بازیگری که میتوانست ستاره همه ادوار باشد
«ايران»: قلب خسروشــکيبايى بامداد جمعه بيست و هشتم تيرماه 1387 از تپيدن ايســتاد. شبکه نمايش در آستانه سالروز درگذشــت اين هنرمند فقيد در بخش مــرور پرونده بازيگران، فيلمهايى از خسرو شکيبايى را پخش مىکند. «خواهــران غريــب»، «جســت و جــو در جزيره»، «ســايه به ســايه»، «دل شکســته»، «هامون»، «مزاحم»، «دســتهای خالــى» از بيســت و ســوم تــا بيســت و نهــم تيرماه هر شــب ساعت بيست و يک به روی آنتن خواهند رفت.
يک: خسرو شــکيبايی بازيگر مستعد و خالقی بود و ما اگر ســينمای حرفهای و كارآمــدی داشــتيم، میشــد اُميــد بســت ايــن هرمنــد فقيــد كارنامــهای پربارتــر داشــته باشــد و برخــی نقــاط ضعف و آســيب را در كارنامه او شاهد نبــود. پرداختن بــه ايــن هنرمند فقيد میتواند بهانهای برای آسيبشناســی مقولــه ستارهســازی و ستارهســاالری در ســينمای ايــران باشــد. متأســفانه در ســينمای مــا بهدليــل ضعــف و ناكارآمــدی، بــر اســاس اصــول حرفهای به ستارهســازی و ستارهســاالری نپرداختيم. تــا حــرف از «ستارهســاالری» پيــش میآيــد، بيشــتر آن وجه منفــی و ضدارزشــی بــه ذهــن مخاطــب متبــادر میشــود. تجربههای جهانی نشان داده ستارهسازی به شکل اصولی و حرفهای بســيار راهگشاست و ما اگر مبتنی بر قواعد حرفهای بازيگــری و بــا در همآميختــن جذابيتهــای تصويــری و ســينمايی ستارهســازی را پــی گرفته بوديم، كمــک بزرگی به ســينما میشــد. در ســينمای ما با ســابقه و عقبه اندكش در ســينمای موسوم به «عامهپسند» در سالهای قبل ازانقالب چهرههايــی ماننــد زندهيــاد محمدعلی فرديــن و همچنين بهروز وثوقی به شــکلی هنرمندانهو خالقانهتر بدل به ستاره شــدند. همچنين تا حدودی ناصــر ملک مطيعی با توجه به تعــدد تيپشناســی در كارهايــش بــه اين توفيق دســت پيدا كــرد و ســعيد راد در برخــی از آثــارش قابليت ســتاره شــدن را بــه اثبــات رســاند. امــا در نهايــت كارنامه قابــل دفاعی در ستارهســازی در سينمای ايران نداريم و بايد اين چالش را به طور جدی آسيبشناسی و بررسی كرد كه چرا سينمای ايران در ستازهسازی ناموفق و شکستخورده است؟
دو: ســالهای بعــد انقــالب متأثــر از نگاه بدبينانه نســبت به ســابقه ســينمای ايــران میبينيــم سياســتگذاران فرهنگی و فعــاالن ســينما بــا ترديــد بــه ستارهســازی نــگاه میكننــد و عمــالً زمينههايــی بــرای پذيرش و شــکلگيری ســتاره وجود نــدارد. بازيگرهايــی ماننــد اكبــر عبدی، جمشــيد هاشــمپور، هديــه تهرانــی و خســرو شــکيابی هــم در دورههايــی خــوش درخشــيدند امــا عمال ً متأثــر از شــرايط ســينما و ديدگاههای تحميلی نهادهای تصميمگير و سياســتگذار بر سينمای بعد ازانقــالب، فرصت نشــد آنها به ســتارهای بزرگ بدل شــوند. در چنين شــرايطی به ناچــار هنرمندان بازيگر با شــرايط كنار آمدند.خســرو شــکيبايی در ايــن وضعيــت و تنگناهايــی كار كــرد و شــخصيت هنــریاش شــکل گرفــت. او اين شــانس را داشــت كه از صحنه تئاتر به ســينما بيايد و از اينرو توانســت تصويــری متفــاوت از بازيگــری ارائــه دهــد. اوج ارائــه ايــن تصويــر متفــاوت در نقــش «حميــد هامــون» در همــکاری با داريــوش مهرجويــی بود. دقت در انتخــاب نقش و همچنين خودشناسی و تجربه و خالقيت دست به دست هم داد او در نقش يک روشــنفکر بالتکليف و ســردرگم تصويری متفاوت ارائــه دهد. تصويری كــه بازتاب دهنده طبقه متوســط روزگار ماســت. او در نقش يک روشــنفکر برای ســاختن و گذر كردن از چالشهــا و بالتکليفیهايش تالش میكنــد اما اين تالش بــا عوامل بازدارنده بيرونی مانند نهاد خانواده و دغدغههای ذهنــی نــاكام میمانــد. او در تجربههای بعدی كمتــر به اين اوج دست يافت و برخی وقتها با انتخاب نقشهای اشتباه عمــالً شــخصيت «حميــد هامــون» را در بازیهايــش تکــرار میكرد؛ اين يک خصيصه قابل نقد در كارنامه اوست. خسرو شــکيبايی در فــراز و نشــيبهای متعدی در گذر بــود و پس از چندی نشــيب در فيلمهــای «خواهران غريــب» و «اتوبوس شــب» به كارگردانــی كيومرثپوراحمــد و همچنين «كيميا» بــه كارگردانــی احمدرضا درويــش و تا حدی «ســاالد فصل» ساخته فريدون جيرانی موفق میشود، نقشهای متفاوتی را خلق كند. همچنين او در فيلم «حکم» اثر مســعود كيميايی هم بخوبی در نقش مکمل ظاهر میشود. آنجا میبينيم كه وقتی خســرو شــکيبايی نقش خوبــی را انتخــاب میكند اجرا و ديالوگهــای خوبی رقــم میخورد. اين هنرمنــد در اجرای نقــش مکمــل هــم خيلــی خــوب توانســت توانايیهايــش را عرضه كند. او در اين فيلم در نقش شخصيتی ظاهر میشود كه مرز ميان بدمن و شوخ و شنگ بودن را بر میدارد و بسيار تحســينبرانگيز ايــن دو خصيصــه را در هــم میآميــزد. آن بازيگر ماندگار میتوانســت ســتارهای برای همه دوران باشد اگر سينمای ما كارآمد و خالق و در عين حال حرفهای بود.