Iran Newspaper

تاریخ«بیراهی»درایران

- مهدی یساولی روزنامه نگار و تاریخ پژوه

گونــهای تلخــی تاریخــی را از یــک گفتوگــو میــان شــاه ایرانــی و پزشــک اتریشــی میتوان دریافت؛ یک تلخی دیرینه و پیوســته که روزگاری دراز، این ســرزمین و مردمانآنرا­آزارمیداد،واپسمیراند،اما چاره نمیشده است. به میانه این گفتوگو میرویم؛ جایی در یکــی از بلندیهای این ســرزمین، به زمانی که «ناصرالدین شــاه» به همراه «ادوارد پوالک» پزشــک اتریشــی دارالفنون و دربار قاجار سوار بر اسبان راهوار ایرانی بــه کوه و بیابــان زدهاند. پــوالک این گفتوگــوی معنادار را در کتاب «ســفرنامه پوالک؛ ایران و ایرانیان» چنین روایت کرده اســت: «اســب، قاطــر، االغ و شــتر و قدرت و مقاومــت و اطمینانــی کــه ایــن حیوانات در طــی طریق دارند باعث شــده اســت که ایرانیان بپندارند بههیچ وسیله دیگر نیازی نیســت. من روزی در رکاب شــاه بــه ارتفاع 21هزارپایی صعود کردم؛ پس از رسیدن به آنجا شاه از من پرسید آیا اسبهای فرنگ قــدرت مقاومــت در برابر چنین ســفری را دارنــد؟ هنگامی که جواب منفی دادم، وی گفت:اگرشماهمدا­رایاسبهایم­ابودید هیچدنبالجا­دهسازینمیر­فتید.» بیراه نیســت اگر بپنداریم این دیدگاه شاه قاجار، نماینده بخشــی بزرگ از اندیشــه و سیاست حکمرانان ایرانی در روزگار گذشته نســبت بــه یکــی از مهمترین مســألههای تاریخــی این ســرزمین، از گذشــتههای دور تــا زمانــه معاصر بوده اســت. این اندیشــه نسبت به راهســازی و برپایی شبکه راههای پیشــرفته در ســرزمینی پهناور، گویا نه تنها در گفتوگــوی خصوصــی شــاه ایرانــی و پزشــک اروپایی، که با صــدای بلند درهمه جا بیان میشــده است؛ از آنجا که «ارنست اورُســل» دیگــر جهانگــرد اروپایــی روزگار قاجــار نیــز همین دیــدگاه را چنیــن روایت میکنــد:«... از لحــاظ توســعه و گســترش جادههای ارتباطی وضع ایران بههیچ وجه قابل تعریف نیست. شاهراههایی که ما در اروپا داریم، برای ایرانیها کامالً ناشناخته و حتیتصورشنی­زمشکلاست.فقطبلدند ادعا کننــد: اگر اروپاییها اســبهایی نظیر اسبهایمارا­داشتند،اصوالًاحتیاجینبو­د کهزحمتساخت­نجادهرابهخ­ودبدهند!» ■ راههاییکهم­هندسانآنها­حیواناتبود­هاند این ســرزمین در تاریخ، دســتکم از روزگار صفویتازمان­همعاصر،آنگونهکهگو­اههای روشــن تاریخی و روایتهــای تاریخنگارا­ن ایرانــی و نوشــتههای جهانگــردا­ن خارجی در روزگار گذشــته بیــان کردهاند، دوســتدار راه و جــاده نبــوده، بهای این بیمیلی را نیز پرداخته است. تاریخنگارا­ن و اندیشمندان ایرانــی و غیــر ایرانــی، گزارشهایی بســیار دربــاره نبــود جادههــا و ناخوشــاین­دی و ویرانــی راهها در ســرزمین پهناور ایــران در دورههای گذشته نگاشــتهان­د. آگاهی از این مســأله تاریخــی گویا در گذشــته نیــز وجود داشــته، بویــژه پــارهای فرمانروایـ­ـان ایرانی به روشنی میدانستهان­د ســرزمین و مردم ایــران از نبــود و کمبود جادههــا و راهها رنج بســیار میبردهاند. گفتوگویی دیگر میان ناصرالدیــ­ن شــاه و «یوشــیدا ماســاهارو» سرپرســت یــک گــروه سیاســی- بازرگانــی ژاپنی در دربار قاجار، گواهی روشــن اســت. «نوبویوشی فوروکاوا» عضو نظامی آن گروه و نگارنده «سفرنامه فوروکاوا» این گفتوگو را روایت کرده است: «سلطان: [تاکنون] چه مدت وقت صرف کردید؟ یوشیدا: در ایران وقــت زیــاد گذراندیم، زیــرا که وضــع راهها در آنجــا خوب نبود. پــس دو ماه [تا تهران] در راه بودیــم و در تهــران هــم چهــار مــاه ماندیم .... شــاه: البته میدانم که راه خوب نیســت و کــم و بیش دشــواری داشــتهاید. امیدوارم که در آینده نزدیک در مسیرهایی راهآهنداشت­هباشیم.» ایرانیــان در روزگار گذشــته، چه حکمرانان چــه مــردم، باورهایی ویــژه درباره جــاده و راه داشــته، برپایه آن انگاشتهها در اینباره رفتــار میکردهانــ­د. اینکــه چنــان باورهایی چگونــه پدیــد آمــده بودنــد، در وضعیــت ویــژه تاریخــی و جغرافیایی این ســرزمین ریشه داشــته است؛ ســرزمینی جایگرفته در منطقــهای پرآشــوب و بالخیــز از جهان باســتان تا روزگار معاصر، کــه در گذر تاریخ همــواره میزبــان و زخمخــورده جنگهــا، آشــوبها و یورشهای بســیار بوده اســت. هــراس از این بالها و التهاب، از ویژگیهای همیشــگی ســاکنان این ســرزمین به شمار میآمــده، ایــن پدیــده در زمینــه راههــا و جادهها نیز اثر میگذاشــته و باورهایی ویژه پدیــد میآورده اســت؛ شــاید بیآنکه خود بدرستی ریشه آنها را بدانند. جهانگردان که از ورا و فرای باورها و اندیشههای ایرانیان به آنان مینگریستها­ند، وجود چنان انگارهها و باورهــا را در ســفرنامهه­ا و گزارشهــای خود روایــت کردهاند. نوبویوشــی فــوروکاوا در اینبــاره مینویســد: «پســتخانه و خــط تلگراف ساختهاند، اما راهسازی نکردهاند و چاپارخانهه­ا با کمبــود آدم و چاپارخانهد­ار و بــدی وضع راهها چنــدان بهکار نمیآید و مردم بیشتر کاروانی به هرجا سفر میکنند. به گمانــم در ایران هم بــرای خطر نکردن و ایمــن ماندن، دفاع مملکت را به دســت بیگانگانسپ­ردهاند.»اینافسرژاپ­نیسپس آن باورهای نادرســت و ریشــهدار در تاریخ ایران را بیان مــیدارد: «هنوز و همچنان بر رســوم کهنه ماندهانــد. دریغا! آیا اســکندر کــه تا تختجمشــید آمد [و آنجــا را گرفت و ویــران ســاخت] پیشــروی اش بــرای این بود که راههای خوب ســاخته شــده بود [که اکنونمتعذر­میشوندکهدا­شتنجادههای خوب و درســت موجب پیشــروی دشــمن میشــود!] چنیــن نیســت». فــوروکاوا ایــن روایت را گویی دردمندانه با پرسشــی پایان میبــرد: «چــرا میپندارنــ­د که نبــودن راه و ســختگذر بودن خاک، مملکــت را ایمن نــگاه مــیدارد و وســیله دفاعــی طبیعــی اســت؟» راههای ایران در تاریخ، بیشــترین آســیب را نه از بیهمتــی حکومتها، که از باورها و انگارههای نادرست میخوردهاند. پــارهای جهانگــردا­ن بــه باورهایــی بیپایه اشــاره کردهاند کــه ایرانیان روزگار گذشــته، حتی زمانه پیش از قاجارها، نه تنها نسبت بــه ســاخت جادههــای نــو و برپایی شــبکه پیشــرفته راهها، که، درباره بازسازی راههای موجــود نیــز داشــتهاند. «ژان شــاردن» جهانگــرد فرانســوی دوره صفــوی در اینبــاره مینویســد:«ایرانیان بــر عموم بر این اعتقادند نه تنها بناهای عمومی بلکه هیــچ بنایــی را نبایــد ترمیم و تعمیــر کرد. آنــان بر این باور باطــل و خرافهاند که بناها و عمارتهــا نیــز مانند آدمیــان درگذرند و همچنان که انســان وقتی پیر شد میمیرد، بناهــا وقتی رو به ویرانــی مینهند ترمیم و تعمیر کردن شــان کاری بیهوده اســت.» او ســپس یادآور میشــود: «به همین ســبب فرزنــدان و وارثان بانــی بناهای عمومی به تعمیــر و ترمیم ابنیهای که پدران شــان بنا نهادهاند همت نمیورزند. از اینرو آبادانی کاروانســر­اها، پلها و راههای عمومی بیش از مدتــی که باید، نمیپایــد.» ادوارد پوالک نیــز بــه وجــود پلهایــی در جادههــا و روی رودخانهها اشاره میکند: «هرگز به تعمیر یاتجدیدآنن­میپردازند.» این پرســش شــاید پیــش آید کــه در چنین وضعیــت ناگــواری کــه حکومتهــا بــه جادهســازی بیمیــل بودهانــد، پــس راهها چگونــه پدیــد میآمــده و مردمــان از چــه راههایــی و چگونــه در این ســرزمین پهناور جابهجامیشد­هاند.«هانریرونهد­المانی» جهانگرد فرانســوی در دوره قاجار در کتاب «سفرنامه از خراسان تا بختیاری» برخالف باور ما از جادههای کاروانرو سخن میراند کــه در بلندیهــا و درههــا کشــیده شــده و سازندگانیک­وشانیزداشت­هاند:«اینجادهها در طــول قــرون عدیــده بوســیله کاروانهــا و عبــور احشــام و اغنام در موقــع انتقال به ییالق و قشالق ایجاد شــده است و در واقع مهندسانآنه­احیواناتبو­دهاند.» ■ خاطــر مبــارک اعلیحضرت آســوده! راهها امن و پررونق در واکاوی بســترهای جلوگیرنده از ساخت جادهها و شــبکه راههای پیشــرفته در ایران پنج سده گذشــته برپایه روایتهای منابع تاریخی، اگر باورهای نادرســت حکمرانان و مــردم را کنــار بگذاریــم، بــه یــک علــت دیگر برمیخوریم که در ســاختارها­ی ویژه حکومــت در ایــن ســرزمین ریشــه داشــته اســت؛ فســاد و تباهــی اندیشــه و کنــش در میــان کارگــزارا­ن حکومتی در تاریــخ ایران! جهانگــردا­ن در روزگار قاجــار دربــاره تأثیــر این پدیده در نبود جادهها و توسعهنیافت­گی راههــا روایتهایــ­ی گوناگــون نگاشــتهان­د. هانــری رونــه دالمانــی، بــه گوشــهای از فسادهای مالی و اداری کارگزاران حکومتی چنین اشاره کرده است: «در موقعی که شاه به فکر انجام کارهای عامالمنفعه­ای بیفتد و بخواهد مثــالً به اصالح جادهای بپردازند یا پلی در روی رودخانه بســازند، مبلغی که برای این کار منظور شــده و از خزانه دولتی بیــرون آمــده بــه محــض اینکــه بهدســت کارمنــدان دولتــی میرســد در هرمقــام و درجــهای مقــداری از آن کاســته میشــود بهطوری که چون بهدست آخر رسید قابل آن نیســت کــه اقــ ًال بــه کار شــروع کننــد .... بــه همین دلیل اســت کــه اوضــاع راههای ارتباطــی ایــن کشــور بــه وضــع رقتبــاری درآمــده اســت. در مواقعــی که بنــدرت به فکر اصالح و تعمیر راهی میافتند بقدری در مصــرف پول خــودداری میشــود که راه خراب ســابق بر راه اصالح شــده بهمراتب ترجیح دارد.» این فســاد و تباهی در شــیوه حکمرانی و دیوانســاا­لری در روزگار قاجار، گاه حتــی از مرزهــای واقعیت فراتــر رفته، صورتی مضحــک و نمایشگونه مییافته اســت؛ تــا آنجــا کــه آدمی نــه گویــی با یک واقعیــت تلــخ تاریخی، که بــا یک نمایش کمدی روبــهرو شــده اســت. ادوارد پوالک، کــه گویی درد نبو ِد جادههــا و راههای ویرانه این ســرزمین را بیش از ایرانیان میکشیده اســت، یــک روایــت واقعــی از آیین ســالم نــوروز در دربار شــاه آورده اســت که بیشــتر به یک نمایش مضحک میماند و همین مضحکــه، بــر تلخــی مســأله تاریخــی راه میافزایــد: «شــاه خطابــه رســمی خــود را ایــراد میکنــد و از صدراعظــم ]...[ آخرین اخبــار والیــات جویــا میشــود. صدراعظم در یک نطق طوالنی فصیح چنین پاســخ

میدهــد: «بــاران رحمــت الهی بــر مزارع و دشــتها نازل میشــود و نعمــت خدا و فراوانی سراسر مملکت را فراگرفته است». ]...[ از فتوحات قشــون ظفرنمــون، از بناها و پلها، کاروانســر­اها و جادههــا- که اغلب وجود خارجی نــدارد- چیزهایی به عرض میرســاند.» تباهــی کنشهای کارگــزارا­ن حکومتی اما تنها به سوءاستفاده­های مالی ونمایشهایک­مدیدربارگا­هاعلیحضرت بسنده نمیشده، آنان گاه ناگزیر میشدند تکانــی به خود بدهند؛ اما نه بــرای مردم و ســرزمین، که بــرای رضــای دل همایونی! «ژوانس فووریه» پزشــک ویژه ناصرالدین شــاه قاجــار در کتــاب «ســه ســال در دربــار ایــران»، اصــالح پیچوخمهــا­ی گردنــه قراداغ را نمونه چنین صحنه ســازیهایی برمیشــمرد: «پیچوخمها را ]...[ به تازگی بــرای عبــور اعلیحضــرت اصــالح کــرده بودنــد تا هم به راحــت از آنها بگذرد و هم بــه او چنین وانمــود کنند که تمــام راههای مملکتتحتمو­اظبتورعایت­است.» ■ «جاده»و«راه»درمسیرنوان­دیشیایرانی پــارهای اندیشــمند­ان ایرانــی در دو ســده گذشــته با آگاهی درست و بینش نقادانه، نبود جادههای بســامان و پیشرفته را یکی از بســترهای مهم توســعهنیا­فتگی ایران در روزگار معاصر برشــمرده، همراســتا با جهانگــردا­ن بدان اشــاره کردهاند. «میرزا َملکــم خــان ناظمالدولـ­ـه» روشــنفکر و روزنامهنگا­ر عصر ناصرالدین شاه ساختن راه را یکــی از اصــول بــزرگ دولتهــای اروپایــی شناســانده کــه البتــه «از همــه بزرگتــر، از همه مفیدتر، از همه ســادهتر، از همــه عجیبتــر و از همــه جامعتــر» بــوده اســت. او ســپس به یــک درد بزرگ تاریخــی در ســرزمینها­ی مشــرقزمین در آن روزگار اشــاره میکند: «اهل آســیا تا امــروز نفهمیدهاند که ســاختن راه جهت آبــادی و قدرت یک دولــت متضمن چه

کرامتهــای عظیــم اســت... و هرگــز بــه عقل ایشــان نرســیده کــه در ســاختن راه چه خزاین، چه آســایش، چه ســعادت و چــه قدرتهاســت.» ملکــم خان، ریشــه بســیاری از گرفتاریهــ­ای تاریخــی ایــران و ایرانــی را در نبــود راه و جــاده میدانــد: «فقــر ایــران، خرابــی ایــران، مغلوبیــت ایــران، بدبختــی بــزرگ ایــران و صد نوع معایــب دیگــر از نداشــتن راه اســت» و یــادآور میشــود: «بــدون راه نعمــات طبیعــت همه بیفایده اســت. بــدون راه زراعت مفلوک است. بدون راه خلق یک ملک همه گدا و زندگی همه سختترین بار ذلــت اســت.» تلخی آگاهــی از چنین دیدگاهــی در میــان یکی از اندیشــمند­ان ایرانی روزگار قاجار، آنجا بیشــتر میشــود که دریابیــم او همدوره همــان حکمرانی اســت که باور داشــته اســت اگــر فرنگیان نیــز اســبانی هــم تــراز ایرانیــان داشــتند هیچگاه پی جادهسازی نمیرفتند. آگاهی اندیشــمند­ان از این مسأله تاریخی اما در روزگاران بعد پیوستگی یافت، بیآنکه در گذر زمان تأثیری چشــمگیر بر ســاخت و گســترش جادهها و آغاز جنبش راهسازی و راهها در ایران بگذارد. «سیدمحمدعلی جمالــزاده» در کتــاب «گنــج شــایگان یــا اوضــاع اقتصــادی ایــران» بــا اشــاره بــه جایــگاه ویــژه تســهیل حملونقــل در «اصالحات الزمه پس از ترقی محصوالت و مصنوعــات مملکتی» در روزگار قاجار و پهلــوی اول، ســاخت جادههــا و کشــیدن شــبکه راههــا را در این زمینه بســیار مهم برمیشــمرد: «تسهیل حملونقل بیشتر بســته به ایجاد راه اســت خــواه معمولی باشــد یا راهآهن. ]...[ در ایران چند رشــته خط شوسه بیشتر نیست.» که همین چند خط شوســه را نیز نه ایرانیان، که، روسها و انگلیســیه­ا ســاخته و در امتیاز خویش داشتهاند.

 ??  ?? جاده ورودی به کاشان در دوره قاجار- عکس از آنتوان سوروگین
جاده ورودی به کاشان در دوره قاجار- عکس از آنتوان سوروگین
 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran