Iran Newspaper

فریادپابره­نگاندربستر­خشکرود

-

پس از دو ســاعت کلنجار کنار بســتر رودخانه و در پارک محوطه امامزاده بابا شــیخعلی چند نفر از کشاورزان با مهدی جعفری مســئول دفتــر حقوقی ســامان آب، در حال بگو مگو هستند شاید راهی پیدا شود: - آقا جان ما آب برنمیداریم ولی اجازه هم نمیدهیم بنــد را خــراب کنید. دریچههــا را که بســتهاید، بروید پی کارتان. میخورد؟ اگــر نمیخواهیــ­د آب ببریــد، بنــد بــه چــه دردتــان رسیدهتمام. ایــن آثار باســتانی ماســت. از پــدر و پدرجدمــان به ما کشاورزهادو­بارههمهمهم­یکنند: خانهات؟ شــما دوســت داری یکــی در نــزده بیایــد اتــاق باالیی نخور! انشــاءاهل­ل خشکســالی بدتر میشود و مشکل همه ما هم یکجا حل میشود، حرص - هزار تا شــرکت درست کردهاید بخدا نمیدانیم با کی طرف هســتیم؛ شرکت آب، شــرکت این ور آب، شرکت آن ور آب، شــرکت وسط آب، شرکت بیرون آب. حقوق بیصاحب میگیرید خب بروید برای خودتان تصمیم بیصاحب هم بگیرید. چکار به کار ما دارید؟ اینها همه مال حقوق بیصاحب است، حقوق بیصاحب. رودخانهپای­ینمیرفت؟ چرا پارســال 8 ماه آب را ول کرده بودید کله کش توی بگذرد. برای اینکه کشاورز شرق اصفهان هم مثل من و تو زن و بچه دارد و باید اموراتش نمیکنید؟ خب آب را باز کنید شــرق و غرب اصفهان از تشــنگی دربیاید، االن چرا باز - تو بچه کشــاورزی؟ منم بچه کشــاورزم، پاییزه کاری را کی میکارند؟ شــرق اصفهان پاییزه کاری داشــت، باید آب برمیداشت یا نه؟ - برج 11 چه گندمی؟ تو کشاورزی؟ - شما حقتان را گرفتید، پایین دست هم آب میخواهد یــا نه؟ بــه خاطر شــما کــه نمیتوانیــ­م پایین دســت را بخشکانیم. ما اصل را بر این میگذاریم که... - اصل این است که شما برای خرابکاری آمدهاید. برودبمیرد. خب نتیجه اینکه هرکســی پایین دســتتر است باید - نــه خیر شــرق اصفهانی هم مــردم همین مملکتند، از خارج که نیامدهاند. شــما آب را درســت تقسیم کنید. چطــور ذوب آهن و فوالد یک میلیارد دارند بدهند یک بازیکن بخرند. پول کم دارند که حق ما را هم میریزید توی حلقومشان؟ آدم میخرند، بروند آب هم بخرند. شما یکی بگو ما هم یکی جواب میدهیم. - واهلل من یکی میگویم شما 10 تا جواب میدهید. نداری. شــما دلت پر نیســت. جات راحت است. تابستان زیر کولری، زمستان بغل بخاری، خبر از شب و روز ما - آقــا اینها را ول کنید من یک آدم بیکارم، شــما به من بگو چکار کنم؟ بروم دزدی؟ ها؟ گفتم جواب من را بده، بروم دزدی؟ از دیوار خانه تو بروم باال؟ جواب من را بده! دوباره فریاد پیرمردی که در آســتانه ســکته اســت، بلند میشــود. کنار دیوار امامزاده، دختربچهای گریه میکند و چند نفر دارند آرامش میکنند. دختر میگوید پدرش وسط رودخانه است و میترسد اتفاقی برایش بیفتد.

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran