درمانگاهی ویژه تبهکاران
درو پییرس، کارگردان بریتانیایی، از فیلم جنایی و غیرمتعارف «هتل آرتمیس» میگوید
درو پییرس سناریســـت و کارگـــردان بریتانیایـــی اولبار با ســـاختن ســـریال «نیازی به قهرمانبازی نیست» در شبکه ITV2 تلویزیون انگلیس به چشـــم خورد و در این مجموعه قهرمانان کمیک استریپی را به سخره گرفت و چهرههایی را فراروی ناظران قرار داد که هرچند به نجات مردم مســـتمند و مظلوم میشتابند اما در ساعاتی بجز این یک زندگی عادی دارند و به خرید میروند و کنار خانواده خود هســـتند و حتی سیگارهای ضخیم برگ هم دود میکنند! یک نســـخه امریکایی این فیلـــم چندان نگرفت اما پای پییرس را به هالیوود باز کرد و آنجا از وی خواستند سناریویی برای اولین نسخه ســـینمایی از روی داســـتانهای کمیک بوکی »Runaways« بنویســـد اما این پروژه هم اجرایی نشـــد تا این که پییرس در کنار شین بلک ســـناریوی فیلم موفق و بسیار پرفروش «آیرون من »3 را نوشت و چنان مورد اســـتقبال قرار گرفت که پس از آن در نگارش فیلمنامههای ،»Pcific Rim« «گودزیال» (اولین نســـخه امریکایی آن) و یکی از 5 قســـمت «مأموریت غیرممکن» (با نام جنبی «ملت ســـرکش») دست داشـــته اســـت. اینک او اولین فیلم بلندش در مقـــام یک کارگـــردان را هم رو کرده که «هتل آرتمیـــس» نام دارد و با ســـناریویی از خود وی از فیلمهـــای پرفروش پنج هفته اخیر جهان ســـینما تلقی شده اســـت. «هتل آرتمیس» با بازی نامدارانی مثل جودی فاستر، جف گولد بالم و زاکاری کینتو و همچنین هنرپیشههایی همچون دیو بائوتیستا، تسومیا بوتهال، چارلی دی و استرلینگ کی براون متمرکز بر مکانی شبیه به بیمارستان واقع در جنوب شـــهر لسآنجلس امریکا درسال 2028 یعنی 10 سال بعد اســـت و فقط تبهکاران و جنایتپیشهها حق ورود به آن را دارند و اداره این محل با یک تبهکار حرفهای و کهنهکار (با بازی جف گولد بالم) و یک پرستار صوری (جودی فاستر) است. ما به واقع با فیلم مهیجی طرف هستیم که هم خیال صرف است، هم یک «نوآر» حقیقی. ببینیم خود پییرس پیرامون این فیلم چهها میگوید.
■ به نظر میآید یکی از فلسفههای اصلی وجود این فیلم و پایه ســـاخت آن شـــهر چندوجهی و پوشالی لسآنجلس امریکا بودهباشد.
همینطوراست،لسآنجلسسرآمد شـــهرهای سرابگونهای اســـت که در آن اکثـــر چیزها و عمـــارات آنی نیســـتند که در ظاهر نشـــان میدهنـــد. از بیرون نگاه میکنیـــد و گمان میبرید کـــه اینجا یک رستوران بسیار شیک و گرانقیمت است و وقتی ورود میکنید، میبینید یک مغازه کوچک لباسفروشـــی بیش نیســـت و یا به جایـــی مینگرید و باورتان این اســـت که بـــا یـــک دبیرســـتان طرف هســـتید و وقتی بـــه داخل میرویـــد، میبینید یک رختشویخانه است. عمارت مورد بحث در فیلـــم ما نیز در ظاهر یک هتل اســـت امـــا درواقع بیمارســـتانی اســـت که فقط تبهکاران درجه اول به آن رجوع میکنند. حتی گاهی بنظر میرسد در ورای برخی ســـاختمانها یـــک عمـــارت 100 ســـاله وجـــود دارد. از طـــرف دیگر لسآنجلس شهری است که در درازای زمان تغییرات شـــگرفی کرده و اگـــر در دهـــه 1920 یک مکان مؤثر فرهنگی و هنری بود، در دهه 1970 در تهاجـــم فرهنگهای متعدد به
ســـوی انحطاط رفت و اینک شـــاید چند ملیتیترینشهرجهانباشد. ■ حتمـــاًهتلهـــایواقعیاینشـــهرنیز بهعنـــوان محـــل شـــکلگیری اتفاقـــات فیلمتـــان مورد توجه و بازبینی شـــما قرار گرفتهاند.
این کار را انجام دادم اما بیشـــتر از آن به کتاب و نوشتجات قدیمی روی آوردم تا لسآنجلس دهههـــای 1920 و 1930 را بشناســـم و از این طریق مطلع شـــدم که در عصر موسوم به دیپرشن و منع فروش مشـــروبات الکلی، خالفکاران با برقراری راههای ارتباط زیرزمینی، بین این هتلها در رفـــت و آمـــد بودند و همین مســـأله به من کمـــک کرد تـــا در قالب یک هتل ظاهری درمانگاهی را تصور کنم که محل رفت و آمد تبهکاران است. ■ جنوب شـــهر لسآنجلس محل وقوع اتفاقـــات فیلم شـــما مکانی اســـت که به داشـــتن عماراتی ســـنتی مثل ساختمان برادبری مشـــهور اســـت. البد شـــما برای کاملشدن ســـوژهتان به این مکانها هم رفتید.
ایـــن اتفـــاق افتـــاد و ً مثـــالبـــه یـــک اســـتودیوی هنـــری که دوســـتم 10 ســـال پیش در این محل داشـــت، رجوع کردم و به بازبینی خاطراتم پرداختم. در طول روزهای هفتـــه آن اســـتودیو و اطراف آن سرشـــار از تحـــرک و رفت و آمـــد بود اما در تعطیالت پایـــان هفته حالتی به کلی متفـــاوت پیدا میکـــرد و مکانـــی مرموز نشـــان میداد. وقتی شـــروع بـــه تدوین هرچـــه دقیقتر قصـــه و بازیگریابی برای هر یک از نقشها کردیم، نکات بیشتری بـــه ذهنمان رســـید و یکـــی از اولین آنها این بـــود که بـــه جای انتخـــاب یک هتل مســـتعمل به عنوان مکان آن درمانگاه پنهانی بهتر اســـت خودمان یک هتل را دایر و الگوهای موردنظـــر را در آن برقرار کنیم. ■ اما شـــما نمیتوانســـتید فضایی را هم جلوهگر شـــوید که برخی هتلها از طریق راههایپنهانیزیرزمینیبهیکدیگرمتصل شدهاند.یعنیکمبودبودجهچنینامکانی رابهشمانمیداد.
همینطور است و این مسأله مرا آزار مـــیداد. درنهایت با اجـــاره موقتی چند محل و زیرزمین عمارتهای مســـکونی در جنـــوب لسآنجلس به خواســـتهمان رسیدیم. جودی فاستر هم با صبر و تالش فراوان و در هیأت سرپرســـتار بیمارستان کار ما را کامل کرد. او طوری در زیرزمینها میدویـــد و گرفتـــن صحنههـــا را برای ما امکانپذیر میساخت که انگار سالها در بطن این اتفاقات قرار داشت و در همین مکانها زندگی میکرد. درنهایت بودجه فیلممانبیشازآنیشدکهپیشترتعیین کرده بودیم اما لسآنجلســـی که در این فیلم میبینید از تیرهترین و واقعیترین لسآنجلسهایـــی اســـت کـــه در کل فیلمهایسینماییمشاهدهکردهاید. ■ ولی شـــما مجبور بودید به ســـبب رخ دادن اتفاقـــات فیلمتـــان در ســـال 2028 بخشـــی از معمـــاری 10 ســـال بعـــد را نیز تصور و تجســـم و در قالـــب عمارتهای موردنظرتانتزریقکنید.
ابتدا سال 2024 را مدنظر داشتم ولی آنقدر کار طول کشید که زمان را به 2028 انتقال دادم. اضافهبر این در سناریوهای اولیه من آدمهای بد قصه گانگسترهای روســـیه هســـتند که در هیـــأت آدمهایی میلیـــاردر عمالً تملک یک ســـوم شـــهر لنـــدن را در دســـت گرفتهاند و بـــا این که همه چیز آماده است تا آنها کارهای خیر بکنندامابخشیازعملیاتشانپولشویی و اقدامات خالف قانون است. ■ شمابعداًملیتاینکاراکترهاراعوضکردید.
بله، اتفاقات فیلم نـــه در لندن بلکه در لسآنجلسمیافتدوکالًهمنمیطلبیدکه روسی باشند و من روی خالفکاران امریکایی متمرکز شدم. آنها بهتر و بیشتر میتوانستند نمایانگـــر دنیـــای کثیف پشـــتپرده شـــهر لسآنجلـــس باشـــند. ایـــده وجود داشـــتن یک دنیای زشـــت واقعی پشت یک جهان زیبـــای صوری که از آغاز مـــرا به خود جذب میکـــرد، به بهترین شـــکل با ابـــزار و روالی که برگزیدیم، قابل به تصویر کشـــیدن شد. مـــن در فیلمهای متعدد دیگـــری هم این شـــباهتها و رویکردها را دیـــدهام و مثالً در فیلمهای «فرشته مست»، «شاخه برادری رز» و «هتـــل صلح». این مکانها کنجکاوی برانگیز هســـتند و میتـــوان در آنها حوادث فراوانی را خلق و ترســـیم کـــرد و این همان چیزی اســـت که من برای «هتل آرتمیس» میخواستهام.
منبع: yahoo.movies
■ منبع: Collider.com