Iran Newspaper

ریشه بیاثری سیاستهای اقتصادی کجاست

سنت گراها و چپ گراها مسیر اقتصاد بعد از انقالب را به بیراهه کشاندند

- سیاوش رضایی خبرنگار

سالهاســـت کـــه دولتهـــا طرحهای کوتـــاه مدت، میان مـــدت و بلندمدت مختلفی برای حل معضالت اقتصادی یـــا بهبود شـــرایط تدوین و اجـــرا کردهاند، اما بـــا بروز یک تکانه بیرونی یا درونی تأثیرگذاری این سیاســـتها با یک عالمت ســـؤال مواجه میشـــود. هماکنون اقتصاد ایـــران با ضعفهای ســـاختاری بســـیاری روبهروســـ­ت که حکایت از ناکارایی سیاستهایی اســـت که در طول ســـالیان گذشـــته برای اصالح آنها تدوین، تصویب و اجرا شده است. اما چرا سیاســـتها­ی اقتصادی در ایران آنطور که باید مؤثر نبوده است؟ ریشههای تاریخی این مشکل چیست؟ و چه راهکاری برای بازگشـــت این سیاستها به ریل اصلی و علمی آن وجود دارد؟ این مهمترین پرســـشهای­ی اســـت که با محمد طبیبیان اقتصاددان مطرح کردیـــم. طبیبیان کـــه در ابتدای دهـــه 1370 بهعنوان معـــاون اقتصادی ســـازمان برنامه و بودجه در تدوین دومین برنامه توسعه پنج ساله کشور نقش داشـــته اســـت و بدین ترتیب با امـــور اجرایی دولتی آشناســـت، سالها نیز در دانشگاههای ایران و امریکا تدریس کرده است. گفتوگوی «ایران» با محمدطبیبیا­ن اقتصاددان را در ادامه میخوانید.

چه عواملی باعث شـــده اســـت درایران سیاستهای صحیح و علمی اقتصادی قابلاجرایا­نتیجهبخشنب­اشد؟

بهنظـــر مـــن پاســـخ به این پرســـش میتواند چند بخش داشـــته باشـــد. یک بخشمربوطبه­دانشعمومین­سبتبه مبانی فکری و فلسفی اندیشه اجتماعی است. آشـــنایی با این زمینهها در اروپا از زمان رنسانس و خصوصاً تحوالت فکری از قرن هفدهم به بعد رخ داد، اما آشنایی با آن در کشور ما ناچیز بوده است.

برای این ادعا هم دو دلیل دارم. یکی کتابهایی که توسط اندیشمندان ایرانی نگاشـــته شـــده عموماً کم عمـــق و فاقد دید فلسفی تاریخی و علمی بوده است. نگاه کنید به کارهای شریعتی، آل احمد و دیگران. بهترین کتاب فلسفی در واقع کتاب مرحوم فروغی است تحت عنوان ســـیر حکمت در اروپا، اگر مالحظه کنید تمام مباحث مربوط به اندیشه سیاسی، اجتماعـــی، حقوقی و اقتصـــادی در این کتاب غایب است. برای مثال هنگامی که صحبت از ژان ژاک روسو، آدام اسمیت و بنتام میشود در یکی دو جمله موضوع را بهعنـــوان اینکه مطالـــب کم اهمیت هســـتند، جمع و جور میکنـــد. در حالی که این نویســـندگ­ان معماران نظامهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و حقوقی غربهستند.

دلیل دوم هم کتابهای ترجمه شده در مـــورد اندیشـــه اجتماعی، سیاســـی و اقتصادی است. برای مثال ترجمه کتاب قـــرار داد اجتماعی که قبل از انقالب هم

ترجمه شده را با متن انگلیسی مقایسه کـــردم و از بخشهایـــی کهًحذف شـــده متعجب شـــدم که احتماال کار سانســـور بوده اســـت. به نظر میرسد این کتابها در ترجمه از محتوا خالی میشـــده، این کارها عموماً سانســـور شـــده هستند، به نحوی که اصل مطلب لوث شده است.

بـــه نظر مـــن حتی متفکـــران ایرانی دید عمیقی از اندیشـــه اجتماعی غرب نداشـــتند، چه برســـد به عمـــوم جامعه تحصیلکرده. بسیاری از فارغالتحصی­الن ممتـــاز کشـــور که پزشـــکی و مهندســـی خواندهانــ­ـد اصـــوالً خود را بینیـــاز از این حیطه میدانستهان­د و برایشان آموختن و تکـــرار چند شـــعار و گزاره، معمـــوالً از ادبیـــات مارکسیســـ­تی کفایـــت میکرده اســـت. حقیقتاً چند نفر میتوانید بیابید که کتابهای تاریخ ســـاز چند قرن اخیر را به زبان اصلی یا ترجمه انگلیســـی (که سانســـور نشـــده) خوانده باشـــند، کتاب لویاتـــان تومـــاس هابـــز، کتاب قـــرار داد اجتماعـــی ژان ژاک روســـو، کتـــاب روح القوانین مونتســـکی­و، کتاب ثـــروت ملل آدام اســـمیت، کتاب ســـرمایه مارکس، کتاب اصول اخالق و قانونگذاری جرمی بنتـــام و...نکتـــه جالب اینکه آن دســـته هـــم که ســـعی در افزایـــش فرهیختگی داشتهاند به جای خواندن ادبیات جریان اصلی اندیشه اجتماعی غرب، به ادبیات معترض و حاشـــیه روی آوردهاند مانند نوشـــتهها­ی هایدگر، هابرماس، ســـارتر، چامسکیواخی­راًپیکتی.

دلیـــل وجود آنان ادبیـــات اجتماعی خـــط اصلـــی و رایجی اســـت کـــه اینها منتقد آن هســـتند. مثل منتقد هنری که یک اثر پیـــش رویش را نقـــد میکند. در کشـــور ما بدون اینکه آن اثر موجود باشد عدهای طرفدار ناقد هستند و طبعاً دچار ســـر درگمی و از این شـــاخه به آن شاخه پریـــدن. روزی عـــدهای پســـت مـــدرن و منتقد مدرنیته هستند بدون اینکه مدرن و مدرنیته در میانه باشـــد. عدهای منتقد ســـرمایهد­اری هســـتند بدون اینکه هرگز ســـرمایهد­اری در کشـــور ما تجربه شـــده باشد. همچنین است در مورد لیبرالیسم و دیگر مطالب. شـــما نامهای بسیاری را از متفکران غربی در نشریات روشنفکری ایـــران میبینیـــد کـــه اصـــوالً در جوامع خودشـــان در این ســـطح شـــناخته شده نیستند و دلیل وجودیشـــا­ن در جوامع مربوط وجود یک جریان قوی اندیشـــه و کرداری است که اینها ناقد آن هستند.

بنابرایـــ­ن ریشـــه اصلـــی گرفتـــاری را ضعـــف بنیادیـــن اندیشـــه اجتماعـــی، سیاسی و اقتصادی بین تحصیلکردهه­ا میبینم.

■ بهغیـــر از ضعـــف اندیشـــه تحصیلکردهه­ا چه عوامل دیگری وجود دارد؟

عالوه بر ایـــن دلیل عـــام، یک دلیل خاص هم وجـــود دارد. بعـــد از پیروزی انقالب دو جریان ظهـــور کردند که بقیه جریانهای فکری و سیاسی را کنار زدند. یکی ســـنت گراها که مشـــخصاً نظریه و عمل آنان تالش برای حرکت در جهت عکس تاریخ بـــود. دیگری چپ گراها که ادبیات و گرایش فکری و گفتمان آنها هر نامیکهبهخو­دگذاشتندما­رکسیستیبود آن هم در جهت عکس تاریخ بود زیرا در زمانی که مارکسیســـ­م در دنیا و از جمله کشورهای کمونیستی از سکه افتاده بود، اینهـــا تالش در پیـــاده کـــردن پایههای اقتصادی آن داشتند.

از ایـــن گفته تعجب نکنید هماکنون به برخـــی بیانیههای مثالً دلســـوزان­ه که مخاطـــب آن دولت اســـت عنایت کنید ببینیدشبیه­برنامهپیشن­هادییکپولی­ت بورو(هیـــأت مرکزی حزب کمونیســـت) حـــزب کمونیســـت اســـت، یا بـــه برخی سیاستها که اعمال میشود دقت کنید بر اســـاس چـــه گفتمانی اســـت؟ موارد کتبی منتشر شده متعدد است. بنا براین سرنوشـــت کشـــور در دســـت دو جریان سرگشـــته قرار گرفت و بر کشور آن رفت که رفت.

■ آیا باید شـــاهد یک به هم پیوستگی سیاستهای اقتصادی درکشور باشیم؟ طی دورههای گذشـــته با تغییر دولتها سمت و سوی سیاستهای اقتصادی نیز تغییر کرده و زمانی که باید ثمره سیاست قبلی چیده میشـــد همه چیز تغییر کرده است.

طبعاً این سردر گمی مربوط به همان نکتهایاستک­هدرباالاشا­رهکردم.تعداد معدودی کارشناســـ­ان و مدیران سیاسی بودهانـــد که ســـعی درایجـــاد یک تغییر مسیر بر مبنای علمی کردهاند لیکن آن دو نگرش دیگر که بجز تقســـیم پســـت در ســـایر مـــوارد هم جهت هســـتند این حرکتها را خنثی کردهاند. در چهل سال گذشته وقتی شرایط با تنگنا مواجه شده از جملـــه کاهش درآمد نفـــت، دولتها بیشـــتر متمایل به اتخـــاذ تصمیمهای کارشناسی شدهاند، امیدوارم این بارهم چنینباشد.

■ در اقتصاد ایران دولـــت تا چه حد نقـــش دارد. بـــا توجه به وجـــود نهادهای عمومی مختلـــف آیا میتـــوان از دولت انتظارحداک­ثریداشت؟

نقـــش دولت در کشـــور ما خصوصاً ســـالهای اواخـــر دهـــه ۰٥۳1 و بعد از انقـــالب آن چیـــزی نبوده که بهشـــکل منطقـــی از دولت باید انتظار داشـــت. مانند تأمین کاالها و خدمات زیربنایی و عمومی، خدمات رفاهی، برافراشـــ­ته نـــگاه داشـــتن پرچـــم رفتـــار اخالقی و عقالیی، انتقـــال تکنولوژی و جلوگیری از شـــرایط کـــژ گزینـــی و کژ منشـــی در جامعـــه و حفـــظ محیـــط زیســـت و کنتـــرل بـــرون ریزها. دولت مســـتقیماً در فعالیـــت اقتصـــادی، تخصیـــص منابـــع، قیمت گـــذاری، زمینهســـا­زی رانت خواری و فساد اقتصادی و ایجاد ضایعـــه اقتصـــادی اجتماعـــی، ایجاد نابرابریهـ­ــای عظیـــم در تولید ثروت از طریـــق ســـاز و کارهای رانتـــی وایجاد بوروکراسی پیچیده، نفسگیر، نا کارآمد بنابراینًبحـــث حداکثـــری و حداقلی و بعضـــا فاســـد... مؤثـــر بـــوده اســـت. معنی ندارد جهت کلی اســـت که باید تصحیح شود.

■ طی هفتههای اخیـــر بحث تغییر و ترمیمکابین­همطرحشدهاس­تآیاباتغیی­ر مدیـــران میتوان انتظار تغییر شـــرایط را داشت؟ بعیدبهنظرم­یرسد. ■ امروزه سرمنشأ بسیاری از مشکالت اقتصادیبهح­جمعظیمنقدی­نگیمربوط میشـــود. به اعتقاد شما منشأ رشد شدید نقدینگی در ســـالهای گذشته چیست و چگونه میتوان این نقدینگی را مهار و به سمتتولیدهد­ایتکرد؟

منشـــأ آن تصمیمهای قوه مجریه و قوه مقننه اســـت و دلیل دیگـــری ندارد. این حجم نقدینگی برای سالها اسباب زحمت و مشـــکالت خواهد بود و تنظیم آن نوعی از ذهنیت، مدیریت، ســـازمان کاری و قانونی را میطلبد که در دسترس نیســـت. این گفته عامیانـــه که نقدینگی را به ســـوی تولیـــد هدایت کنیـــم هم با عرض معذرت جمله بیمعنی اســـت. نقدینگی به هر طرف برود فقط قیمتها را باال میبرد. روند رشد نمایی نقدینگی در ۰5 ســـال گذشته را مشـــاهده کنید اگر میتوانستبه­تولیدبینجا­مداکنونتول­ید ایران از کره زمین سر ریز شده بود.

بعد از پیروزی انقالب دو جریان ظهور کردند که بقیه جریانهای فکری و سیاسی را کنار زدند. یکی سنت گراها که مشخصاً نظریه و عمل آنان تالش برای حرکت در جهت عکس تاریخ بود. دیگری چپ گراها که ادبیات و گرایش فکری و گفتمان آنها هر نامی که به خود گذاشتند مارکسیستی بود آن هم در جهت عکس تاریخ بود

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran