Iran Newspaper

بدون هیوال

-

این نویســـنده امریکایی متولد سال ،1968 تاکنـــون مجموعـــه داســـتانه­ای متعددی نوشـــته که در بیـــش از 40 روزنامه و مجله به چاپ رســـیده اســـت. «اشـــتباهه­ای عظیم» و «چند دقیقه پیش از انفجار» دو مجموعه داســـتان او هســـتند. او اکنون در دانشگاه اوکالهما به تدریس مشـــغول اســـت و در اوقـــات فراغت خود در وبالگ شخصیاش یادداشت مینویسد.

هوس بیســـکوئی­ت شـــکالتی کرده بـــودم، به همیـــن خاطر یک عالمـــه بیســـکوئی­ت شـــکالتی با شـــکالت اضافه درســـت کردم و بهعنـــوان نشـــانهای از عشـــق بـــه کـــودکان و همســـرم دادم. دختر شـــش ســـالهام روی صندلـــیاش جلوی میـــز غذاخوری نشســـته بـــود و از مـــن خواســـت موقع خـــواب برایـــش قصهای بگویم. گفت: «قصهای بدون هیوال» پرسیدم: «حتی یک هیوال هم نداشته باشد؟» گفت: «حتی یکی» گفتـــم: «روزی روزگاری، هیچ هیوالیی نبـــود چون هیوالها وجود نداشـــتند. یک نفر ســـعی کرد بـــه یک هیوال بیســـکوئی­ت بدهد، اما هیچ هیوالیی نتوانســـت آن را بگیرد، زیـــرا هیوالیی که وجود نداشـــت هیچ دســـتی نداشـــت. بـــه همیـــن خاطر بیســـکوئی­ت روی زمیـــن افتـــاد. قصه ما به ســـر رســـید، کالغه بـــه خونهاش نرسید.» دخترم گفت: «این که قصه نبود.» گفتم: «نبود؟» گفت: «سر بیسکوئیت چه بالیی آمد؟» گفتم: «خرد شد.» ســـرش را تـــکان داد و گفت: «نـــچ، چون هیـــوال در واقع نامرئی بوده». یکـــی از ابروهایم را باال انداختم و او هم یکی از ابروهایش را باال انداخت. پرسیدم: «اصالً به حرفهایم گوش میکردی؟» گفت: «نه، واقعاً نه» و یک بیسکوئیت دیگر برداشت. و همـــه جـــا، زیـــر تختهـــا، در کمدهـــا و در تاریکـــی آن بیرون و در سراســـر جهـــان، هیوالهـــا پنهـــان شـــده بودنـــد و منتظـــر بودند.

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran