Iran Newspaper

مبادا «چشم امیدمان» بخوابد

اعتراض قانونی مردم آیا میتواند نشانه «امیدشان به اصالح امور» باشد؟

- رئیس دانشکده الهیات دانشگاه شیراز

امیــد از امــوری اســت کــه در بعد «فــردی» و «اجتماعــی» قابــل بررسی اســت. برای تحلیل اینکه چگونه میتــوان امید را در جامعه گســترش داد میتوانیم امید فردی را الگو قرار دهیم و سپس آن را به جامعه بهعنوان یک واحد زنــده و ارگانیــک تســری دهیــم. امیــد مقولــهای «روانشــناخ­تی» و البتــه «اخالقی» است. امید، هم خود محصول «اندیشــه» اســت و هــم تأثیرگــذا­ر بــر «اندیشه» و «انگیزه» است. فــرق اســت بیــن زنــده بــودن ارگانیکی و زندگی کردن انسانی. ما در جهان فیزیکی نفس میکشــیم ولو جبراً. امــا در جهانی زندگــی میکنیم که افــکار، اندیشــهها، احساســات و حتــی خیاالت ما آن را میسازد. این ادراکات به نوبــه خود مــا را به ســوی آمــال، آرزوها و آرمانهــا ســوق داده و «ایجــاد انگیــزه» میکند، اصالً خود ما «اندیشه»ایم و غیر آن هیچ. به قول موالنا: ای برادر تو همه اندیشهای مابقی تو استخوان و ریشهای اینجــا اســت کــه بیــم و امید، شــادی و حــزن معنــا پیــدا میکنــد. متعلق بیم و امیــد چیــزی اســت مربــوط بــه آینده و متعلــق شــادی یــا حــزن، چیــزی اســت مربوط به گذشته یا حال. خود این صفات باعث میشــوند تا رفتارهــای مختلفی از انســان ســر بزنــد؛ حرکت کند، بشــتابد یا زانوی غم بغل گیرد و بنشــیند، مواظبت و پیشگیری کند یا تالش و برنامهریزی. «امیــد» و «رفاه» اگرچه هر دو، اموری مثبت هستند اما «رفاه» امــری بیرونــی و عینــی و «امیــد» امــری ذهنــی و درونــی اســت. بنابرایــن، نقش اصلی را اندیشــه، معرفت و ادراک بازی میکند؛ اگر اندیشــه مطابق واقع نباشــد، امید واهی یا بیم بیمورد به وجود میآید و آرزوهــای بلنــد و محقق نشــده، یأس و ناامیــدی به وجــود میآورند. نشــناختن اســتعداده­ا، توانمندیهـ­ـا و داشــتهها، ارزیابی غلط از مشکالت و موانع و بزرگ دانســتن آنها نیز موجب ترس بیمورد و بیم بیجا میشــود. همینطور است اگر امکانــات و توانمندیها را نبینیم و صرفاً به مشکالت بیندیشیم.

احتماال واژه «استسباع» را شنیدهاید؛ استسباع یعنی، کسی که در بیابان حیوان درندهای را در نزدیک خود ببیند و هیبت آن حیــوان به قدری باشــد کــه وی جز به چشــم، دنــدان و زور و پنجــه آن حیــوان نیندیشــد که در این صــورت قطعاً ترس همه وجودش را میگیرد و هیچ اندیشــه دیگــری، مثــل فرار یــا مبارزه در او شــکل نمیگیرد، میایســتد و حرکت نمیکند و طعمه آن حیوان میشود.

بــرای مثال، اگــر مســیری را به عرض 20 ســانتی متر و طول 100 متر روی زمین برای شما مشخص کنند و به شما بگویند در این مســیر شــروع به دویدن کن. شما براحتی در این مســیر خواهیــد دوید و به خــط پایان خواهید رســید. بــدون آنکه از مسیر منحرف شوید. اما اگر همین مسیر را در یــک ارتفاع 0001متــری از زمین قرار دهند آنقدر رعب و وحشــت بر بســیاری از افراد حاکم میشــود و آنقدر به افتادن فکر میکننــد و به پاییــن مینگرند که نه آن جــاده را میبینند و نه توان خودشــان را. اینجــا اســت که ایــن افــراد نمیتوانند قدم از قدم بردارند. چه بســا ترس آنقدر وجودشــان را میگیــرد کــه میافتنــد. در حالــی که نه مســیر تنگتــر و نه تــوان ما کمتــر شــده اســت؛ تنهــا چیزی کــه فرق کــرده، نوع اندیشــه و وضعیــت روانی ما اســت. بندبازها را دیدهاید که در ســیرک روی بندهــا راه میرونــد و بــه تنها چیزی که فکر نمیکنند، افتادن اســت و به تنها چیزی که میاندیشند، رفتن است.

بنابرایــن، فکــر و اندیشــه در این امور، حــرف اول را میزنــد. بایــد «خــود»، «استعداد»، «محیط» و «مشکالت»مان را بخوبــی بشناســیم و در مســیر خویــش «شجاعت»، «اعتماد» و «توکل» را با این شناخت، همراه کنیم. امیرالمؤمن­ین(ع) میفرماید: «خدا رحمت کند کســی را که بداند از کجا است، در کجا است و به سوی کجا روان است.» همه ایــن امور کــه در بعد فردی محل تأمل قــرار گرفت، در مورد «جامعــه» نیز صــادق اســت. جامعه به شناخت خود، استعدادها و نیز مشکالت و موانعش احتیــاج دارد. در جامعه باید «معرفت»، «عشــق» و «محبت» ایجاد کرد تا آرمانآفرین­ی نماید و شور و حرارت بیافریند. معرفت و عشق و محبت همه باید صادق، بجا و بحق باشــد و در مسیر رســیدن به آن آرمان باشد. چرا که چنین شناختی است که «امید» میآفریند.

اگر شکستی رخ دهد، ممکن است که غم و حزنی پیدا شــود، ولــی همواره باید امید به آینده بر حزن نســبت به شکست گذشــته فائــق آید. اگــر پیروزی بهدســت آمــد، غــرور آن پیــروزی بایــد بــاور مــا را تقویت کند و بر امید ما بیفزاید نه آنکه ما را مغرور سازد و از رفتن باز دارد. تــرس عــالوه بــر اینکــه ویژگــی منفی است گاه میتواند مثبت هم باشــد. «تــرس مثبت» در شــناخت موانــع و مشــکالت پیش میآیــد و وقتی توأم با شــناخت توانمندی باشــد، باعث مواظبــت، احتیــاط و حــزم میشــود. اما «تــرس منفــی» از «خیــال کاذب» پیــدا میشــود؛ بیش از حد بزرگ دیدن موانع و مشــکالت و دســت کــم گرفتــن توانمندیهـ­ـا و امکانــات باعــث چنیــن ترســی میشــود. قرآن کریم در آیه 175 ســوره آل عمــران فرمــوده اســت: «ایــن شــیطان است که دوستان و مریدان خود را میترساند» اما چگونه؟ با دروغ گفتن، بــا بــزرگ کــردن مشــکالت و موانــع، بــا وسوسه و تردید و کم رنگ کردن داشتهها و امکانات.

بــه ایــن اعتبــار، «اعتماد» بــا تکیه به واقعیت و داشتهها، نقش مهمی در امید دارد که اعتماد به خدا در رأس آن اســت. اعتماد به یکدیگر، اعتماد به داشــتهها و اعتماد به مســئوالن. همه اینهــا در مورد خود مســئوالن نیز ســاری و جاری اســت. آنــان نیــز نیــاز بــه امیــد و اعتمــاد دارند؛ اعتماد به خدا، مردم و داشتهها. رســانهها نقــش مهمــی در ســاختن «امید» و «اعتماد» یا نابــود کــردن آن دارنــد؛ میتواننــد نقش رحمانــی بــازی کنند یــا نقش شــیطانی. ایمان و تکیه به خدا انسانها را مؤمن بار میآورد و وقتی فرد مؤمن شــد، قابلاتکا شده، اعتماد اجتماعی باال میرود و امید به یکدیگر افزایش مییابد.

اعتمــاد دوطرفــه «مــردم» و «مســئوالن» بزرگتریــن عاملــی اســت کــه میتواند امیدآفرین باشــد. اگر ایــن اعتمــاد از دســت بــرود به تبــع آن، «امیــد» نیــز از بیــن مــیرود و به خفتگی میانجامد. در این فضا، حتی «اعتراض» نشــانه امید است. اعتراض قانونی نشانه «اعتمــاد» اســت چراکــه مــردم حــس میکننــد این اعتــراض قانونــی میتواند موجب تغییر و بهبود شرایطشــان شود؛ آنان امید به تغییر دارند.

اما اگــر راه اعتراض بســته شــد، دیگر امیــدی در کار نخواهــد بــود و ســردی و افســردگی رخ میدهــد. دو رکــن اصلــی جامعه یعنی «مسئوالن» و «قانون» باید موجب امید و اعتماد در مردم شوند. اما آنان که به جــای «امید»، یأس و به جای «عشــق»، نفرت و به جای «شناساندن»، دروغ و بــه جای ایجاد «آرمــان واقعی»، انتظــار و توقــع بیجــا را در جامعــه پمپاژ میکنند، دانسته یا ندانسته (به تأیید آیه 175 ســوره آلعمران) در راه شیطان گام برمیدارند و اگر تعلق خاطری به درخت جامعه و انقالب داشته باشند، باید گفت اینان کســانیاند که بر ســر شاخ نشسته و بن میبرند.

اعتماد دوطرفه «مردم» و «مسئوالن» بزرگترین عاملی است که میتواند امیدآفرین باشد. اگر این اعتماد از دست برود به تبع آن، «امید» نیز از بین میرود. در این فضا، حتی «اعتراض» نشانه امید است. اعتراض قانونی نشانه «اعتماد» است چراکه مردم حس میکنند این اعتراض قانونی میتواند موجب تغییر و بهبود شود؛ آنان امید به تغییر دارند

 ??  ??
 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran