Iran Newspaper

چگونه با افسردگی مقابله کنیم؟

- مهرداد رهسپار کوشکی خبرنگار

«زیرا ترســى که از آن مىترســيدم، بر من واقع شد و آنچه از آن بيم داشتم، بر من رسيد. مطمئن و آرام نبودم و راحت نداشتم و پریشانى بر من آمد» ایوب نبى

یک: «در پاریس، اواخر شــبى ســرد در اکتبر سال ،1985 اولينبار بود که کامالً فهميدم کشمكشم با اختالل ذهنى، که ماهها به خود مشــغولم کرده بود، مصيبتبار شده است.» کتاب تحسينبرانگ­يز «ظلمت آشكار؛ خاطرات افسردگى» نوشــته ویليــام اســتارین با ایــن جملهها آغاز مىشــود. این کتاب را افشــين رضاپور به فارسى برگردانده و در نشر ماهى منتشر شده است. «ظلمت آشكار؛ خاطرات افسردگى» اثر گفتار ویليام استارین در دانشگاه جانز هاپكينز در سال 1989 اســت. این نویســنده که پيشتر بــا کتاب «انتخاب ســوفى» به شــهرت رســيد؛ در تازهترین اثرش به روایت خاطرههای دوره افســردگىا­ش مىپردازد. او در شــصت و چند ســالگى در اوج موفقيــت درگير افســردگى شــدید شــد و تا مــرز خودکشــى هم پيــش رفت، اما بــا تالش و پيگيری از آســتانه مرگ به زندگى بازگشــت. ویليام اســتارین معتقد اســت، افســردگى، اختاللــى ذهنى اســت و رنجــى چنــان راز آلــود و دیرفهم - برای هوش متوسط - که به وصف در نمىآید. بنابرایــن بــرای آنهــا کــه بهرغــم انــدوه درونى شــدت آن را نچشــيدهان­د، همواره درکناشدنى باقى مىماند.

دو: کتــاب بــا روایــت ســفر نویســنده بــه پاریــس در ســال 1985 و نخســتين مواجهــهاش بــا عالئــم و نشــانههای افســردگى آغــاز مىشــود. در بخــش بعد با فالشبک به ســالهای جوانى بــه مواجههاش با آثار آلبر کامو مىپردازد. ســالهای با شــكوه جوانى و روبهرو شدن با آثار نویســندها­ی تمامعيــار و یكه اثری عميق بر نگاه ویليام اســتارین مىگــذارد و پيگيــر دیــدار با آلبــر کامو مىشــود؛ او در روایــت آن روزگار مىگویــد: «ســرخوردگى از ایــن فكر که هيچوقت کامو را نمىبينم با از دست دادن فرصتى نزدیک بــرای دیدنش بههم آميخت. در ســال 1960 که به فرانســه ســفر کرده بودم و رومن گاری در نامهای به من نوشــته بود کــه برنامه شــامى دارد و کامو در آن حضور خواهد داشــت، نقشــه کشيدم او را ببينم... ولى قبل اینكه به فرانسه برسم، خبــر تــكان دهنــدهای به دســتم رســيد، کامو دچار ســانحه رانندگى شــده بود و مرگ بىرحمانــه او را در جوانى، در 46 سالگى، با خود برده بود. هرگز آنچنان عميق فقدان کسى را در زندگــى ندیده و احســاس نكــردهام. مدتهــای مدید در مــرگ او تعمق کردم.» نویســنده با مروری بر آن یادها و روایتهایى از افسردگى آلبر کامو به احوال کنونىاش نقبى مىزند و مىگوید: «آن شب اکتبر در پاریس فهميدم که من هم در آســتانه فروپاشىام و توی ماشين، در راه هتل مكاشفهای برایم اتفاق افتاد.» در این دو بخش نویســنده سعى مىکند، نشــان دهد مهم اســت فرد متوجه تغيير موقعيتش شود و با پذیرش اینكه افسرده اســت در مســير تالش برای بهبــودی گام بــردارد و در بخشهای بعــدی این کتاب مختصــر از تالشهایــش برایگــذار از افسردگى پرده بر مىدارد. اگر افسردهاید، نخســت این واقعيــت را بپذیریــد و برای رفــع ایــن عارضــه بكوشــيد و نخســتين کوشش برای عالج افسردگى هم مىتواند خواندن کتاب «ظلمت آشــكار؛ خاطرات افسردگى» باشد.

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran