یک مونودرامای مدرن: شکیل اونیل
فرهنگ لغت وبستر ویرایش شده در سال ،1961 بــرای مونــودرام ســه تعریــف قائــل است: درامی که تنها به وسیله یک شخص به اجرا درآمده است. درامی موزیکال برای یک اجرا کننده واحد. اجرایی دراماتیک که همه آنچه بــه اجرا درمیآیــد، از یک ذهن واحدمیگذرد.تعریفسومازاینتعاریف امــا یک تعریف نو و مــدرن از مونودرام به حسابمیآید.تعریفیکهبرپایهآنکورت تاروف دست به طبقهبندی مونودرامهای یک سده گذشته میزند و آنها را بر دو نوع مونودرام شــخصیت واحد متکثر شــده و مونودرام چند شخصیتی برمیشمارد. به زعم تــاروف در مونودرامهای شــخصیت واحــد متکثرشــده، تنهــا یک شــخصیت در صحنــه حضور نــدارد بلکه بخشهای متکثــر شــده یــک شــخصیت بــر صحنه حضور دارند و مونــودرام بر پایه تکگویی شــکل نمیگیــرد بلکــه دوگویــی میــان بخشهــای متکثر شــده یک شــخصیت اســت کــه مونــودرام را شــکل میدهــد. تــاروف معتقد اســت در شــکلگیری این گونــه از مونودرامهــا، علــم روانشناســی و طرح موضوع ضمیرناخودآگاه در انسان، مهــم شــدن رؤیــا و تعبیــر آن در زندگــی روزمره و نیز مدرنیســم و تعریف جدیدی کــه از انســان در ســاحتهای گوناگــون هستیشناسانهارائهمیدهدنقشبسزایی داشــتهاند. او مونودرام چند شــخصیتی را نیز گونــهای از مونودرامهایــی میداند که در آن شــخصیتهای گوناگون، مستقل از شــخصیت اصلی در صحنه حضور دارند و جهان نمایش را شکل میدهند اما همه شــخصیتها و جهان نمایش داده شــده روی صحنــه، تنها از ذهن یک شــخصیت (شــخصیت اصلــی) تــراوش میکنــد. تاروف رؤیا را بســتر مناسب وقوع این گونه از مونودرامهــا میدانــد و معتقــد اســت ایــن دســته از مونودرامها کمتر بــه عنوان یک فرم مســتقل خلــق شــدهاند و اغلب لحظاتی از یک درام را تشکیل میدهند. شــکیل اونیــل؛ نمایشــی که به نویســندگی و کارگردانــی مشــترک امیر کامــران و علی حســینزاده در تاالر مولــوی به روی صحنه اســت را میتــوان بــه تمــام معنــا جــزو مونودرامهای چندشــخصیتی به حســاب آورد. مونودرامــی کــه در آن جمیــز اِل ســوئین؛ شــخصیت اصلــی نمایــش، یک فیلمنامهنویس امریکایی اســت که شــرح زندگــی، حســرتها و آرزوهایــش را در یک ســیالن ذهنــی و بــدون رعایــت توالیهای زمانی بازگو میکند تا تصویر کاملی از خود ارائه دهد. در این ســیالن او گاه با آن خودی که همیشــه در آرزویش بــوده؛ یک بازیکن بســکتبال معروف که به دلیــل کوتاه بودن قد هیچ گاه نتوانســته به آن تبدیل شود نیز مالقات میکنــد تا این نمایش به نوعی به مونودرامهای شخصیت واحد متکثر شده نیز نزدیک شود. اِل سوئین در این نمایش هــر خاطــره و هــر لحظــه از زندگــیاش را بخواهد از زاویه دید خودش روایت میکند و شــخصیتهای مختلــف را بــه فراخــور خیالش بر صحنه احضار میکند اما آنچه صــدای دیگــری را وارد متــن و اجرا میکند ُبعد دیگر شخصیت اِل است. ُبعدی که در سراســر عمرش در آرزوی تبدیل شــدن به آن بوده سبب شکلگیری زاویه دیدی دیگر در روایــت میشــود کــه طــی آن موقعیت نمایشی شــکل میگیرد. زاویه دیدی که در لحظه لحظه این نمایش آن را از مونودرام دور کــرده و بــه درام نزدیک میکنــد اما در پایانوقتیایندوزاویهدیدمتنافربایکدیگر همســو میشــوند و بــه وحدت میرســند، شــکیل اونیل در محــدوده مونــودرام باقی میماند.مونودرامیمدرن. نمایش شکیل اونیل از منظر مونودرامهای مدرن یک نمایش قابل توجه اســت که اگر در اجــرا، روایــت ســیال متنــش را از طریق ترکیب بــدون وقفه لحظهها و صحنهها به وسیله چیدمان هماهنگ نور و صدا دنبال میکرد به یــک تجربه اجرایی کامل تبدیل میشــد. تجربــهای کــه همیــن ترکیبهــا پاشنه آشیل آن به حساب میآیند و اگرچه تالشهــا و ایدههــای کارگردانــی بــرای این ترکیبها تا حدقابل قبولی به ثمر نشســته اســت اما در پــارهای از لحظات نمایش این ترکیبهابهدرستیانجامنمیشوند.