Iran Newspaper

لعنتبههرکس­یکه داستان را لو دهد

-

اما بیشــتر از هرچیز زمانی که فصل جدید ســریالی پخــش میشــود فضــای مجــازی تحتتأثیــر قــرار میگیرد. کاربران به یکدیگر لینک دانلود ســریال و زیرنویسهای­ش را میدهند و درباره داســتان جدید و بازیگرانش حرف میزننــد و اظهارنظــر میکننــد. امــا در این میان یک خطا نابخشــودن­ی اســت؛ لــو دادن داســتان یا اســپویل کــردن آن! این مســأله آنقــدر برای طرفداران ســریالها اهمیت دارد کــه برایش یک جمله معروف دارند؛ لعنت بر اسپویل کنندگان! ■ سریال در خط زرد مترو گوشــی تلفــن همراهــش را طوری جلوی چشــمش گرفته و پشــت خط زرد ایســتاده کــه متوجه ورود قطار نمیشــود؛ آن همه ســر و صدا و ناله آهــن و جیــغ ترمز هم نمیتواند او را از صفحه گوشــی جــدا کند تا اینکه بــا اعتــراض دیگــران به خــود میآیــد و وارد واگن میشــود. امــا تا جای ایســتادن پیدا میکند دوباره چشــمش را میدوزد به گوشی. هراز گاهی یــک لبخنــد هــم میآیــد روی صورتش.کمی کــه تلفن همــراه را پایین میآورد معلوم میشــود دارد ســریال تماشــا میکند. حواسش اصاً به اطرافش نیســت. تا میپرســم چی نگاه میکنی؟ بدون اینکه ســرش را بچرخاند، میگوید: «ســریال ترکیهای.» بشرا 23 ساله است و معماری میخواند. برایش اینطور ســریال دیدن اصاً عجیب نیست هرچند که به قول خودش چندبار دیده بقیه مسافرها با تعجب نگاهش میکنند: «تا برســم به ایســتگاه مقصد حوصلهام سر میرود. ســریالها را دانلود میکنــم و میبینــم کــه وقت بگــذرد. خیلی وقت اســت که دنبالشــان میکنم و نمیتوانم صبر کنم تا روز تعطیل و پیدا کردن وقت آزاد. اصاً چه ایرادی دارد اینطور سریال دیدن؟» البتــه کــه روزهای تعطیــل را هم چند ســاعتی با همیــن کار میگذراند: «تفریح دیگری ندارم. همه چیز یا گران است یا پایه میخواهد و خیلی وقتها دوســتانم پایه نیســتند. تا دیروقت هم نمیتوانم بیرون از خانه باشم. برای همین شروع کردم به سریال دیدن و دیگر عادت کردهام.» نام ایســتگاه اعام میشــود. ابروهایــش را باال میبــرد و میگوید: «چه عجب جا نماندم!» چندبار ایستگاه را رد کرده و اشتباه پیاده شده یا بقیه مسافرها برای دیر سوار و پیاده شدنش به او اعتراض کردهاند. میخندد و میگوید: «مهم نیست!»

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran