟
نـــه، اصـــ ًال! مســـائلی در این ســـریال مطـــرح شـــده کـــه مســـأله روز مـــردم اســـت. در شـــرایطی زندگی میکنیم که ۳ هـــزار میلیـــارد، ۸ هـــزار میلیـــارد، ۲1 هـــزار میلیارد، ۰۲ هـــزار میلیـــارد دزدی میشـــود. دکل نفتی گم میشـــود، کسی به خاطـــر ۲ میلیـــارد و ۰۰۸ میلیون یورو به زندان میافتد کـــه معروف به «ب.ز» میشـــود. در چنین شـــرایطی کـــه مردم بـــه دروغ عـــادت میکننـــد، شـــخصیتی به اســـم حاج رســـول پیدا میشود که در جوانیش خطای بزرگی مرتکب شـــده و امروز متحول شده است. سریال «رهایم نکن» قصه این آدم است که تبعات گناه بزرگش را نشـــان میدهد. اگر این سریال حـــرام خـــواری را توجیه میکـــرد، قطعاً سفارشی بود؛ ولی داستان سریال، حرام خواری و تبعاتش را مطرح میکند؛ پس سفارشی نیست.
■ یکی از مهمترین دالیلی که مخاطبانی مثل من را وا میدارد کمـــی نقدآلود دهه اخیر فعالیتهای بازیگریتان را بررســـی کننـــد، وجود اســـامی بزرگی مثـــل بهرام بیضایـــی، کیهـــان رهگـــذار، محمدعلی نجفـــی، مســـعود کیمیایـــی، داریـــوش مهرجویی و پوران درخشـــنده در کارنامه شماســـت. قبول کنید که حضور شما در آثار این بزرگان بهعنوان بازیگر نقشهای مهم، توقع ما را باال برده است.
ببینید در خـــارج از ایران و جایی مثل هالیوود، به محـــض اینکه میبینند یک بازیگر خاطره ســـاز پا به ســـن گذاشـــت، او را دور نمیاندازنـــد، برایـــش نقشـــی مینویســـند که بتواند آن نقـــش را بازی کند،ًنقشـــی که به ســـنش هم میخورد. مثـــال «دربـــاره اشـــمیت» را بـــرای جک نیکلسون میسازند تا نقش بازنشستهای را ایفـــا کنـــد کـــه احســـاس تنهایـــی میکنـــد. بـــرای رابرت دنیـــرو نقش یک بازنشســـتهای را مینویســـند که به خاطر از دست دادن همسرش و پراکنده بودن 4فرزندش تنها شده و تصمیم میگیرد به دیدن هـــر 4 فرزندش بـــرود و در این دیدارها با مشـــکالت زندگی فرزندانش مواجه میشـــود. فیلمنامه هم در مسیر خـــودش قصهای را روایـــت میکند، هم نقـــد اجتماعـــی میکند، هم مناســـبت خانوادگـــی غلـــط را زیـــر ســـؤال میبرد. اما در ایـــران به محض اینکه شـــما پا به ســـن میگذاری، حتی حاضر نمیشوند با دســـتمال کاغـــذی برت دارند؛ رســـماً دورت میاندازند. حاال میدانید چرا آنها همچنان بـــه بازیگران خاطره سازشـــان اهمیت میدهند؟ آنها احساس میکنند هنـــوز رابـــرت دنیـــرو، جک نیکلســـون، آلپاچینـــو ...و تـــوان بازیگـــری دارنـــد. پس میتوانند ســـند بیشـــتری در تاریخ سینمایشـــان ثبت کننـــد. میخواهند اگر پولســـازی میکنند، همچنـــان با رابرت دنیرو پولســـازی کنند؛ چون هنوز هست و میتوانـــد همچنان خاطرهســـازی کند. اما اینجا فکـــر میکنند چـــون بازیگر پیر شـــد، دیگر بـــه درد نمیخـــورد. این یک اعتقاد راسخ من اســـت که بازیگر تازه از ۰4 ســـالگی به بعد بازیگر میشود. چون تجربه زندگیش بیشـــتر میشود، تجربه حرفـــه ایش بـــاال مـــیرود، مشـــاهدات زندگیـــش وســـعت مییابـــد، عزیـــزان زیادی را در زندگیش از دســـت میدهد، تصادفات زیادی میبیند یا برای خودش رخ میدهـــد، بیماریهـــای مختلفـــی میگیـــرد و از ســـر رد میکند، پســـرش را زن میدهد، دخترش را شوهر میدهد، انـــواع و اقســـام تجربههایی کـــه در ۵۲۰۲ ســـالگی نصیب کســـی نمیشود را به دست میآورد؛ پس پخته میشود و این پختگی را میتواند در بازیگریش نشـــان دهد. آه و حســـرت برای ما این است که به محض پا به ســـن گذاشـــتن، ســـینما حذفمان میکند؛ حـــال آنکه زمان بهره بـــرداری از یـــک بازیگر، از این ســـنین به بعد است.
در خارج از ایران و جایی مثل هالیوود، به محضاینکهمیبینندیکبازیگرخاطرهساز پا به سن گذاشت، او را دور نمیاندازند، برایش نقشی مینویسند که بتواند آن نقش را بازی کند، نقشی که به سنش هم میخورد. «درباره اشمیت» را برای جک نیکلسون میسازند تا نقش بازنشستهای را ایفا کند که احساستنهاییمیکند