Iran Newspaper

ماهیهایی تشنه در کنار شط

آبادان و خرمشهر نه «هوا» دارند نه «آب»

- محسن بوالحسنی روزنامه نگار

ت ل ف ـ ـ ن ر ابرمــىدار­م وبــادوســ­تانمدر خرمشــهآرب،ــادان اوهــوازصح­بــت مىكنم. حرف همان حهـ ـمريفش اســت و درد همــان. دردی كه انگار نهتنها خيــالنــد­اردازتــن خوزســتابي­نــرون بــرود، بلکــه هــر بار بــا عنوانــى ديگر بــروز و ظهــور پيدا مىكند و زخمى مىشــود به تن مــردم سختىكشــيد­ه خوزســتان. تــا همين چنــد صبــاح پيــش، خوزســتان فقــط هــوا نداشــت اما اين بــار خبر آمد كه خوزســتان عــالوه بر هوا، آب هم ندارد. حتى اگر برخى فرامــوش كــرده باشــند، ايــن تاريــخ و ايــن خــاک شــهادت مىدهــد كه در خرمشــهر و آبادان و اهواز هشــت سال چه گذشت و اين روزها چه مىگذرد. راســتى مگر بزرگترين جنگهــا يــک روز باالخــره تمــام نشــدند؟ حــاال ايــن مــردم نــه آب دارند نه هــوا. گرما كه به جانشــان بسته است. خودشان گرمند و خونشــان گــرم، اما اين هوا و اين آب شــور ـ ـ گ ى و ناســالم كه امان مردم را بريده بايد كجای دل بگذاريم. اكثر دوستان خوزستانى ساكن آبادان و خرمشهرنمىخ­واهند حرف بزنند. نه اينکــه حرف ندارنــد، خســتهاند از حرف زدن. مىگوينــد خيلــى حرف زديــم. نتيجه چه شــد؟ شــديم ســوژه عکــس و متنهای مجازی و آخرش هيچ؛ فقط وضعمان بدتر شــد. حرف نمىزنند. سکوت مىكنند شايد تا «ما» خجالت بکشيم. تا شايد در صفوف اعتراضات شريفشــان مصادرهجويا­نى پيدا شــوند و داستان را بخواهند به جايى بکشند كه ديگر مســألهاش آب و هوا نيست. خاک اســت. مبــاد ايــن اتفــاق بيفتد. مبــاد آنقدر بىتوجهــى كنيــم و مرهمها و مســکنهای آنــى تجويــز كنيــم كــه كار از كار بگــذرد. اين مردم را دريابيــد. به چه زبانى بگوييم. حق اين مردم اين آب و اين هوا نيست. نگذاريم اين ماهىهای تشنه از جنگ برگشته در كنار شــطهای پرشــوكت خوزســتان تلف شوند. چهرههای فرهنگى خرمشهر و آبادان امروز ميهمان صفحه آخر روزنامه ايران هستند با دغدغههای بومىشان. باقى بقايتان.

 ??  ??
 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran