Iran Newspaper

پیشنهادهای­ی برای کتابدوستان

شهرام اقبال زاده نویسنده از کتابی برای آشنایی با وضع

- شهرام اقبال زاده نویسنده و مترجم

متولد خانوادهای پرجمعیت در یکی از روستاهای کرمانشاه هستم، خانه پررفت و آمدی داشتیم و به همین واسطه مادرم انواع و اقسام مرباها و ترشیها را از محصوالت باغمان درســـت میکرد. مادرم برای اطمینان از اینکه خوراکیها از دســـت ما 6 خواهر و برادر در امان بماند آنها را در پســـتوی خانه میگذاشـــت و در آن را هم قفـــل میکرد. یک یخدان چوبی در آن پســـتو بود که مادرم هیچگاه قفل آن را باز نمی کرد، وقتی از آن میپرســـید­م هم با جدیت پاســـخ میداد که وســـایل پدرت در آن اســـت. از پدرم میترسیدم و جرأت دست زدن به یخدان را نداشتم، با این حال در خاطرم هست که در یکی از روزها وقتی از مدرسه بازگشتم دیدم هم در پستو باز است و خبری از قفل و کلید یخدان چوبی نیست! 10 ســـال بیشـــتر نداشـــتم و آنقـــدر کنجکاو بـــودم که بیتوجـــه به تنبیههـــا­ی احتمالی به ســـراغ یخدان رفتـــم، در کمال تعجب با صندوقی مملو از کتاب روبهرو شدم. برخی از آنها کتابهای ممنوعه پدرم بود و برخی دیگـــر هم کتابهایـــ­ی که هنوز هـــم امکان دسترســـی به آنها هســـت. به سرعت چند جلد از کتابها را برداشتم و این شد سرآغاز عالقـــه مندیام بـــه کتابخوانــ­ـی. «درتالش معاش» یکی از آن کتابها بود که «محمد مسعود»، نویســـنده و مدیرمسئول روزنامه «مرد امروز» نوشـــته اســـت. کتاب با نگاهی اجتماعی نوشته شده بود، هر چند که جنبه روایی داشت اما برگرفته از واقعیتهای آن دوران بود و ماجرای آن پیرامون جان کندن برای امـــرار معاش بـــود! با این که ســـطح کتاب از سن و سال من باالتر بود اما خیلی خوب آن را فهمیدم. کتاب «تفریحات شب» این نویسنده هم به گمانم پیشنهاد خوبی برای مطالعه آخر هفته است. داســـتان آن درباره خوشگذرانی و شبگردیهای محمدمسعود است، اما نه با نگاه مثبـــت! او با نگاهی انتقادی به برخـــی رفتارهای خود نگاه کرده و حتی به انتقال این پیام پرداخته که چرا در برههای به مشروب خواری روی آورده و این مسأله چه بالیی بر سر او میآورد! این کتاب چنان تأثیر عمیقی بر روح و روانم برجای گذاشت که هیچگاه به سراغ

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran