Iran Newspaper

روایت رنج و سرخوشی

-

در رمان «شــبیه عطری در نسیم» شــخصیتهای متعددی حضور دارند که تقریباً تمامی آنها با دومشکل اساسی روبهرو هســتند: یکــی مهاجرت و دیگــری مشــکل در روابط عاطفی. رمان بیان گسست روابط زناشویی پیشین و شروع رابطههایی تازه اســت که پیوســتگیه­ای گذشــته را ندارد. چنیــن به نظر میرسد که هم مهاجرت سوژه از وطن، برای گریز از ابژه شدن صــورت گرفته و هم خــروج از رابطههایی کــه در آنها، یکی از طرفیــن رابطه، دیگری را به چشــم ابژه مینگریســت­ه اســت. داســتان مبارزه سیاسی بهزاد، روایت سوژه بودن اوست. پس از دستگیری است که بهزاد متوجه میشود در تمام مدتی که توهم سوژه بودن داشته، ابژهای در دست دیگران بوده است: «همه دانهها هم که به نخ کشــیده شــوند، باز حقیقتی در کار نیست. گول خورده بود. چه گول تلخی» (ص .)309 وی برای اینکــه خــود را از این ابژگی رها کند، تن بــه مهاجرت میدهد تــا تمامی عینیتهای پیشــین و زمینههای شــکلگیری آن را پشت سر گذارده، در دنیای جدید، بعد ذهنی خود را بازیابد. «باید فرار میکرد. میتوانست با دیبا در یک آب و خاک دیگر زندگی به هم بزند و بچهای بیاورند که فردایش آفتابی باشد» (ص .)30 ســوژه بودن و گســترش ســوبژکتیو­یته، نیاز انســان مدرن اســت. در این شــرایط، نقش دیگری پررنگ میشــود: «لِنــا مهربان بود اما خب حتمــاً بیچاره حالش به هم خورده بــود از بــس بهزاد دیبــا دیبا کــرده بــود» (ص ؛)35 «بِِرتا هم کالس رقصــش بود و رابطهشــان برخالف تصــور بهزاد هیچ معنای دیگری نمیتوانســ­ت داشــته باشــد» (ص ؛)35 «آنه ســوفی بــا آنکه خیلی ناز و تــودل برو بود از همان اول آبشــان بــا هــم تو یک جو نرفــت» (ص ؛)36 «او و لیــزا آن قدر از هم خوششــان آمد که دوری راه و مکالمههــا­ی گران و قبضهای هــوش َبــر را به جــان بخرند و هنوز بــا هم مانده باشــند... اما راســت راســتش بهزاد منتظر روزی اســت که دلش برای یک نفر تاپ تاپ کند آن هم از نوع شــرقی اثیری آرمانی و هزار و یک شبی» (ص .)38 ترک روابط سنتی زناشویی در متن جامعهای جدید و گسترش روابــط عاطفی به شــیوهای همســو بــا آن جامعــه، راه گریز از ابژگــی، نه تنهــا برای بهــزاد، بلکه برای دیگرشــخصی­تهای زن و مر ِد رمان اســت: دوســتی دیبا پس از جدایــی از بهزاد با یک آلمانی بهنام اولریش، متارکه پیمان و شــیرین و دوستی پیمان و میترا، متارکه کیا و آذر و دوستی کیا و رعنا و پس از آن نیوشــا. در چنیــن فرهنگی اخالق نیز معنای ســنتی خود را از دســت داده است و براساس همین شرایط بیناذهنی تعریف میشــود. این بدان معناســت که اخــالق در دنیــای امروزی، حفظ سالمت نفس در دنیای درون خود نیست، بلکه رعایت همواره میل دیگری اســت که در افقی از زیســت جهان سوژه با وی اشــتراک ذهنی دارد. اهمیت این تعریف از اخالق این است که «دیگری» در آن منحصربه فرد نیست.

 ??  ??
 ??  ?? منتقد ادبی
منتقد ادبی

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran