کیمیاگر میراث نامکشوف فرهنگ
محمدرضا شفيعىكدكنى۹۱ مهر ۸۱۳۱ در روستای كدكن نيشابوربهدنياآمد.طبقنقلبرخىازپايگاههایخبری،او هرگز به دبستان و دبيرستان نرفت و از آغاز كودكى نزد پدر خود (كه روحانى بود) و مرحوم اديب نيشابوری و آيتاهلل شيخ هاشم قزوينى به فراگيری زبان و ادبيات عرب و فقه، كالم و اصول پرداخت. پس از مرگ شــيخ هاشــم قزوينى تــا آخرين مراحل درس خارج فقــه را نزد آيتاهلل ميالنى خواند. «م.سرشــک» همان ســالها به دانشــكده ادبيات رفت و مدرک كارشناســى خود را در رشــته زبــان و ادبيات فارسى از دانشگاه فردوسى و مدرک دكتری را نيز در همين رشته از دانشگاه تهران گرفت و از سال ۸۴۳۱ تا امروز استاد دانشگاهتهراناست.مرحومبديعالزمانفروزانفرزيربرگه پيشنهاداستخداماومىنويسد:«احترامىاستبهفضيلت او.» نوشــتن از شــفيعىكدكنى شرح و بســط بديهى است چرا كه اســم و ُمســمای او آنقدر بزرگ و شــهير هســت كه توضيحىبرنمىتابد.اومحمدرضاشفيعىكدكنىاست. در گپى كوتاه با هادی خانيكى اســتاد دانشگاه از اين استاد مسلمفرهنگوادبياتفارسىسخنبهميانآمدهاست. ■ شــمادريکــیازگفتوگوهايتانازمحمدرضاشــفيعی کدکنیبالقب«کيمياگر»يادمیکنيد.حاصلشناختشما ازايشانورسيدنبهچنيننظریازچهوجهشخصيتشان میآيد؟ تعبيری كه درباره استاد محمدرضا شفيعىكدكنى به كار بردم بيشــتر معطوف به قدرت و قابليت ايشان در تبديل ميراث گذشــته به ســرمايهای روزآمد و كارآمد بــرای امروز اســت. يعنى شفيعىكدكنى را مىشــود به تعبيری ديگر بازخوان يا بازآفرين سنت در دوران جديد ناميد و تســلط و چند وجهى بودن اســتاد بــه حوزههای مختلف انديشــه و فرهنگ ايرانى اسالمى از او شخصيتى بىبديل ساخته كه در عين آنكه ژرفانديشــانه از گذشته بهرههای وافر مىبــرد، اين توانايى را هم دارد كه تأملش در گذشــته را به جذابتريــن زبان و نظم علمى جديدبهعرصهبياورد. ■ اينتوانايــیومنحصربفردبودن را، او از چه منابع يا آبشــخورهايی به دستآوردهاست؟ اول بايــد بــه ايــن نكتــه توجه كنيــم كه زيســتى كه اســتاد شفيعىكدكنىداشتهزيستمنحصربهفردیاست.ايشان مسيری را پيموده كه كمتر كســى توفيق آن را داشته كه در چنين مسير متفاوتى قرار بگيرد. كســى كه از حوزه و درس مرحوم ميالنى انديشيدن را شروع مىكند و در همان حال وارد حوزه شــعر و ادب معاصر مىشود و بعد هم درس و نظر قلههای معاصر ادب و تاريخ فارسى را درک مىكند. ازاديبنيشابوریبگيريدتابديعالزمانفروزانفروخانلری. او با تمام فروتنى خود را در معرض انديشهها و داشتههای آنهــا قرار مىدهــد و بعد هم وارد حوزه جديدی مىشــود و حتــى تحصيــل در هــاروارد، پرينســتون و آكســفورد هم تمنای دانستن او را كفايت نمىكند. تسلط استاد شفيعى بــه فرهنــگ جديد و قديــم غرب، تسلطشــان به فرهنگ جديد و قديم عرب و به فرهنگ و ادب روس را كمتر كسى مىتواند در تالزم و تعامل با هم درون خود داشــته باشــد. ضمناينكهدركناراينهااوبهادبيات،تاريخ،هنروانديشه ايرانى و اسالمى كامالً تسلط دارد و همانطور كه گفتم در اين احواالت قديم، نگاهى جديد و امروزين را با آنها همراه مىكند.شايدتعبيردكترعلىشريعتىكهدربارهروشنفكر و وظايفــش مىگفــت بايــد «اســتخراجگر و تصفيهكننده منابع فرهنگى» باشــد درباره دكتر شــفيعىكدكنى كامالً مصــداق دارد. او وقتــى ســراغ گذشــته مــىرود بــا دقت و توانايى يک نسخهشناس سره را از ناسره تفكيک مىكند و خوانشهايش از گذشتهو امروز ما را به دورانى مىبرد كه ما در يک شكوفايى بىنظير در تاريخ فرهنگى ايرانى اسالمى قرار داشــتيم. او نه تنها جواب اين سؤال را كه چرا و چگونه مــا چنين دوران درخشــانى را در تاريخ و فرهنگ داشــتيم مىدهــد بلكه گويى خود به يكــى از آن چهرههای ماندگار وبزرگتبديلمىشودكهامروزدركنارمازيستمىكند. ■ آيامادردورانمعاصرچنينعالِمدموکراتینظيراوداشته وداريم؛آنگونهکهمحمدرضاشــفيعیکدکنیبــاذاتآثارو فرهنگبرخوردکندونگاهیمستبدانهوراویمحورنداشته باشد؟ به مســأله بســيار خوبى اشــاره كرديد و اين موضوع جای بســط فراوان دارد. شــايد بتــوان در همان دوران باشــكوه شكوفايىفرهنگايرانىاسالمىچهرههايىازايندست پيــدا كنيم اما در دوران حاضر چنين انديشــه و تجربهای كه اســتاد شــفيعىكدكنى دارند منحصر به فرد است. او هيچوقت در عين اين غورهای ادبى و فرهنگى در احوال گذشــتگان، هرگز بركنار از دغدغهها و مســئوليتهايش نســبت به مردم نبــوده اســت. از كوچه باغهای نيشــابور بگيريد تا كاوشهايش در شــعر مشروطه همواره ما اين برخورد مسئوالنه ايشان با مردم را مىبينيم و اتفاقاًاينها نه تنها از عمق كارش كم نمىكند بلكه بــه آن مىافزايــد. او از طرفــى با مناعــت و فروتنــى و از طرفــى بــا دانــش و بينــش وســيعش مخاطب طيف وسيعى از مردم در ســطوح مختلف قرار گرفته و همه مىتوانند خود را در جايگاه گفتوگو بــا او قرار دهنــد. با اين نگاه مىتوانيم بگوييم كه شــما به تعبيری درســت اشاره كرديد و ايشــان را بايــد يک انديشــمند منصفودموكراتدانست. ■ نکتهآخردرهفتادونهسالگیشفيعیکدکنیودربارهاو... منبرایايشانسالهایسالزندگىباعزتوسالمتآرزو مىكنم و مىتوانم بگويم هر كس در ايران و در هر ساحتى چه در علم، چه در روشــنفكری و فرهنگ و چه در ساحت سياســت و مســئوليتهای اجتماعى فعاليــت مىكند از مواجهه و شــناخت شــفيعىكدكنى بىنياز نيست. او يک سرمايه نمادين برای نهاد انديشــه، دانشگاه و فرهنگ در ايراناستوايناصالًسخنگزافهاینيست.دانشجويىكه بخواهد درک درستى از استادی داشته باشد بايد او را درک كند. ايرانى بايد مفهوم ايرانى بودن خود را از منظر ايشــان تعبير كند و يک مســلمان نيز مىتواند رابطه بىآاليش با خدایخويشراازشفيعىكدكنىبياموزد.