عذاب وجدان

در عصــر یــک روز بهاری در ســال 2004 که بعد از پایان ســاعت کار کمی زودتر به خانه رسیده بودم، پاتریس نگاهی به من انداخت. معلوم بود که میداند درگیر چیزی هســتم که تمام توانم را گرفته اســت. او پوشــش خبری رســانهها را درباره نحوه برخورد با بازداشتشــدگان دیده بود. به من گفت: شــکنجه، کار اشــتباهی است. اهل شکنجه نباش. با لحنی اعتراضآمیز پرسیدم: چی؟ میدانی که درباره این چیزها نمیتوانم صحبت کنم. او گفت: من نمیخواهم درباره آن صحبت کنی. فقط اهل شکنجه نباش. وی گاه و بیگاه در طول سال این تذکر را میداد. چشمانداز تبدیل شدن به یک «شکنجهگر» شبها خواب را از چشمم ربوده بود. نمیتوانســتم از تصاویر ذهنی مردمانی خاص شــوم که برهنه و بــرای روزهای بیپایانی به ســقف اتاقهای ســرد و با نور خیرهکننده زنجیر شــده بودند؛ آنهایی که پوشک خود را کثیف کرده بودند و زنجیرشان وقتی گشوده میشد که قرار بود دوباره شــکنجه و قانع شــوند که غرق خواهند شــد، قبل از اینکه دوباره به زنجیر کشیدهشوند. در ژوئن 2004 گلد اسمیت با حمایت من رسماً نظرات حقوقی وزارت دادگستری را در حمایــت از برنامــه بازجوییها در ســالهای 2002 و 2003 لغو کرد. درســت همــان طور که انتظار میرفت دیوید ادینگتون مشــاور معــاون رئیس جمهوری از این کار بهشــدت عصبانی شــد. گلد اسمیت در جلســهای که من در آن حضور نداشــتم، شرکت کرد و کارتی را نشــان داد که فهرستی از دیدگاههای طبقهبندی شــده و محرمانه وزارت دادگســتری را از زمان حادثه 11 سپتامبر ارائه میکرد و به طعنه از ادینگتون پرسید که وزارت دادگستری به کدام یک از آنها همچنان پایبند است. به گلد اسمیت یادآوری کردم که خشم ادینگتون شاهد معتبری است که نشان میدهد ما در مسیر درست قرار داریم. فکر نمیکنم که ارزیابی من احساس بهتری در جک گلد اسمیت ایجاد کرد. این ارزیابی باعث نشــد که فکر پاتریک فیلبین هم راحت شــود. ادینگتون در جلســه خصوصی به فیلبین گفت که با توجه به حذف نظرات حقوقی مربوط به برنامه طوفان ســتارهای و بازجوییها، بر این باور اســت که فیلبین قســم خــود را درباره حمایت و دفاع از قانون اساســی امریکا شکســته اســت. وی پیشنهاد کرد فیلبین استعفا دهد و وعده داد شخصاً از ارتقای وی در پستهای دیگر دولتی جلوگیری خواهد کرد. جک گلد اســمیت یک قدم از او جلوتر بود. بعد از 9 ماه خدمت بهعنوان رئیس اداره مشــاوره حقوقــی درخشــش معصومیــت او از بین رفته بود و بر ســر برنامه نظارت الکترونیکی و بازجوییها مبارزه ســختی را تجربه کرده بود. گلد اســمیت وقتی اعام کرد نظر حقوقی مربوط به شکنجه را لغو میکند، همزمان گفت که استعفا میدهد و فعالیت دانشگاهیاش را از سر میگیرد.