Iran Newspaper

خوشیهای عمیق زندگی

گپ و گفتى با اميرحسن چهلتن که شصت و دو ساله شد

- حسن همایون خبرنگار امیرحسن چهلتن در سفر به روستای زان دماوند

ســالم مىدهــم و مىگويــم، تولدتــان مبــارک، مىخنــدد و مىگويــد اصــالً در ايــن صرافــت نبــودم کــه امــروز تولــدم اســت، مىگويــم، ايــن بىاعتنايــ­ى بــه زادروزتان غريب اســت، مىگويــد، اتفاق خاصــى نيســت هــر روز ۰1هــزار نفــر در جهــان به دنيــا مىآيند و من هــم يكى از آن بىشــمارم... بــا اميرحســن چهلتــن داســتاننو­يس پيشكســوت بــه بهانــه شــصت و دو سالگىاش گفتوگو مىکنم و از نوشــتن و راهــى که آمده اســت حرف زديــم. او نهــم مهرماه يکهزار و ســيصد و ســى و پنج بــه دنيا آمده اســت. به قلم اين نويســنده کتابهای «روضه قاســم»، «تاالر آيينه»، «مهرگياه»، «عشق و بانوی ناتمام» منتشــر شــده است و ســهگانهای در روايــت تهران نوشــته اســت کــه از اين ســهگانه تاکنون فقط کتاب «تهران، شــهر بىآســمان» مجــوز انتشــار گرفتــه اســت و رمانهــای «تهــران، خيابــان انقــالب»، «امريكايــى کشــى در تهــران» در آلمــان منتشــر شــده اســت. به قلم اين نويسنده آثاری ديگری نيز منتشر شده است. ■ تــا اینجــای زندگــى از راهــى کــه آمدید، راضى هستيد؟

از نوشــتن راضــىام، امــا از اينكــه در وضعيــت غيــر عــادی و غيــر طبيعــى نويسندگى مىکنم، چندان رضايت ندارم. ■ فــارغ از چالشهایــى ماننــد سانســور و فقدان درآمد قابل اعتنــا، آیا از نفس لذت نوشتن راضى هستيد؟

بىشک، نوشــتن برايم لذتى بىبديل و بىنظيــر اســت. از نخســتين تجربههای نوشــتن در ســالهای کودکى پــى به لذت نوشتن بردم و خاطرم هست از سالهای دبستان مىنوشــتم اما آن دوران بيشتر برايم يک ســرگرمى و تفريــح بود، بعدها در ســالهای جوانى و بزرگسالى توانستم خوشــىهای عميــق زندگــى را درک کنم. نوشــتن شــادی و وجدی بىپايــان را رقم مىزنــد که در ديگر فعاليتها آن شــادی را پيــدا نمىکنــم. تجربه نوشــتن تــوأم با رنج و لذتى بخصوص است. نوشتن برای من بسيار سخت و صعب است اما هربار کــه از پــس داســتانى و روايتــى برمىآيد، بســيار خرســندم. نوشــتن را با هيچيک از دســتاورده­ای ديگر زندگــىام نمىتوانم مقايســه کنــم و بزرگتريــن موهبــت زندگــىام اســت. توانايــى شــگفتانگي­ز نوشــتن برايــم بســيار گرامــى اســت و نمىتوانــم نوشــتن را با هيچيــک از ديگر توانايىها و قابليتهايم مقايسه کنم. ■ نوشتن از بزرگترین خوشىهای عميق زندگىتان است.

همينطــور اســت، بــه تعبيــر روالن بارت، سرخوشــى و ناخوشــى لذت و رنج امری توأمانى و همزمانى اســت؛ نوشــتن همينطور اســت، درآميخته با رنج لذت بىپايان است اما در ادامه اين لذت است که پيروز مىشــود و بدل به خوشى عميق مىشود. من واقعاً نمىتوانم اين خوشى عميــق را توصيــف و شــرح کنــم، کســانى مىتواننــد آن را بفهمنــد کــه دســتى در کار نويســندگى و خلق دارنــد. لذتى برای مقايسه با خوشى نوشتن نمىشناسم. ■ شــما ســالها مهنــدس بــرق بودیــد و بــرای گــذران معــاش ســاعتهایى را بــه فعاليتهــا­ی فنــى و مهندســى مشــغول بودیــد، االن پــس از ســالها، آیــا فکــر نمىکنيــد در آن حرفــه امکانــات رفاهــى بيشتری مىتوانستيد داشته باشيد.

همــه ســالهايى کــه بــه فعاليــت در حرفــه مهندســى مشــغول بــودم بــه اين کار به ديد يک فعاليت مزاحم و دســتو پاگير نــگاه مىکردم و نمىگــذارد آنطور کــه بايــد و شــايد بــه خوانــدن و نوشــتن بپردازم؛ هرچند هيچوقت از فعاليتها و مأموريتهای کاریام در حرفه مهندسى کــم نمىگذاشــت­م. به ناچار ســاعتهايى در هفته به فعاليت در کارخانه يا شــرکت ســپری مىشــد تــا درآمــدی کافــى بــرای زندگــى متوســط و آبرومند داشــته باشــم و بــا فراغــت از آن فعاليتهــا مشــتاق و ذوقزده به خانه برمىگشــتم و پشت ميز کارم گرم خواندن و نوشــتن مىشدم. اگر تمام وقت در عرصه مهندســى و مســائل فنــى کار مىکــردم و بــا توجــه بــه اينكــه همــواره بــرای شــرکتها و کارخانههــ­ای مختلــف ايــدهای داشــتم مىتوانســت­م بــه توفيقهــای مالــى و اقتصــادی خيلى بيشتــری دســت پيــدا کنم، امــا آنوقت بايد قيد نوشتن را مىزدم و نمىتوانستم از نويســندگى دور بيفتــم. ضمــن اينكــه در فعاليــت مهندســى در بهترين حالت يــک مهندس متوســط يا خوب مىشــدم و آن اســتعداد و عالقهای را که در نوشتن داشــتم و دارم هرگــز در کارهــای فنــى و مهندسى نداشتم و ندارم. ■ مىخواهيــد یــادی کنيــد از آنهــا کــه در سالهای جوانى از شما حمایت کردند؟

واقعيــت آن اســت کــه در ســالهای جوانى کســى از من حمايت نكرد و دست روی زانــوی خودم گذاشــتم و بلند شــدم و مــن هــم از چهرههــای پيشكســوت آن زمان از کسى نخواستم، برای چاپ و نشر و عرضــه کتابــم به ناشــری معرفى کند يا آنكه برای بهتر ديده شــدن آن به نشــريه و رســانهای توصيهای بكند و کســى هم از پيشكســوتا­ن بــرای انجام ايــن کار پا پيش نگذاشــت. شــايد تكروی مــن و اعتماد به نفســم هم در اين مســأله بىتأثيــر نبود و خودم را بىنياز از حمايت غير مىديدم.

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran