آه... نفس کسی است که اندوهگین است
مقتل خوانى و سری كه بر زانو دارد
آيتالل ســيد محمد باقــر حکيــم، در روز عاشورای ســال 1381 هجــری شمســى بــر منبــر چوبــى مســجد امام رضا(ع) نشســته بود و از روی كتابچهای بــه عربــى، واقعــه روز عاشــورای ســال 61 هجــری قمــری را شــرح مــىداد. قصــه به ســر رســيد. آيتالل چند بــار بر زانوی راســت خــود كوبيد، بعد عمامه از ســر برداشــت و دو دست بر سر كوبيد. صدای ناله جمعيت اوج گرفــت. آيتالل همچنــان بر ســر مىكوفت. اين تصوير اولين مواجهه من و شايد بسياری از همنسلهايم با مراسم مقتلخوانى است. مواجهه متفاوتى از واقعه عاشــورا كه در ذهن ما با روضههای جاری در هيأتها شکل گرفته بود. مقتــل در لغت به معنای قتلگاه و محل كشتن است. (فرهنگ بزرگ سخن-ج7) اما در فرهنگ مــا، اين لفظ به كتابهايى اطالق مىشــود كه به شــرح حادثهای خونين، منجر به قتل يک شخصيت، پرداختهاند. در مقابل 4 مقتلــى كــه از شــهادت اميرالمؤمنيــن(ع) روايت مىكنند، ۰7 مقتل به كارزار روز عاشورا مىپردازند. كنايهگويى ندارند. مانند دوربينى كه فقط مأمور بهضبطتصاويراست.هميناستكهزاويهديد غالب در مقاتل، دانای كل نمايشى بوده و اجازه ورود به ذهن شخصيتها را به خود نمىدهند. اين وجه تمايز اصلى مقتلخوانى با روضههای مرســوم اســت. مقاتــل بــه شــرح صحنههــا و حرفهــای از دهــان بيــرون آمــده مىپردازنــد و ســعى در دراماتيــزه كــردن اتفاقــات ندارنــد. واقعه آنقدر اندوهبار اســت كه نيــازی به تزريق اندوه بيشــتر نداشته باشــد. راويان حادثه كربال به ســه دسته تقســيم مىشوند دســته اول اهل بيــت و كاروانيان هســتند كــه در رأس آنها امام ســجاد(ع) با روايتى بالواســطه از ماجرا، نقش مهمى در انتشــار اتفاقات داشــتند. دســته دوم از ميان لشــکريان عمر ســعد بودند. آنها كه به اميد صلهای از سوی ابنزياد داستان جنگاوری خــود در واقعــه كربــال را نقــل مىكردنــد. ايــن روايات بعدها در جريان قيام خونخواهى مختار بازتعريف گرديدند. دسته سوم محبانى بودند كــه به هر علــت امــکان حضــور در واقعه كربال را نداشــتند. از آن جمله اســت اصبــغ بن نباته (وفات ســال 64 ه.ق) كــه در روزهای منتهى به عاشورا زندانى بود و نقل است كه اولين مقتل، توســط او نوشته شــده اســت. ابومخنف (وفات ســال 157 ه.ق) از صحابه امــام صادق(ع) بود كه زير نظر ايشان، مقتلى جامع نوشت. هرچند ديگر نسخهای از اين مقتل باقى نمانده است، امــا مرجــع تاريخنــگاران بزرگى چــون طبری، يعقوبى، مسعودی و ابن اثير گرديده است. مقاتــل همگــى به زبــان عربى نگاشــته شــده بودند تا آنکه مالحسين كاشفى به درخواست ســلطان حســين بايقــرا (از امــرای تيمــوری) اولين مقتل فارسى را با عنوان «روضهالشهدا» مىنويسد. مالحسين كه واعظى معروف بود، به اشــک گرفتن از مستمع شــهرت داشت. تا آنروز هيــچ نگارنــدهای بــه خود اجــازه دخل و تصــرف در روايــات نقــل شــده از پيشــينيان را نــداده بــود، امــا مالحســين با اضافــه كردن بخشهايى چون «زبان حال»، ســاختار روايى مقاتل را دســتخوش تغيير كــرده و زمينه بروز تحريف در مقاتل را به وجود آورد. اگرچه لفظ روضهخوانى به «روضهالشــهدا» باز مىگشت و ســالها روايــات دور از ذهنى را بــر منابر ارائه نمــود، امــا موشــکافى متفکرانى چون شــهيد مطهــری راه را بــر ادامه تحاريف بســت. اقبال امروز مجالس به مقتلخوانى عالوه بر احيای ســنتى ديرينــه مىتوانــد نويدبخــش دوری از تحريفاتوبزرگنمايىهادرواقعهعاشوراشود.