Iran Newspaper

حساسیت به ذات کلمات

- احمد پوری نویسنده و مترجم

بســياری از مــن مىپرســند كــه اصــوالً مىتــوان مؤلفههــای مشــخصى را در ترجمــه شــعر از زبانــى بــه زبــان ديگــر در نظــر گرفــت يــا خيــر؟ بايــد بــه ايــن ســؤال هميشــگى اينطــور پاســخ داد كه طبيعتــاً مىشــود. نه تنها در شــعر بلكه در ترجمههــای ديگــر هــم مؤلفههــا و چارچوبــى هســت كــه وقتــى از يــک ساختار زبانى به يک ساختار زبانى ديگر برگردانــد­ه مىشــود طبيعتــاً قوانيــن و مقرراتى وجود دارد كه بايد در نظر گرفته شوند و شعر هم از اين قاعده مستثنى نيست اما مسلماً با داشتن يک سری از قوانين از پيش تعيين شــده نمىتوان به سراغ ترجمه شعر رفت. ترجمه شعر نسبت به ترجمه هر متن ديگری يک مقدار شهودی است و مبنای اصلى آن اين اســت كه شــما متنى را در يک زبان ديگر خواندهايــ­د و مىخواهيــد آن را بازگويى كنيد بــه زبان ديگری. در مورد شــعر اولين چيزی كه بهنظر مىرســد اين اســت كه شــعر معموالً ترجمه نمىشــود. بلكه بازســرايى مىشود. پديده شعر با نثر متفاوت اســت. قصد ندارم اين تعريف كليشــهای شــعر را تكرار كنم ولى به هر روی حقايقى در اين تعريف نهفته اســت و آن اين اســت كه شعر اتفاقى است در زبان. شما با اين اتفاق در زبان ديگری روبهرو مىشــويد و ناگزير هستيد كه در زبان مقصد نيــز اين حادثه را بهوجود بياوريــد. نه اينكه عين آن را نقل كنيد. به بيانى ســادهتر؛ آن متن را دوباره بســراييد تا مخاطب شــما با شــعر روبهرو باشــد نه با نثر و نه تنها با معنى و مفهوم آنچه در شعر بوده است. اين واقعيت را بايد بپذيريم آن چيزی كه مهم است معنا نيست بلكه آن حادثه و اتفاق در زبان است. شايد به همين دليل است كه بسياری اوقات با ترجمه شعرهايى روبهرو مىشــويم كه به غير از انتقال پيام در شــعر هيــچ چيز ديگری را منتقل نكرده است. به نوعى مترجم سعى مىكند آنچه را شاعر گفته ترجمه كند و نه آنچه شــاعر نوشــته است. دليل اين مسأله را بايد در اين نكته جســتوجو كرد كه در شــعر، احســاس، فضا و بافتــى در زبان شــكل مىگيــرد و همخوانى ايــن مؤلفهها با به كارگيری ظرفيت زبان مجموعهای را مىســازد كه در ذهن شــما شعر شكل مىگيرد و لذت شعرخوانى به شما دست مىدهد اما درباره اينكه چگونه همه اينها را مىشود در زبان ديگر پديد آورد، بايد گفت غيرممكن است. شايد به همين دليل است كه برخى اعتقــاد دارند شــعر قابل ترجمه نيســت زيرا هرگــز با قاطعيت نخواهيم فهميد كه آيا لذتى كه مخاطب از خواندن شعر به زبان اصلى به دســت آورده اســت با آنچه در ترجمــه مىخواند برابر اســت و اما شــايد حداقل انتظار مترجم اين اســت كه بخشــى از لذتى را كه خود برده است به مخاطب خود انتقال دهد.

شــاعر فضای ويژهای را در شعر خود مىآفريند كه مخاطب بــا قــرار گرفتــن در آن حس شــاعر شــريک مىشــود. مانند يک نقاشــى كه انتخاب رنگها و ســايه ...و حس ويژهای را به ببينده انتقــال مىدهــد. ايــن پديــدهای اســت جادويى. حال در شــعر چگونه مىشود اين فضا و حس را منتقل كرد بايد بگويم مسأله بغرنج است و اصالً قاعدهپذير نيست. به همان اندازه كه شاعر بهطور ناخودآگاه به اين مســأله رســيده اســت همين كار را بايد مترجــم نيز بتوانــد از عهــده آن بربيايد وگرنه ترجمــه خوبى از شــعر ارائه نخواهد داد...پس يک شــاعر هميشه بهتر از ديگران مىتواند از پس ترجمه يک شعر بربيايد.

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran