Iran Newspaper

مانور‌پول‌در‌جامعه‌ب‌یپول

پول با قدرتی که در جابهجایی استاندارده­ای زندگی دارد ما را «ارباب» کرده است یا «بنده»؟

-

بهتــر اســت بــرای درک ماهیــت «پــول» مفهــوم آن را بهعنــوان ابــزار و هــدف مبــادالت بررســی کنیــم و ارزش اجتماعــیا­ش را نیــز در نظــر بگیریــم. بســیاری از فیلســوفان و اقتصاددانـ­ـان در گذشــته از ایــن روش اســتفاده میکردند، اما امروزه متفکران چنــدان از این دریچه بــه ماهیــت پــول در زندگیهای امــروز ما نمینگرند.

«پــول» واقعیــت و ویژگی همیشــگی زندگــی روزمــره ما انســانها اســت. پول ریتــم زندگــی، جهانبینــی و جایــگاه اجتماعــی فــرد را تعیین میکنــد. اما در عیــن حــال، پــول میتوانــد مشــکالتی را ایجاد کند که پیشتر وجود نداشتهاند، یا اگر مشکلی بوده، آن را تشدید کند.

شاید این یک توهم باشد که ما پول را تحت کنترل داریم: حقیقت این است که گاهی متوجه نمیشویم این پدیده با چه ظرافت و در چه سطح وسیعی، زندگی ما را زیر سلطه خود برده است. پول ما را هم ارباب و هم برده میکند. تسلط ما نسبت به پول تنها زمانی میتواند قدرتنمایی کند که بواقع قدرت آن را نســبت به خود درک کرده باشیم.

چندیــن قــرن اســت کــه بشــر در جستوجوی «فهم ماهیت پول» است. فیلســوفان و اقتصاددانـ­ـان، دلتمــردان، نویســندگا­ن و حتی شــاعران دربــاره پول مطالــب زیادی بــا دیدگاههــا­ی مختلف نگاشــتهان­د کــه از ســوی برخــی از آنــان، پول مورد ســتایش قــرار گرفته و از ســوی برخی دیگرشان نفرین شده است؛ گاهی پــول رؤیایشــان بــوده و گاهی هــم مورد غضبشان قرار گرفته است.

اما به واقع، پول چیســت؟ خیر اســت یــا شــر؟ پول ثبــات را همــراه بــا بیثباتی بــه ما ارمغــان میدهــد؛ عــالوه براینکه، مــا را جذب خــود میکنــد در عیــن حال دافعــه هــم دارد. پــول قــدرِت «خلــق» یــا «نابــودی»، قــدرت «اتحــاد» یــا «از همگسســتگی» را توأمــان دارد. پــول میتواند مردم را «شــریک» یــا «رقیب» هم کند و بر سرنوشت افراد یا کل جامعه تأثیر گذارد.

اما پول چه وعدههایی به ما میدهد؛ آزادی یــا وابســتگی؟ مردم بــا کار جدی، پولــی بهدســت میآورنــد و با خوشــی یا ناراحتــی آن را خرج میکننــد. پول روش زندگی و طرز فکر ما را هم میتواند تعیین کنــد. پــول قادر اســت تمــام احساســات بشــر را برانگیزاند. اگر بتوانید نوشتههای مختلــف را از ملــل گوناگون حــول محور پــول جمــعآوری کنیــد، مجموعــهای از افــکار و احساســاتی را میبینید که لحنی تیــره و ناامیــد از پــول یــا لحنــی روشــن و خوشــبین به آن دارنــد؛ امــا در همه آنها یک شیرازه مشترک وجود دارد؛ رگههایی از نقاط تاریک و ناشــناخته دربــاره پول و جایــگاه خیر یا شــر آن، در همه این افکار و احساسات مشترک است.

«اقتصــاد پولــی» بهعنــوان بخــش تفکیکناپذی­ــر از علــم اقتصــاد، ظهــور عملی سیاســتهای اقتصادی هســتند. بــا توجــه به اهمیــت بــازار و جریان پول در آن، امــا هنــوز علم اقتصاد نتوانســته راز پول را کشــف و نقش آن را در زندگی و جامعــه درک کند. به همین لحاظ، به رویکردهای فلسفی و روشهای تحقیق نظری نیاز داریم تا تصویری کلی از پول بهعنوان پدیدهای اجتماعی ارائه دهند.

نبایــد فرامــوش کنیم که پــول نه تنها ابــزار مبــادالت، بلکــه غایــت آن اســت. پــول در جایــگاه «ابــزار مبــادالت» بــه توســعه تجــارت، افزایــش جابهجایــی کاالها و خدمات و ایجاد روابط اقتصادی کمک کرده اســت. امــا در جایگاه «هدف مبادالت» تأثیر بسزایی در پیشرفت بشر، فعالیتهــا­ی هدفمنــد و گرایــش به کار داشته است. پول توانسته در جهتگیری ارزشهــای انســانی و تفکــر او نســبت به استاندارده­ای اخالقی تأثیر گذارد.

ارســطو در نوشــتههای خــود دربــاره سیاست به نقش دوجانبه پول، بهعنوان موضــوع اقتصــاد، اشــاره کــرده اســت. از دیــدگاه او، نخســتین نقــش پــول، الزم و همســو بودنــش بــا طبیعــت اســت، اما دومیــن نقــش آن بــدون مــرز بودنــش اســت. امــا تاریخ به مراتب نشــان داد که هر دو نقش پول ضروری و البته مناســب هســتند. در حالــی کــه پــول «وحــدت تضادها» را نشــان میدهــد، این تناقض منشأ توسعه اجتماعی میشود. مارکس با همین دیــدگاه «هویت پول» را تحلیل کرد و نشــان داد که چگونــه پول بهعنوان هــدف مبــادالت بــه ســرمایه تبدیــل میشود. به همین ترتیب، گئورگ زیمل بر تأثیر پول در فعالیتهای انسانها نیز تأکید داشت.

پــول «ارزش» اســت، امــا ایــن ارزش شــامل چه چیزهایی اســت؟ تنها زمانی کــه پول در قالب فلزات اصل در دســتان مردم بود، میتوانســت­یم از ارزش واقعی آن ســخن بگوییــم. امــا پــول بــا انتقــال از شــکل پیشــین بــه ســکه و اســکناس، با ارزشــی صــوری، بــه نشــانه، عالمت و ســمبل اطالعات بدل شــد. بــه هر حال، پول بیشترین ارزش را دارد، زیرا توانسته نقــش ابزار و هــدف را در مبــادالت بازی کند. ارزش پول به خاطر شکل مادی آن نیست، بلکه برخاسته از محتوای فرآیند اجتماعی گردش پول است.

پــول شــیئی اســت کــه فــارغ از شــکل مــادی و ســمبلیک خــود، میتوانــد از فردی به فــردی دیگر منتقل شــود و این ویژگیاش، آن را به ابزاری برای تعامالت و ارتباطــات اجتماعی بدل کرده اســت و همیــن ویژگــی، منبع ارزش بیکــران پول برای جامعه است.

مکانیســم تعامــل اجتماعــی پــول میتواند در دو عمل «تملک» و «انتقال مالکیــت» خالصــه شــود. ممکن اســت مــردم جامعــه بــا انتقــال پــول یــا کار، مالکیت کاالیی خــاص را تصاحب کنند. ایــن نظــم اجتماعــی در توزیــع مجــدد ارزشهای اجتماعــی و تخصیص منابع اســت. چیزی که مال من بوده، متناسب بــا قدرت خریــد، اکنون مال فــرد دیگری اســت و بر عکس. پول اینجا ابزار جهانی تبــادل و میزان ســنجش ارزش چیزهای مختلفمیشود.

پــول «محدودیــت کمــی» در اعمال مردم را آشــکار میکند. عــالوه بر اینکه، «بیاندازگــ­ی کیفــی» را هــم در اعمــال مردم نشــان میدهــد. پول اراده انســان را بــا قــدرت مــادی پاســخ میدهــد کــه میتــوان آن را از طریــق مکانیســم اجتماعــی - بــازار - درک کــرد. با وجود ایــن، پــول نســبت بــه هــدف «موضــوع اراده» بیتفــاوت اســت؛ کــه برآمــده از قلمروی عقل و استنتاج است.

پول به شــکلی محتاطانه شــرایط را هم بــرای اعمال مخرب و هم ســازنده انســان فراهــم میکنــد و تنهــا ابــزاری بــرای عملی کــردن اراده و ذهنیت فرد اســت. پول بــرای فــرد ضرورتــی ایجاد میکنــد که به شــکلی منطقــی به عمل خــود واقعیت ببخشــد. با ایــن تعاریف ممکــن اســت فــردی بــا گئــورگ زیمل هــم عقیده باشــد کــه «هوش بشــر» به مــوازات «اقتصاد پولی» ارتقــا مییابد. بــه عــالوه، پــول بــه توســعه «هــوش اجتماعــی» کمــک میکنــد و جامعه را وادار میکنــد تــا «بــازی آزاد نیروهــای بازار» را کنترل کند.

پول محصــول تمــدن و ابزار توســعه

پول ثبات را همراه با بیثباتی به ما ارمغان میدهد؛ عالوه براینکه، ما را جذب خود میکند در عین حال دافعه هم دارد. پول قدر ِت «خلق» یا «نابودی»، قدرت «اتحاد» یا «از همگسستگی» را توأمان دارد. پول میتواند مردم را «شریک» یا «رقیب» هم کند. کارکردهای پول در جامعه بیپول بیشتر خودنمایی میکند و پول در جامعه بیپول قدرتمانورب­یشترمییابد

بیشــتر آن اســت. بــا ایــن حــال، بهنظــر میرسد نیاز داریم که فیلسوفان بیشتر در باب پول و ماهیت و کارکرد خیر و شــر آن بیندیشــند و یافتههای فلسفی خود را در این رابطــه در اختیارمان بگذارند. به این اعتبار «فلســفه پول» تنهــا نظریهپرداز­ی پــوچ نیســت. ماهیــت و نقــش پــول پایه نظــری و فلســفی محکمــی دارد. چیزی کــه در مقابــل اقتصــاد «بــازار»، اقتصــاد «برنامهریــ­زی شــده»، سوسیالیســ­م و کاپیتالیسـ­ـم اســتفاده میشــود. عــالوه بــر ایــن، عاملــی کلیــدی اســت کــه محدودیتهــ­ای موجــود در آزادی و برابــری مردم جامعــه را در برابر اقتصاد پولی تعیین میکند.

«فلســفه پــول» ســبکی از پژوهــش اندیشــمند­انه از ماهیــت پــول بهعنــوان پدیــدهای اجتماعی و تأثیر آن بر «جهان اشــیا»، «جهان مردم» و «جهان درونی» فــرد اســت. فلســفه پــول میتوانــد در آگاهیبخشــ­ی بشــریت نقــش بســزایی داشــته باشــد و بــه مــردم کمــک کنــد به خاطر داشــته باشــند که «معیار سنجش چیزهــای مختلــف» در زندگــی بایــد همیشــه خود انســان باشــد، نه پول یا هر چیز دیگری.

بخاطر داشته باشــیم کارکردهایی که بــرای پــول در ایــن مقاله برشــمردیم در جامعه بیپول بیشتر خودنمایی میکند. در واقع، پول در جامعه بیپول اســت که قدرت مانور بیشتری مییابد.

منبع: وبسایتدانش­گاهبوستون

 ??  ??
 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran