Iran Newspaper

مهر با ما مهربان نیست

- نیلی ثالثه خبرنگار

از زمانی که یادم هست از اول مهر و مدرســـه رفتن متنفر بودم. معلولیت هم نداشـــتم! اول مهر اگر یک دانشآموز عادی به فکر کیف و مداد و جلد کتاب دفترش اســـت یک دانشآموز معلول ذهنـــش مانند یک مهندس در راه برنامهریزی برای دقیقه، دقیقه حضورش در مدرســـه اســـت. اینکه چگونه برود؛ چگونـــه برگردد، چه زمانی را برای دستشـــویی تنظیم کند. یا اص ًال کجا برود. این افکار دیگر اجازهای به او برای لذت بردن آن اول مهری که همه برایش ذوق مرگ میشوند نمیگذارد.

چند سالی است که در آموزش و پرورش اســـتثنای­ی طرحی بهعنوان طرح تلفیقی در حال اجـــرا کردن اســـت. در این طرح دانشآموزان­ـــی کـــه شـــرایط حضـــور در مدارس عادی دارند به مدارس معرفی میشـــوند. اغلب دانشآموزان جسمی، حرکتی شـــرایط حضور در مدارس دارند و خیلیهایشان هم از این طرح استقبال

میکنند. اما این طـــرح پیچ و خم زیادی دارد کـــه غیـــر از تأمین منابع آموزشـــی و دســـترسپذ­یری، نیاز به یـــک فرهنگ و تفکر پذیـــرش افراد عـــادی را میطلبد. در اجـــرای ایـــن طـــرح حتی بســـیاری از مدیران مدارس عادی مقاومت میکنند چه برســـد بـــه دانشآمـــو­زان مـــدارس! خیلی از خانوادههای بچههای معلول و حتی خودشـــان از نحوه اجرای این طرح گله دارنـــد. به بهانـــه اول مهـــر با برخی دانشآمـــو­زان و والدیـــن آنهـــا صحبت کردیم که در ادامه میخوانید.

آیدا و آیالر دوقلو هستند و معلولیت جســـمی دارند. آیدا به سختی راه میرود و آیالر ویلچرنشـــ­ین اســـت. آیدا دوست دارد در مدرســـه عـــادی درس بخوانـــد و دراین مورد اینگونه میگوید: من همیشه دلم میخواست در مدرسه عادی درس بخوانم چرا که سطح آموزش در مدارس اســـتثنای­ی واقعاً پایین است. من رقابت ســـختی در پیـــش دارم و آن هـــم کنکور اســـت و در این رقابت باید با افراد عادی رقابت کنم. همچنین من قرار نیســـت تا ابد در مدرســـه اســـتثنای­ی درس بخوانم، روزی مـــن و تمام بچههـــای معلول باید وارد اجتماع شـــویم اینکه همیشـــه ما را در یک گوشـــهای جدا نگه دارند درســـت نیســـت. من هـــم مثل بقیـــه توانمندم و دلم میخواهد دیده شـــوم. چـــرا باید در مدرسه قایم شـــوم. البته من یک نمونه خاص هستم و با این موضوع کنار آمدهام که باالخره باید از خانه خارج شوم وگرنه خیلی از همکالســـی­های مـــن حتی روی حـــرف زدن باشـــما را هـــم ندارند. حتی دلشـــان نمیخواهد از خانه خارج شوند. خب این دلیلش چیســـت؟ بـــرای اینکه ما فقط به نگاه اســـتثنای­ی عادت کردیم. مـــن کالس یازدهم هســـتم. چـــرا نباید مثـــل بقیـــه از آمدن اول مهر خوشـــحال باشم. من دوست دارم توانمندیها­یم را نشان دهم.

آیدا در مـــورد عدم پذیـــرش مدیران مدارسعادیا­زپذیرشبچهه­ایمعلول میگوید: مدرســـه عادی رفتـــن برای من آرزو بود اما بـــرای ورود به مدارس عادی مشکالت بسیاری داشـــتم و برای همین نتوانستم به مدرسه عادی بروم. اوالً اینکه مدیران مدارس مـــا را نمیپذیرند. بغل مدرســـهای کـــه در آن درس میخواندم دقیقاً یک مدرسه عادی است. وقتی برای ثبتنام مراجعه کردیم طوری با ما رفتار شـــد که گویا از فضا آمدهایم. به ما گفتند شما باید همان مدرســـه استثنایی درس بخوانـــی نمیتوانـــ­ی با بچههـــای عادی بنشـــینی. غیر از آن مدرســـه بعـــد از کلی گشتنم مدرســـهای پیدا کردیم که پذیرای ما شـــد. بعد از تالش های زیـــاد پدرم به خاطر چند پله و ســـرویس از رفتن به آن مدرسه هم محروم شدم. البته این را هم بگویم، مدیر آن مدرســـه بســـیار مهربان گفت «من تمام شـــرایط را برای پذیرش فرزندان شما آماده خواهم کرد» اما انگار نتوانســـت­ه بود فضای مدرسه را مطابق با معلولیت ما مناسبســـا­زی کند. حاال به نظر من میشـــد به هر نحوی هم شـــده کنـــار آمد اما با ســـرویس نمیشـــود. پدر مـــن نمیتواند هر روز مســـافت زیادی ما را ببرد و بیاورد. من عاشـــق پدرم هســـتم و دلم نمیآید بـــه خاطر من بیش از حد به زحمت بیفتد. وقتی دیدم شرایط رفت و آمد ســـخت اســـت همان به اســـتثنای­ی رضایت دادیم. اما اگر همان مدرسه اول ما را پذیرفتـــه بود دیگه نیـــازی به تغییر سرویس نبود. استثنایی در حال حاضر به ما سرویس میدهد اما فقط برای همان مدرسهای در آن درس میخوانیم.

او معتقـــد اســـت گوشهـــا بـــه واژه استثنایی حساس است و ادامه میدهد: اینکه در اســـتثنای­ی درس میخوانم انگار برایم ننگ است. وقتی میخواهم خارج از مدرســـه خـــودم را بـــه بچههـــای دیگر نزدیـــک کنم. هرگز نمیگویم اســـتثنای­ی درس میخوانم یا حتی افراد بزرگســـال هم نسبت به استثنایی واکنش زشت و بد نشـــان میدهند. همه فکر میکنند چون در اســـتثنای­ی درس میخوانم معلولیت ذهنی دارم! من فقط معلولیت جسمی دارم از لحاظ ذهنی مشـــکلی نـــدارم و از خیلیهامباه­وشترهستم.حتیمدیران مدارس وقتی میشنوند که من و آیالر در مدرسه اســـتثنای­ی درس میخوانیم با ما جوری رفتار میکنند انگار خنگ هستیم. ایـــن چه تصـــوری اســـت؟ به قـــول پدرم «نمیتوانیم یک مســـأله سخت ریاضی دســـتمان بگیریم وبا خودمان اینور و آنور ببریم و هر کی بچهمان را دید، به بچهمان بگوییم؛ باباجـــان این را حل کن تا ببینند چقدر باهوشی!». غیر از این متأسفانه ما بچههای وعده و وعید هستیم. هر کس از سر دلســـوزی هم که شده یک وعدهای به ما میدهد و رها میکند. فقط از سرشـــان ما را باز میکنند.

سینانابینا­ست.اودرمدرسهغ­یردولتی درس میخوانـــد، مـــادر ســـینا دل پری از طول تحصیل فرزندش چـــه در مدارس عادی و چه در مدارس استثنایی دارد و به قولخودشهمر­اهباسینادی­پلممیگیرد. مادر ســـینا که دانشـــجوی دکتری اســـت حاضر نشد که نامش فاش شود. او تمام مشکالت و مسائل بچهها و هم خانوادهها را در طول تحصیل برای ما این گونه شرح داد: مـــا دو مبحـــث در تحصیل بچههای نابینـــا داریم. یکـــی امکانـــات و نیازهای آموزشـــی آنهـــا، دوم پذیـــرش اجتماعی افـــراد معلول و افـــراد با نیازهـــای ویژه یا هر اسمی که دوســـت دارید به آن اطالق کنید. واژه، تفاوتی در اصل موضوع ایجاد نمیکند. محیط اجتماعی ما اعتمادی به توانمندی بچهها و دانشآموزان معلول نـــدارد. فضاهـــای آموزشـــی مســـئولیت بزرگی چون فرهنگســـا­زی بـــرای پذیرش افراد معلول از ســـوی جامعـــه دارند. اما متأســـفان­ه در سیســـتم آموزشـــی مـــا اگر خانـــواده­ای حمایتگر فرزنـــدش بود؛ آن بچه معلول میتواند از نگاه برابر جامعه برخوردار شـــود. اگر چنین نباشد سیستم آموزشـــی ما نمیتوانـــ­د فـــرد را توانمند تربیت کنـــد و تحویـــل جامعه دهـــد. در بحـــث ثبتنـــام دانشآمـــو­زان معلول باید گفت که متأســـفان­ه خیلـــی وقتها توانایـــی بچهها در نظر گرفته نمیشـــود. حضور بچهها در سیستم تلفیقی با هدف اجتماعی شـــدن آنهـــا انجام میشـــود و این سیســـتم کـــه همچنین هدفـــی دارد در عمل به مرحله ظهور نمیرســـد. این سیســـتم نیاز بـــه اعتمادســـ­ازی و ترویج فرهنـــگ معلولپذیــ­ـری دارد کـــه عمالً اجرا نمیشـــود. غیر از آموزش و پرورش استثنایی، رســـانهها هم در این امر نقش مهمـــی دارند که بـــاز هم متأســـفان­ه این موضـــوع را شـــاهد نیســـتیم. همـــه چیز در یـــک مقطـــع کوتاه ماننـــد 23 مهر روز جهانـــی نابینایان دیده میشـــود و تمام! در طول سال مشکالت بررسی نمیشود، مطالبـــات بازگو نمیشـــود تـــا زمانی که تقویـــم ورق بخـــورد و یـــک روز در ســـال بیاید! اولین معضلی کـــه خانواده پس از مراجعه به مدارس بـــرای ثبتنام دارند این اســـت که با دیده شـــک و تردید مدیر مدرســـه مواجه میشـــود. که آیا این بچه میتواند در محیط عـــادی درس بخواند. در بیشـــتر مواقع ایـــن مراجعات فقط به یک توصیه که «بهتر اســـت فرزندنتان در مـــدارس اســـتثنای­ی درس بخواند» ختم میشـــود. وقتی مدیر یک نظام آموزشی دولتی در ســـطح مدرســـه از این موضوع اســـتقبال نمیکند، چارهای نـــداری مگر آنکه فرزندت را به یک مدرسه خصوصی ببـــری و چون مدرســـه از ثبتنـــام انتفاع میبرد، فرزندت را بپذیرد». حاال اینها به کنار، مشکالتی که دانشآموز معلول پس از ورود به این سیســـتم دارد معضل غیر قابلانکارا­ست.وقتیبچهایو­اردسیستم فراگیر میشـــود برای برقـــراری تعامالت نیاز به یک معلم رابط دارد. اما متأسفانه آموزش و پرورش استثنایی معلم رابط به مدارس خصوصی اختصاص نمیدهد. معلم رابط و پل اســـت میان دانشآموز معلول با آن محیط چه از لحاظ آموزشی چه از لحاظ فرهنگسازی! کودکان معلول ضربههـــای روحـــی شـــدیدی از طـــرف همکالسیهای­شـــان متحمل میشـــوند. مـــن تجربـــه خـــودم را بازگـــو میکنـــم برایتان! فرزندم پس از ششـــم دبســـتان به مـــدارس عـــادی رفـــت اما از ســـمت همکالســـی­هایش پذیـــرش نمیشـــد. فرزند مـــن تمام تالشـــش را میکرد تا با نمرات عالی توانمنـــد­یاش را ثابت کند و حقیقتـــاً هم شـــاگرد اول کالس بود. اما بچههای عـــادی نمیتوانســ­ـتند بپذیرند یک دانشآموز معلول از آنها برتر اســـت و ایـــن آغاز رفتارهـــا­ی خصمانه آنها بود. برابریبرای­دانشآموزان­معلولتعریف نشده و آنها نمیدانند در اختیار گذاشتن امکانات به دانشآموز معلول، تبعیض نیســـت. دانشآموز عادی تصور میکند اگر معلم بـــه دانشآموز معلـــول توجه کند یعنی عزیز دردانه معلم است! یعنی امکانات خاص دارد! یعنی به دانشآموز معلول میرســـند به او نمیرسند! فرزند مـــن اغلـــب اوقات با تـــن کبود بـــه خانه میآید چـــرا که همکالســـی­هایش عمداً به او طعنه میزنند» یک مدرســـه واقعاً نیاز به یک معلـــم رابط دارد. چرا که یک معلم عـــادی نمیداند چطـــوری باید با بچه ارتباط برقرار کند. یا برای مثال معلم عـــادی از آموزشهـــا­ی تقلیـــدی بیخبر اســـت. از چند ســـال گذشـــته آمـــوزش و پرورش استثنایی معلم رابط به مدارس خصوصی نمیدهد؟ چرا؟ منابع ندارند؟ من باورم نمیشود آن سازمان عریض و طویل نتواند معلم به مدارس خصوصی بدهنـــد. مگر چند مدرســـه خصوصی در تهران داریم که دانشآموز معلول دارند. من یک شـــهروند درجه اول هستم، من مالیاتمیده­م.آموزشفرزند­منهزینه سرباری برای آموزش و پرورش ندارد چرا که در مدرسه خصوصی درس میخواند چرا نباید به او معلم رابط ندهند.»

او در مـــورد قضـــاوت افـــراد در مـــورد خانوادههــ­ـای افـــراد دارای معلولیـــت اینگونـــه میگویـــد: ما بـــه هرکجـــا که پا میگذاریم قضاوت میشویم. همه تصور میکنند خانوادهای که فرزند معلول دارد خانوادهای کم ســـواد، جـــزو طبقه پایین جامعه اســـت. من بـــه هر کجـــا میروم ســـعی میکنم به بهترین شـــکل بروم و خیلی به ظاهر ســـینا اهمیت میدهم تا دیگران تصـــور نکند میتواننـــ­د با ترحم توانمندیها­یپسرمراناد­یدهبگیرند.

راضیـــه گودینی مـــادر یاســـین هم تا حـــدودی با مـــادر ســـینا هم نظر اســـت. یاسین ناشنوا است و در مدرسه باغچهبان درس میخواند. خانـــم گودینی در مورد ثبتنـــام فرزنـــدش در مـــدارس عـــادی اینگونه میگوید: از همان ابتدا که یاسین در پایـــگاه ســـنجش آمـــوزش و پـــرورش ارزیابی شـــد به ما نامـــهای دادهاند برای ثبتنام یاســـین در مدارس عادی. اما ما خودمان ترجیح دادیم یاسین در مدرسه باغچهبان باشد. من آرزوی قلبیام است فرزندم در مدرسه عادی درس بخواند اما متأسفانهمد­ارسعادیدول­تیهممعلم رابط نـــدارد. من برای ثبتنام فرزندم در مدارس عادی تا به حال مشکلی نداشتم. و به هر مدرســـهای رفتم ما را پذیرفتهاند. اما مســـأله بچههای مدرســـه هستند که پســـر مرا نمیپذیرند. هر مدرسه رفتم و دوندگی کردم تا معلم رابط بگیرم اما گیر نیاوردم. بچههای ناشـــنوا کاشت حلزون میشـــوند و هیـــچ مشـــکلی در مـــدارس عادیندارند­تنهامشکل،مشکلفرهنگی اســـت. اگر معلم رابطی وجود داشت که میتوانست این ارتباط را ایجاد کند شاید تا حد زیادی مشـــکالت کم میشـــد. پسر من در حال رشـــد اســـت و کمکم متوجه تفاوت خودش با دیگران میشـــود و این واقعاً دردآور اســـت که ببینی فرزندت هر روز گوشهگیرتر میشود. متأسفانه افراد با دیدن سمعک در گوش افراد از او فاصله میگیرند و احســـاس میکنند قرار است برای ارتباط زحمت زیادی متحمل شوند. من والدیـــن زیادی دیدم که فرزندشـــا­ن را بـــه مـــدارس عـــادی فرســـتاده­اند امـــا چون کالسها خیلی شـــلوغ بوده معلم نتوانســـت­ه توجه مورد نیاز را به دانشآموز ناشـــنوا بکنـــد. یا اصـــ ًال نمیدانســـ­ته که چگونه باید رفتار کند. متأســـفان­ه مدارس ما ضعف آگاهی دارند. این خأل و ضعف پرنمیشود.

او در مورد مشـــکالت این کـــودکان در تابستان و تنهایی آنها میگوید: بچههای ما خوشـــحال نیســـتند. پســـر من کل سه ماه تابستان در گوشه خانه بود. نه کالس ورزشی نه مکان تفریحی. بچههای ناشنوا نیـــاز به امکانات ورزشـــی دارند. در تهران فقط یک مـــکان برای ایـــن بچهها وجود دارد کـــه آن هم بســـیار به ما دور اســـت. بچههای ما، بچههای اول مهر نیســـتند. یاســـین مدرســـهاش را دوســـت دارد اما ایکاش میشـــد همه بچههـــای معلول بدون دغدغه کنـــار دیگر بچهها تحصیل میکردنـــد. یاســـین در برقـــراری ارتبـــاط ضعیف اســـت چرا که نگاههای ســـنگین به ســـمعک نمیگذارد توانمندیها­یش دیده شود.

یک مدرسه واقعاً نیاز به یک معلم رابط دارد. چرا که یک معلم عادی نمیداند چطوری باید با بچه ارتباط برقرار کند. یا برای مثال معلم عادی از آموزشهای تقلیدی بیخبر است. از چند سال گذشته آموزش و پرورش استثنایی معلم رابط به مدارس خصوصی نمیدهد؟ چرا؟ منابع ندارند؟ من باورم نمیشود آن سازمان عریض و طویل نتواند معلم به مدارس خصوصی بدهند

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran