گویا یک راه بیش نمانده است
به گمانم «مسأله مسألهها» این بود و همچنان هست که «ما اجازه ندادهایم جامعه مدنی مستقل و حوزه عمومی آزاد، قانونمند، شفاف و قابل دسترس همگان در این سرزمین رشد بکند
میپرســید یــک مســأله! متأســفم کــه بســیاری فرصتهــا از دســت رفتــه اســت، وقــت تنــگ اســت. مشــکالت در ایــن کشــور فراواننــد ولــی نظــام تصمیمســازی وتصمیمگیــری رســمی، آنها را به مســألههایی برای حل شــدن بــه روش علمی و فنی تبدیل نمیکند. فرق مشــکل با مسأله چیست؟ مشکل، یک امر واقعی است کــه در روشــنی دانش، تبدیل به مســأله میشــود و امــکان رفع و رجــوع آن فراهم میآید. مثالً اضطراب فرزند برای پدرش یک «مشکل» است ولی توسط مشاوران خانــواده یــا متخصصــان مســائل جوانــان، در قالب یــک «مســأله» صورتبندی و راهحلهایی برایش پیدا میشود. زمانــی مشــکالت در ایــن کشــور در حــد معینــی بودنــد. امــا بــه آنهــا بیاعتنایــی سیســتماتیک شــد، ماندنــد، زاد و ولــد کردنــد و منشــأ معضــالت شــدند. هرچــه منتقدان ومتفکران و حتی کارشناســان مستقل گفتند، همچنان در سطوح رسمی کشــور به آنها چندان توجه مؤثر نشــد. این صداها نه تنها ناشــنیده ماندند بلکه با انواع برچسبها به حاشیه رانده شدند. این چنین بود که معضالت ماندند، بزرگ شــدند، ریشــه درانداختند، ویروسوار رشــد کردند و به بحرانهایی تبدیل گشتند: زیستبومی، اقتصادی، فساد سیستماتیک تا مغز استخوان در بوروکراسی دولت، ناکارآمدی دســتگاه اجرا، وجود دستگاههای سایه در قوای مختلف، شکاف دولت وملت، شکنندگی همبستگی ملی، حقوق گروههای اجتماعی، آسیبپذیری نظم اخالقی جامعه، مخدوش شــدن ســرمایههای اجتماعی، ناکارکردی شدن نهادها ماننــد خانــواده، دین، آموزش و پرورش، اقتصاد، دولت و دانشــگاه و دســت آخر نیز؛ شبح وضعیت استثنایی در کشور بر اثر شکست دیپلماسی. امــا بــرای اینکه پرســیدهاید یک مســأله، به گمانم «مســأله مســألهها» ایــن بود و همچنان هســت کــه «ما اجــازه ندادهایم جامعه مدنی مســتقل و حــوزه عمومی آزاد، قانونمنــد، شــفاف و قابــل دســترس همــگان در ایــن ســرزمین رشــد بکنــد، توســعه پیــدا بکنــد، کار بکند و برای کشــور مــا ایجــاد مصونیت و پایــداری بکند.» جامعه مدنی عبارت اســت از مطبوعات، رســانههای غیردولتی، احزاب مستقل، منتقدان اجتماعی، مخالفان فعال به صورت قانونمند، ســازمانهای غیردولتی، نهادهای محلهای، صنفی و حرفهای، متخصصان وکارشناســان آزاد، فضای سوم اجتماعی، مکانهای عمومی برای گفتوگو وهم اندیشــی، شــبکههای اجتماعی مثل تلگرام و توئیتر ونظایر آن. کار جامعــه مدنــی چیســت؟ جامعه مدنی، امکان «عقالنیت اجتماعــی» و گفتوگویــی تدریجــی و بهنــگام و آرام در بــاب یکان یکان مســائل کشــور، در شــهرها و استانهای مختلف بویــژه در مناطــق محــروم و پیرامونــی و فرامــوش شــده را برای ما فراهم مــیآورد. دردها و آســیبها وهمچنیــن انــواع فســادها تــا بــه مرحلــه عفونت نرســیدهاند و مزمن نگشــتهاند، از این طریق اســکن میشــوند و دربارهاش کلی حرف و حدیث و نقد تولید میشود و راهحلهای بموقــع پیــدا میشــود. اینهــا اندامهــای حســی و سیســتم گلبولی و ایمنی برای ارگانیســم اجتماعــی میشــوند، شــفافیت ایجــاد میکننــد و آیینــهوار بــه حکمرانــان کمــک میکننــد کــه عیبهــا و فســادها و نابرابری و فقــر و نارضایتی و حقوق تضییع شــده و نظایر آن را تا دیر نشــده، ببینند. اینها فشــاری سازنده و توفیقی جبری میشوند، راهی برای برون شــدن از انــواع ناکارآمدی و نابکاریها و مفاســد و خطاهــا فراهم میآورند. ثمــرهاش ایــن میشــود که عالج واقعــه قبل از وقــوع صورت میپذیــرد و حاصل نهاییاش پایداری کشور در این جهان پر شر و شور است. اگر دســتگاه پهلوی با وجود آن همه رشــد اقتصادی و حجم عظیم مدرنیزاسیون دولتــی، نهایتــاً از هم پاشــید؛ علت اصلــیاش همین بــود که آقایــان در آن زمان مغــرور به نفت و حامیــان خارجی و متملقان ذینفع داخلی و ســهامداران میانی و کارشناســان و بولتنســازان دور و بر خویش شدند. فساد و نابرابری و نارضایتی و تضییع حقوق را ندیدند، از صحن واقعی جامعه در شهرها و روستاها و گروههای جدید اجتماعی غافل ماندند و تنها زمانی فهمیدند که کار از کار گذشته بود. چرا؟ چــون جامعه مدنی را طی دهه بیســت تا پنجاه، اجازه رشــد سیســتماتیک نداده بودند. جشنهای دوهزار و پانصد ساله راه انداختند، انواع بنیادهای روشنفکری و علمی و فرهنگی درست کردند، اما نگذاشتند جامعه مدنی نیز مستقل از دستگاه حکومتی، برای خود موجودیتی داشــته باشــد، درباره عیبها و ایرادها و مظالم و مفاسد و نارضایتیها، گفتوگوی جدی ترتیب بدهد و حکمرانان را به اصالحات بهنگام وادار سازد. اگــر جامعــه مدنی فعــال وجود داشــت توفیقی جبری میشــد تا گــردش قدرت بــه صــورت قانونمند و آرام صورت بگیرد، رضایت اجتماعی تولید بشــود و کشــور بــه پایــداری برســد. ولــی نرســید و دیدیم که چه شــد. سیاســت به پارتیزانیســم و رادیکالیســم ســوق یافت، خشــمها توده شد و کشــور به هم ریخت. شــاه در اواخر ســوار هلیکوپتری شــد، آســمان تهران را چرخــی زد و آمد پاییــن و از هویدا و دیگر آدمهــای دور و بــرش پرســید: آیا این بــود آن اتحاد شــاه وملت کــه مرتب به من میگفتید؟! االن نیز راه حل مشــخص است. هرچند دیر شده ولی باز هم میتوان به «جامعه مدنی» پناه برد. عقالی نظام کجایند؟ لطفاً پیش بیفتند و امکان این بازگشــت را فراهــم بیاورند. بخشــی از مقامات، متأســفانه آمادگی ذهنــی واخالقی این اقدام ملی را از دســت دادهاند ولی هســتند کســانی هنوز در پیرامون رسمی و غیررسمی حکومــت که اینجانب مدتهاســت آنها را «کنشــگران مرزی» نامیــدهام، با اینان شــور و مشــورت سیســتماتیکی ترتیب بدهند. در قبل از انقالب همچنین افرادی بودند؛ امثال مجید تهرانیان و بقیه که به آنها اعتنایی نشد. اکنون نیز هستند برخی نخبگان فکری و سیاسی و اجتماعی که اتفاقاً طی همین چهــار دهــه دوره جمهــوری اســالمی به عرصــه آمدهانــد، زمانی مســئولیتهایی برعهده گرفتهاند، به حاشیه رانده شدهاند ولی همچنان هستند و حاضرند به این نظــام کمک کنند. مهمتر از آنها برخی روشــنفکران و دانشــگاهیان و متخصصان و فعــاالن مدنــی هســتند کــه در حواشــی نزدیــک دســتگاههای تصمیمســازی و تصمیمگیری تردد دارند، گاهی به جلســات دعوت میشــوند و گاهی نمیشــوند، ولی در مجموع حرفهایی کارشناســانه و فنی برای گفتن دارند. چون ارتباطشان را با متن جامعه حفظ کردهاند. یعنی بین سیستم رسمی و «زیست جهان» جامعه در ترددند. اینها نعمتی برای جامعه کنونی ایران و شاید آخرین فرصتها برای نظام هستند. اگر به آنها رجوع بشــود شــاید اسباب آشــتی ملی و تقویت قانونمند جامعه مدنی بشوند و سطحی از توافــق اصولی نخبــگان برای مواجهه با بحرانها را فراهــم بیاورند تا بلکه کیان اجتماعی کشــور باقی بماند و همبستگی اجتماعی ملت از این طریق میسر بشود و از آینده ایران محافظت بشود. مخاطــرات جــدی که مــا را با قاعدهشــکنان بینالمللــی نظیر نئوکانهای راســت نژادپرســت در امریــکا رودررو ســاخته، تنهــا بــا خردمنــدی و تدبیــر ملــی و پیونــد حکومت با جامعه مدنی قابل رفع و رجوع است.