کمالالملک چه تصوری از نقاشی در ذهن مردم ساخت؟
فرهنگ عامه و تأثیرات آن بر نقاشی دوره قاجار
نوشــتن از فرهنــگ عامــه و تأثیــرات آن بــر هنرهای تجســمی شــاید تا ســالهایی نهچنــدان دور آنچنان که بایــد به آن توجه نمیشــد و فرهنگ عامه بــه نوعی چندان جدیگرفتهنمیشد،بخصوصدربحثاز یک هنر رسمی و پیشرو؛ اما در جهان امروز نگاه ویژهای به ایــن فرهنگ برآمده از یک عمومیتوقدمتمیشود.
البتــه ایــن تأثیــرات را باید بهطــور کلی در نقاشــی مــدرن غربــی بهصــورت یــک نوع بدویگرایی بهعنوان تجربــهای عام از مدرن شــدن دید، تجربهای که بواسطه آن هنرمندان مــدرن در مقابل جامعه جدید یــا همــان جامعــه بورژوایــی موضعگیری کــرده و بــا درونی کردن ایــن تجربه به بیان شخصی خود میپرداختند. بیانی که بواقع بــه یک پویش فرهنگی میانجامــد، اما در حقیقت این تجربه برای هنرمندان مدرن، یک تجربه واقعی و مربوط به زندگی رایج خودشــان نیســت و بــا آن همچــون یــک نوســتالژی و امــری عامیانــه کــه در مقابل فرهنگرسمیقرارمیگیردنگاهمیکردند. این نــوع نــگاه را میتوان در مورد نقاشــان مدرنیستایرانیکهمابیندهههایبیست تا پنجاه خورشیدی کار میکردند و جنبشی همچــون نقاشــان ســقاخانهای دیــد. ایــن نقاشــان برخالف آموزههای کمالالملکی که توسط شــاگردان او تا این زمان نیز باقی مانــده بــود، عــالوه بــر تغییــر در تکنیک و سبک کاری، جستوجوی خود را در زمینه فرهنگ عامه به گونهای پیش میگیرند که بســیار متفاوت از نقاشان پیش از خودشان اســت. تأثیرات فرهنــگ عامه در آثــار این نقاشــان بیش از آنکه در موضوع یا مفهوم خود را نشان دهد، در قالب فرم و بافت به کار گرفته میشــود و به بیانی دیگر نقاشان مدرنیســت ایرانی نیز به تجربهای دســت میزنند که برآمــده از رفتارها و کنشهایی متعلق به فرهنگی دورتر و مربوط به باورها و اعتقــادات مردمــی متفاوت از خودشــان اســت. در حالــی کــه اگــر بــه تأثیــرات ایــن فرهنگ در آثار نقاشی مانند کمالالملک توجــه کنیــم، ایــن نقــاش موضوعــات نقاشــیهای خــود را آنچنــان برگرفتــه از موضوعــات عامیانــه انتخــاب میکنــد که میتوان اینگونه پنداشت این نقاش، خود از جنس مردم و نقاشیهایش دارای همان اعتقاداتوباورهاست. ■ نقاشیدردورانقاجار «کمالالملــک و ســپس شــاگردان او چنینتصوریراازنقاشونقاشیدراذهان مردم عامه برانگیختند که نقاش عکاســی اســت که به جای دوربین قلم مو به دست دارد- تصــوری کــه تــا بــه امــروز همچنــان ثابت مانده است- سه نمایشگاه دوساالنه اخیر نقاشــی در تهران (نمایشگاههای برپا شــده در ســالهای 72 ،1370 و )74 کــه عرصــه نمایش آثار پیــر و جوان او و شــیوه کمالالملکی بودن شــاهدی اســت بر این
آنچهکهدلیلپرداختنبهتأثیرات فرهنگ عامه بر نقاشی دوران قاجار است، تأثیرات فراوان و متنوعی است که فرهنگ عامه بنابــر جریانهای پیشآمــده در این دوره مانند جریان مشــروطه، بر نقاشــیها میگــذارد. ایــن دوره کــه بــا تاجگــذاری آغامحمدخــان قاجــار، در ســال 1210 ه.ق (0711ه.ش)آغــاز میشــود تــا 1344 ه.ق 1304( ه.ش) ادامــه مییابــد و ایــن دوره تاریخــی نســبتاً طوالنــی آبســتن حــوادث گوناگونی اســت. نقاشــی در ایــن دوران در ادامــه نقاشــی دوره افشــار و زنــد و تأثیرات هنر غربی که از اواخر دوره صفویه آغاز شده بــود، به شــکلی نه چنــدان متفــاوت با این دوران به کار خود ادامه میدهد اما در طول حکومت431 ساله قاجار تغییراتی مییابد کــه در نهایت به جریان کمالالملک ختم شــده و در دورههــای بعــد و پــس از مــرگ این نقاش معروف قاجاری در ســال ،1319 توســط شــاگردان وی این جریــان تأثیرات خود را به نســلهای بعد انتقــال میدهد. نقاشــی و بــه طــور کلــی هنــر دوران قاجــار برخــالف ادبیات ایــن دوره که کمتــر مورد توجه و پســند منتقــدان قرار گرفتــه و از آن با عنوان دوره بازگشــت یاد میکنند، امروز یکی از پر ارجاعترین منابع تصویری است که نقاشان به بازسازی و خلق آثاری برپایه هنر این دوره میپردازند و شاید این دوره به سبب آنکه در نهایت تأثیرات هنر غربی را که از چند ســده پیش از دوران قاجاریه آغاز شــده بــود، بهصورت رســمی و مشــخصی بــه یــک ســرانجام میرســاند و پایــهای برای نقاشــیهای مــدرن دورههای بعدی میشــود، بــرای هنرمنــدان و هنرشناســان مختلف از اهمیت فراوانی برخوردار است. امــا دربــاره تأثیــرات فرهنگ عامــه بر این نقاشــیها بایــد گفت کــه هرچند نقاشــان قاجــاری بــه مانند شــاعران و نویســندگان ایــن دوره با شــور و حس فــراوان به جریان مشــروطه و آگاهســازی مــردم از طریق آثار خود نمیپردازند اما به هر صورت تأثیرات فرهنــگ عامــه زمــان خــود را بهصــورت موضوعــی و نــوع نــگاه موجــود در آثــار به نمایشمیگذارند.
دوره قاجــار پیــش از مشــروطه در مورد ادبیــات و اصــوالً بســیاری مــوارد دیگر یک دوره کســالتآور را میگذرانــد امــا دوره مشــروطه حاصــل تغییــر و دگرگونیهای سیاســی-اجتماعی و زیربنایــی اســت کــه بهوسیله روزنامه، ترجمه و بهدست برخی فرنــگ رفتههای آن زمان صــورت گرفته و به آگاهی بیشتر مردم منجر میشود. شاید خود مردم آن زمان هم از طرز زندگیشان و اوضاع نابســامان مملکت به ستوه آمده بودنــد؛ چنانکــه میــرزا رضــا کرمانــی پس از کشــتن ناصرالدیــن شــاه در 1313 ه.ق میگوید: «چنین شــجر را باید قطع کرد که دیگر این نوع ثمر
با آغاز ســلطنت ناصرالدین شاه قاجار 1264( ه.ق) و تقــارن ایــن عصــر بــا بســط اســتعمار اروپایــی و شــکلگیری تغییرات اجتماعــی و فرهنگــی بنیانــی، نقاشــی قاجاری هم از ایــن دگرگونی تأثیر گرفت و مراجعت نقاشــان تحصیلکــرده در اروپاابوالحسنخانصنیعالملکومزینالدوله و دیگــران- زوال ســبک و مکتــب نقاشــی فتحعلیشــاهی آغاز شــد. نقاشــی رســمی و دربــاری عصــر ناصرالدینشــاه قاجــار هرچنــد در ابتــدا هنــوز از شــیوههای فنی و اجرایی اســتادان پیشــین برخوردار بود، اما از دهــه 1280 هجری قمری به بعد، نســل جدیــدی از هنرمنــدان ظاهر شــدند و اوج گرفتند که دیگر چندان در بنــد وفاداری به شیوههای گذشته خود نبودند. از میان اینان -و شــاید مهمترینشــان- بایــد از محمــد غفاری(کمالالملــک) یــاد کرد کــه جز در بعضی موضوعها و تناســبهای رنگی به کار گرفتــه شــده در آثارش، اصالً به ســنت
■ محمدغفاری،کمالالملک آثار بســیار دیگری وجود دارد که بازتاب فرهنــگ عامه را میتوان در آنها مشــاهده نمود(مانند آثار محمودخان ملکالشعرا و نمونــه آثــار ایــن هنرمنــد) امــا بهدلیــل مشــابه بــودن در نوع تأثیــرات و همچنین گستردگی مطالب مورد نظر در این بخش، بــه کمالالملک پرداختــه و روند آثــار این نقاش معروف قاجاری را در آثار شــاگردان و ادامــه آن در دانشــکدههای هنــری مــورد بررسیقرارمیدهیم.کمالالملکبهزعم بســیاری از منتقدین تأثیرگذارترین نقاش دوره قاجاریه و نخســتین نقاشــی است که بــه طــور کامــل از ســنتهای گذشــته خود در نقاشــی ایرانی فاصله گرفتــه و آنچه که بهعنــوان تأثیرات هنر غرب از دوره صفویه بــه ایــن ســو در حال رشــد بــوده اســت، در آثــار کمالالملک به نتیجه رســیده و دیده میشود.
«روی آوردن کمالالملــک و دههــا نقــاش آن دوره، بــه شــیوه نقاشــی غربی، گواه این حقیقت اســت که نقاش و به طور کلــی هنرمنــد، در هــر حال آیینــه تحوالت و ســلیقهها و جهتگیریهــای عصر خود اســت و در عیــن نــوآوری، از حرکــت کلــی سیاقعامهپسند،کمترمیتواندتحتتأثیر عکاســی باشد که همانگونه که پیشتر گفته شددرایندوره،بیشترمختصبهعکاسیاز صحنههایخاصوانسانهاستتامنظره. موضوعات دیگری که در آثاری مانند تکیه دولت،فالگیریهودی،میدانکربالیمعال، زرگر بغدادی، رمال، عمو صادق شیرازی و کهنهفروشانیهودیمیشوددیدنیزحاکی از نوع نگاه عامهپسند اوست که در برخورد و گزینش موضوعات نقاشی مورد استفاده قرار داده اســت. با توجه بــه زندگی درباری کمالالملک، برخــورد با افراد سرشــناس زمانــه، نقاشــیهای بیشــمار او از دربــار و شاه و رجال سیاسی، همچنین سفرهای او بــه اروپا و آگاهی کــه از طریق یادگیری زبان فرانسه و خواندن کتابهای فرانسوی زبان و مواردی اینچنینی به دست آورد نمیتوان او را بــا نقاشــان قهوهخانــهای ماننــد قوللر آغاسییامدبرمقایسهکرد.
قهوهخانهایهــا بــر اســاس اعتقــادات و باورهــای مردمــی نقاشــی میکردنــد که خودشــان هــم از همــان بافــت فرهنگــی بودند اما انتخاب موضوعات کمالالملک بیشــتر بــر اســاس یــک نوع نــگاه خــارج از فضای موضوع صورت میگیرد و شاید این موضوعات انتخابی از ســوی کمالالملک یــک جــور برآمــده از نــگاه عامهپســند او و همچنین خواست و اقتضای زمانه او باشد. البته اینگونه نیســت کــه کمالالملک را به طور کلی بریده از ســنتهای نقاشی ایرانی بدانیــم و اگــر بــه طــور دقیقتری به آثــار او توجه کنیــم «هنرمنــدان آن دوره بــه روال فرهنگ ایرانی تا انــدازهای هنوز بر اینگونه عمــل نمودهاند کــه فرهنگ بیرونــی را در خود مســتحیل ســازند، نه خویشــتن را در آن؛ و این از ارزشمندترین رویکردهای هنر دوره قاجار اســت. همین روش مســتحیل شــدن فرهنــگ و تکنولــوژی بیگانــه در بافــت اثــر را در آثــار دوره اول کمالالملک میبینیم،چنانچهباوجوداستفادهظاهری از پرســپکتیو(در حدی نه چنــدان دقیق) و ایجاد فضای ســه بعــدی بر پــرده تصویر، روح کلــی نقاشــیهای او بســیار متفــاوت اســت با منظــر اروپایی. مناظــر و فضاهای داخلی این دوره کمالالملک را نگاه کنید؛ ســرخه حصار- حیاط کاخ گلســتان، آبشار دوقلو،شهرستانک،تاالرآینهوحوضخانه صاحبقرانیه.
کمالالملک عــالوه بر تأثیرات فراوانی کــه در نقاشــی زمانــه خــود میگــذارد ، بــا تأسیس مدرسه صنایع مستظرفه بهترین شــاگردان خــود را میپرورانــد و دارای ســجایا و ویژگیهــای اخالقــی بوده اســت کــه بخصــوص در اواخــر عمر، بــا توجه به اتفاقاتی که برای او میافتد و مجبور به ترک مدرسه و رفتن به نیشابور میشود، او را نزد ایرانیانتبدیلبهیکقهرمانملیمیکند. بــه همین صورت «نقاشــی و بــه طور کلی هنرهایتجسمیایران،درسهدههنخست حکومت پهلوی، بیش از هر عامل دیگری، از کمالالملــک و شــاگردان او متأثــر شــد. «مکتــب کمالالملک» اصطالحی اســت بــرای توصیف آثار شــاگردان کمالالملک و پیــروان راه و روش او در نقاشــی و بــه این گونه نقاشی «هنر آکادمیک» نیز میگویند. فعالیت «مدرســه صنایع مســتظرفه»، 10 ســال قبــل از کودتای رضاشــاه، آغاز شــده بــود و در آن عــدهای نقاش و مجسمهســاز در مکتــب کمالالملــک پــرورش یافتنــد میرونــد. اما شــاگردان کمالالملــک «راه او را ادامــه داده و تــا دهه دوم بعد از جنگ جهانــی دوم نیــز هنرهای تجســمی ایران را زیــر نفوذ خود نگاه داشــتند. بــرای مثال مرحوم «علی محمد حیدریــان» -1370( )1275 یکــی از شــاگردان کمالالملــک، تا 1345 که بازنشســته شــد، سرپرستی رشته نقاشی و معاونت دانشکده هنرهای زیبای دانشــگاه تهران را به عهده داشــت. شــعار و عملکرد پیــروان کمالالملــک و آنچه تا امــروز از خود باقی گذاشــتهاند ایــن بود که نقاشییعنی«تقلید»زیباییهایطبیعت وبهتعبیریتقلیدازطبیعت.
بدینســان، نقاشــی ایرانــی در زمانی به طبیعتگرایــی صــرف نزدیــک گشــته و شــبیه به عکس شــد که هنرمندان نوجوی اروپایــی، مرزهــای نوین هنر ضــد آکادمی را میگشــودند. امپرسیونیســم، در حــال تکویــن بود و نقاشــان در جســتوجوی در هــم شکســتن فرمهــا. بنابرایــن وقتــی که شــاگردان کمالالملــک معلومــات خــود را بــه نســل جدیــدی از هنرجویــان انتقال داده بودند، دیگر دوران کوبیســم هم کم و بیش ســپری شــده بود.» تأثیرات فرهنگ عامه در آثار شــاگردان کمالالملک نیز به مانند نمونه آثار بررســی شــده از او، بیشتر به لحــاظ موضوعــی و نوع نــگاه عامیانه و عامهپسندشــان بوده است. آثار خلق شده در مکتب کمالالملــک در این دوره جدید و ســپری شــدن مشــروطه و قاجــار و حتــی نمونه آثاری که در دوره قاجار کار شــدهاند، نوعــی نــگاه عامیانــه را نســبت به نقاشــی آشکار میسازند که شــاید تهماندههای آن را امروز در آموزشــکدهها و فرهنگســراهای شهرهایکوچکوبزرگمیبینیم.نقاشی بــرای این افراد به معنای توانایی و مهارت فنــی الزم بــرای کشــیدن اشــیا و انســان در حاالت مختلف به شــکلی کامــالً واقعگرا و بــه دور از هرگونــه ابهام و پیچیدگی اســت. موضوعــات انتخابــی هم بیشــتر از زندگی روزمــره گرفتــه میشــود کــه بــرای همــه افــراد از پیش آشناســت و نقــاش آنقدر در نقاشــی زحمت به خرج میدهد که پیش پاافتادهتریــن موضوعــات را بــه زیباتریــن شکل نشان دهد. به طور مثال حسین شیخ در جایی میگوید: «نقاشان مدرن، نقاشی قاجــار را هم خراب کردهانــد. حیف از بوم، حیف از رنگ، آنها برمیدارند و چهره یک زن قاجاری را خیلی خوب میکشند. بعد، بــه جــای پایــش دو تــا خط کج میکشــند. درســت است که هنرمند باید ابتکار داشته باشد و خیالی هم چیزهایی اضافه کند؛ اما به این شرط که مثالً اگر زنی را میبیند و او را
منابع: -1 گودرزی(دیباج)، مرتضی، جســتوجوی هویتدرنقاشیمعاصرایران،چاپنخست، انتشاراتعلمیوفرهنگی،0831،ص8. 2-آرینپــور، یحیا، از صبا تا نیمــا، جلد اول، چــاپ پنجــم، شــرکت ســهامي ِ کتابهــاي جیبي، تهران،7531، .225ص -3 آغداشــلو، آیدین، «مقدمهای بر نقاشی قاجاری»، فصلنامه حرفه:هنرمند، شــماره 31، پائیز ،1384 ص .90 -4 افشــار مهاجر، کامران، هنرمنــد ایرانی و مدرنیســم، چاپ اول، دانشــگاه هنر، تهران، ،1384 ص 130 و 176 5-شیخ، حسین، «شــیخ به روایت شیخ»، فصلنامه هنر، شــماره 12، تهران، زمســتان، ،1370 بهار ،1371 ص .123