Iran Newspaper

تفاوتهای «شاعری» و «دانسته نمایی»

گفتوگو با هرمز علیپور به بهانه انتشار گزیده آثارش

- محسن بوالحسنی خبرنگار

گزیدهای از مجموعه شــعرهای هرمز علیپــور بــا عنــوان «بــه نــام کوچــک هرمز» به تازگی توســط نشــر «نیماژ» منتشــر شــده اســت؛ مجموعــهای که انتخاب شــعرهایش به عهده حسین صفــا شــاعر معاصــر بوده اســت. این مجموعــه شــامل دفترهایــی اســت مهم، اما نایاب که شــاید امروز نشانی فیزیکی از آنها وجود نداشته باشد اما در زمانــه خــود شــعرها و کتابهایــی بودهاند مؤثر در شعر معاصر فارسی. شــعر علیپــور همــواره در ادبیــات معاصــر نــام قابــل اعتنــا و مهمی به شــمار رفتــه و میرود و همیــن بود که «منوچهر آتشــی» در مجله تماشــا به قول خودش غریق زاللی و شاعرانگی او شــد و در معرفــیاش نوشــت. بــا هرمــز علیپــور بــه بهانــه انتشــار این کتاب به گپی کوتاه نشستهایم. ■ مروری بر ســیر کتابهای شما از دهه چهل تا امروز نشــان از آن دارد که شما آنچنان به یک شــیوه و نحــوه نگارش شعر، آنهم در بستر جریان مانند شعر نــاب تعصــب و پافشــاری نداشــتهای­د و حتــی در ســالهای اخیــر مثــًا در مجموعه«پنجــاه و چهــار بــه دفتــر شــطرنجی» یــا پــس از آن ایــن تاش بر ســر یکجا نماندن بیشــتر به چشم میآیــد. تصمیــم یــا خواســت بــرای برهمزدن این عادت نوشتن با چه بیم و امیدهایی روبهرو بوده است؟

بــه عقیــده مــن همیشــه از ادعــا تــا عمــل فاصلــه زیــادی بوده اســت. همیشــه بیــن «شــاعری» و «دانســته نمایــی» هــم فــرق عمــدهای بــوده. مــن بــرای همــه دوســتانی کــه دانشهــای آموختــه زیــادی دارنــد، احتــرام قائــل هســتم. بــرای حافظــه و محفوظاتشــ­ان. امــا مــن در نهایــت شــاعر هســتم. در مواجهــه با شــعر، شــعر را با اتــکا بــه موجودیت بیتعریفش میپذیرم یا رها میکنم. در کار خــود نیز در حالیکه از پیش به مخاطب فکر نمیکنم به شعری فکر میکنــم که قبــل از هر چیز برخاســته از وجــود فــرد و منفــرد من اســت. به نظر من کســی که حتی نــوع کتابی که میخوانــد را نتواند بــه خدمت و نفع سیســتم ذهــن و زبانــش در آورد آن کتاب را رها میکند. ■ آیا امــروز هم با عناوینی چون شــعر حجــم، شــعر نــاب، شــعر گفتــار یــا... موافق هستید یا خیر؟

واقعیتش این اســت کــه من امروز دیگــر بــه اینگونــه کارهــا اعتقــادی نــدارم. با این حــال همه اینهــا اما در فرآیند یا برآیندهایی میتواند نسبت بــه آن کســی کــه شــاعرتر اســت بــه عنوان مددرسان کمک کند. همه این عناوین در کمترین زمانها به اشــباع و بــه شــباهتی آزاردهنــد­ه رســیدهاند. یعنی یک شــاعر در رأس قــرار گرفته است و دیگران انگار که سایه او باشند امــا خــود من موضــع خاصی نــدارم. زیرا ایــن کارها مورد عالقــه محققان، منتقــدان و گزارشــگرا­ن شــعر اســت. پــس در نهایــت آنچــه مهــم و نهایی است، شــعر است. انســان هنرمند در مرحلههــای گوناگون باید قادر باشــد شــأن و منش خود را مانند شــأن یک کودک حفظ کند. ■ قبول داریــد که ایــن جریانها گاهی یــک نــگاه رادیــکال را نیــز پــرورش دادهانــد که شــاید بخشــی از دالیل آن اشــباع زود هنگام را شــامل شود. اص ًا ایــن نــگاه اقتدارگــر­ا در شــعر مــا زیــر عنوان برخی از این نامها همواره بوده است...

درســت اســت. ایــن مســأله، مســألهای اســت که محــدود و خاص این ســالها هــم نیســت. اینکــه مثالً ناشــرانی، بــا یــک دو، ســه شــاعر در مــورد گزینــش آثــار و در نهایــت پذیرش یا رد برخی شعرها همکاری دارنــد، بد نیســت امــا بایــد از صافی نظر شــاعری نه الزاماً بــزرگ بگذرد. مهم این اســت که شــاعرانی که توان و قابلیــت باالتــری دارند، همــه اینها را پشــت ســر نهــاده و مغلوبشــان میســازند و ظفرمنــد از ایــن مســأله میگذرنــد. بخواهم نمونه بیاورم، در

مدت اخیر آثــاری خواندهام که واقعاً کتابهــا و نمونههای قابــل احترامی به نظــرم آمدهانــد. این واقعــاً خوب و قابــل تأمــل اســت. یا در ســالهای گذشــته کارهــای زندهیاد شــاپور بنیاد در مجموعههایـ­ـی کــه بــه عنــوان

«حلقه نیلوفری» منتشر کرد یا آثاری کــه محمد ولیزاده به انتشــار ســپرد. این حرکتهایی که به عمل نشســته بیشــک باعث کنش و حرکت شــعر بــوده و خواهــد شــد. به عبــارت دیگر شــاعرانی که آثــار را بررســی میکنند

یــا شــناخته شــده و صاحــب نــام هســتند یــا حتی اگــر چندان شــناخته شــده هم نیستند اما بســیار به شعر و وقایع شــعری نزدیک و قابل اعتماد هســتند. بیآنکــه بخواهیــم پشــت کتابهای خود بایستیم و دفاع کنیم، در ایــن میــان هســتند ناشــرانی که از ذوق و عطش شــاعران تازه کار که در ســر خیال فتوحاتی دارند! آثارشان را چــاپ کنند و این ناشــران نیــز در این میان به تکهای نان برسند. ■ شــما وقتی بــه عنــوان مخاطــب با شــعر شــاعران دیگر برخورد میکنید، اصــوالً چــه نکاتــی در شــعر شــما را به ســمت نزدیکــی یــا دوری از آن شــعر پیش میبرد؟

ارکان زیباشناســ­ی در شــعر شــاعران ممتــاز (چــه مطــرح و چــه در رونــد معرفــی و مطــرح شــدن) دارای فردیتــی مجابکننــد­ه اســت. فردیتــی کــه بــر زمینــهای بــر عیــن یا حیــن جلوهگــری، از قدرت و ســهمی از انداموارگی بهرهمند شــده است که بــه پهنه پیش از خــود اضافه و افزوده میشــود. افزایشــی کــه حیاتمنــدی خــود را تضمیــن کــرده و میکنــد. نوعی تنیدگی و ربط با ســاخت شــعر ســرزمین خــود و دیگــران. نوعــی از مجــاب شــدن از جنــس هم حســی و تقریباً تعریفناپذی­ر. ■ یکــی از مؤلفههای شــعر شــما نوعی اندوه و پریشــانی اســت کــه در همین مجموعــه اخیــر هــم جهانی کنــار هم آمــده از آن را میتوانیــم ببینیــم. در شــعر تا چه اندازه به نظم و ســاختار در مواجهه با پریشــانی و آشــفتگی توجه دارید؟

نــه تنهــا در شــعر، کــه در کلیــت هســتی هیچ پدیــدهای بدون داشــتن انتظامــی خــاص و ویژه قــدرت ادامه زیســت نــدارد. ناگفتــه پیداســت کــه در شــعر باید شــور و شــعور به نسبتی درســت بــه کارگرفتــه شــود. شــاعر بایــد بــا آمیختگــی واقعیــات بیرونی بــا جانمایههــ­ای بکــر درونــی در پرتو وقوف و اشــراف بــر ظرفیــت لغتها چــه از بابــت ظرفیتهــای فیزیکــی و چه متافیزیکی به نوعی از این تعادل میــان شــور و شــعور بتواند برســد. هر پدیــده هنــری حکایــت از بازتابانــ­دن دریافتهای درونی شده ویژه است با مکانیزم دفاعی در برابر آنچه انســان را ندیده است و دوست دارد که ببیند.

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran