Iran Newspaper

او در جایگاه درست تاریخیاش ایستاده است

- مجید قیصری داستاننویس

ادبيــات داســتانى امــروز مــا قصهگــو نيســت و اتفاقــاً ایــن همــه حلقــه مفقــودهای اســت که داســتان مــا از آن بىبهره شده و شاید همين موضــوع جذابيت را از داســتانها­ی امروزی گرفته اســت. محمــود دولتآبادی امــا از نســل قصهگوهــای شــيرین مىآیــد و خــود او یكــى از بهترین قصهگوهایى اســت کــه تاریــخ ادبيــات معاصر ما مىشناســند. ایــن قصهگویى ميراثى بــود که دولتآبادی خوشــبختان­ه در زمان حياتش برای ما باقى گذاشــته و امكان همنفســى و کســب تجربه نيز از این مســير ممكن و مهياســت. درباره داستاننویس­ــى و فنــون و ســبک و شــرایط آنچــه دولتآبادی در طى این ســاليان دراز به آن دســت یافت و تجربه کرد بسياربسيار مىتوان حرف زد و نوشت؛ اما در این مجال ترجيــح مىدهم به چيزی جز اینها اشــاره کنم و آن زیســت آقای داستاننویس است. محمــود دولتآبــاد­ی بجــد در طــول ایــن ســالها هميشــه در جایــگاه درســت تاریخ ایســتاده و هرگز نســبت به مردم ســرزمينى کــه در آن زندگــى مىکنــد بىاعتنــا نبــوده است. او بدرستى از فرهنگ و زبان و ادبيات اســتفاده کرد تا آگاهىرســا­نى کند و رسالت

«دولتآبادی بىشــک یكى از بزرگترین رماننویسان ایران معاصر است. او برخالف اونوره دوبالزاک، پنجاه هزار فنجان قهوه ننوشيد تا طى بيســت ســال و به بهای زندگىاش، بزرگترین شاهكار ادبى قرن نوزدهــم، یعنى کمدی انســانى را خلق کنــد. دولت آبــادی ا ّما موفق شــد در عرض پانزده ســال و با گذر از نشــيب و فرازهای بســيار، یكى از جذابترین و بزرگترین حماسههای روستایى ایران مدرن را بيافریند؛ کليدر را. دولت آبادی اهل خراســان اســت، زادگاه پــرآوازۀ حكمت و ادب ایــران. او، هــم بزرگــى ایــن ســرزمين را در خود متبلور ســاخته اســت، هم زخمهــای آن را.» این کلمات بخشــى از ســخنان مرحوم

یــک هنرمنــد مردمى بــودن خــود را تا آنجا کــه ممكن اســت بهجــای بياورد. بــرای من جالــب اســت که برخــى بــه او و هنرمندانى دیگــر همچــون او انتقــاد مىکنند که شــأن یک هنرمند فراتر از آن اســت که در مسائل اجتماعى، سياسى ...و ورود کنند. من سؤال مىپرســم چطور ممكن است هر سلبریتى در هر رده و دستهای درباره همه چيز حرف بزنــد و اظهارنظــر کنــد امــا کســى همچون دولتآبــاد­ی کــه جایگاهى بــزرگ و درخور دارد و مــردم به او توجه مىکنند به مســائل کشــورش بىاعتنــا باشــد. پــس همانطــور کــه گفتم بــه همين دليل دولــت در جایگاه درســت تاریخى خود ایســتاده اســت وشأن او نــه تنهــا کم نشــده، بلكــه پربارتــر و قابل احترامتــر شــده اســت. او در کارش نيز طى ایــن ســالها جهانبينــى خاص خــودش را دارد و ایــن جهانبينــى برآمــده از یــک باور فكــری و اعتقــادی یكپارچــه اســت. از همه اینهــا گذشــته حتــى اگــر بشــود بــه برخى کارهای او چه ســليقهای چــه فنى نقدهایى وارد کــرد و دربارهشــا­ن بــه شــرح و جزئــى حــرف زد امــا نكتــه مهــم اینجاســت کــه او در تمام ســالها برخــالف بســياری دیگر از همقطارانــ­ش کــه در ســن 60-50 ســالگى بازنشســته شــدند، همچنان مىنویسد. این حضور مغتنم چيز کمى نيست. باید دست و دیده او را به گرمى بوسيد و از او تشكر کرد. اميد که همچنان باشــد و در کنار ما به عزت و سربلندی و سالمت نفس بكشد.

 ??  ??
 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran