Iran Newspaper

فرعون بیغروب غرب

- فرامرز قرهباغی روزنامهنگا­ر

وینســتون چرچیــل، یکی از بزرگترین معماران و ســازندگان سیاســت بریتانیای کبیر در نیمه نخســت قرن بیســتم میالدی اســت. جمله مشــهوری اســت به این مضمون؛ قرن نوزدهم، قرن مردان بزرگ بود با وقایع کوچک و قرن بیستم، قرن مردان کوچک بود با وقایع بزرگ و اما اگر بخواهیم فقط یک استثنا برای این گزاره بیابیم این استثنا کسی نیست جز وینستون چرچیل لرد اول دریاداری انگلیس در جریان جنگ جهانی اول و نخســتوزیر انگلیس در جریان جنگ جهانی دوم. او دربــاره علــت پیروزی بریتانیای کبیــر در جنگ جهانی اول بــر امپراطوری آلمان، اتریــش و هنگــری گفته بود: «اگر نفت ایران نبود، ناوهــای نیروی دریایی بریتانیا، نمیتوانستن­د آلمانها را از دریاها برانند.» او در پایــان جنــگ جهانی دوم و در پایــان کنفرانس «یالتا» هنگامی که خســته از رویارویــی دیپلماتیــ­ک در جریــان کنفرانس و مذاکــرات یالتا با اســتالین پا بیرون میگذاشــت به رئیس جمهوری امریکا گفته بود: «مثل اینکه ما خوک را عوضی کشتهایم.» این ضربالمثل انگلیســی اشــاره به خطا در کار و عمل دارد. با این جمله بود که دوران «جنگ ســرد» آغــاز شــد و جهــان وارد رقابتــی اقتصــادی، نظامــی، سیاســی و ایدئولوژیک شــد که بــا فروپاشــی اتحاد جماهیرشورو­ی پایان یافت. وقتــی بــه عکــس نــگاه میکنیــم تصویــری کالســیک - مــدرن میبینیــم که کامــالً بــا فضــای آن زمان، اندیشــهها­ی چرچیــل و حــزب محافظهکار بریتانیــا همخوانی دارد. کمــی دقیقتر انگار نقاشــی دیواری کلیسایی یا کاخی در انگلستان را میبینیم که گویی عناصر اصلی نقاشی در اطراف مهمترین شخصیت نقاشی گرد آمدهاند تا هم به شکوه و عظمت او اعتراف کنند و هم بر ابهت و هیبت او بیفزایند. انگار رامسس فرعون یا سزار، امپراطور رم یا ریچارد شیردل یا شارل اول را میبینیم یا حتی پاپ مقدس در نقاشــیهای واتیــکان را. فضــا در عین ســادگی و غیبت اشــیایی کــه جلوهای از تجمل و شــکوهمندی هســتند، بــه تنهایی و در عین ســادگی اجباری دوران جنگ جهانــی دوم در بریتانیا و بازســازی انگلیس پساز آن، به تمامی نمایانگر شکوه و ابهت مردی است که خود نماینده شکوه و ابهت یک امپراطوری بیغــروب اســت. گرچه پیر، گرچه فرتوت، گرچه دســت بر زانو و گرچه با چشــمانی کــه زمانی پر هیمنه بودند اما در تصویر به سوی «بی سو» خیره شدهاند. کانــون بیشــتر نگاههــا و چهــره آدمهــا در تصویــر رو بــه ســوی مــردی دارد کــه گرچــه پاپیونش بــا کمی کجســلیقگی، کج بســته شــده، اما خودش با دقــت و ظرافت و نظمی بینظیر، جهــان را آنگونه که خود میخواســت آرایش کرد. گاه با مذاکره و دیپلماســی و گاه با جنگ، با ناوها، هواپیماهای جنگی و ارتشــی که سخت و خونسرد تا دستیابی به هدف میجنگید و دشمن را به زانو در میآورد. او در عین حال مظهر محافظهکاری و راستگرایی در سیاست بریتانیا بود و همین را هم در عمل زندگی میکرد، مانند یک محافظهکار سیگار برگ میکشید، کاله سیلندر بر سر میگذاشت، صبحانه میخورد، به دفتر کارش میرفت و پادشاه بریتانیا را سرور و ساالر بیچون و چرای خویش میدانست. او نماد سیاســتی بود که از «چمبرلین» تحویل گرفت و به «آنتونی ایدن» تحویل داد: سیاســت، آنچه ما میخواهیم، همان چیزی است که درست است هم برای ما، هم برای جهان! در ســال ،1949 در حالی که «وینســتون چرچیل» رهبر حزب محافظه کار اپوزیســیو­ن بریتانیا بود، دچار ســکته قلبی شــد، اما این خبر در آن زمان به عموم مردم اعالم نشــد. در اکتبر سال ،1951 وی با اکثریت 15 کرســی نخســتوزیر شد و در دوره دوم زمامداری خود دست به یکسری تغییرات قابل توجه سیاسی زد. اصالحات در اشــتغال، ســالمت و رفاه کشــور را انجام داد وعموماً به اجــرای برنامههای خالقانه در کشــور پرداخت. چرچیل با باالترین احترام و تحســین در نشســتهای خارج از کشــور شــرکت میکرد و بزرگتریــن کمک او به کشــورش توســعه روابــط بینالمللی با بریتانیا بــود. در ســال 1953 او اولین رهبر جهانی بود که جایزه نوبل ادبیات را بهخاطرتسلط بر شرح تاریخی و زیست شناختی و همچنین دفاع از ارزشهای انسانی باال، برنده شد. وی در همان سال دچار حمله قلبی دوم شد و به ناچار در سال 1955 نخستوزیری را به «آنتونی ایدن» واگذار کرد. وینستون چرچیل، سیاستمدار مشهوری که همچنان برای بسیاری مبهم و ناشناخته است! در تصویر، احترام به «وینستون چرچیل» (نشسته نفر وسط) در کنفرانس حزب محافظه کار بریتانیا در سال 1954 که او برای آخرین بار رئیس آن بود نشان داده میشود.

 ??  ??
 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran