Iran Newspaper

او جان تهران است

- احمدمسجدجا­معی تهران شناس و عضو شورای شهرتهران

هنوز خبر چندانی از شــلوغیها نبــود که برای ناهــار بــه منزل فربد رفتــم. بعد ازظهــر که به خیابــان رفتیم بــا جمعیتــی از اراذل و اوباش چاقوکــش روبــهرو شــدیم که به ســمت خانه مصدق میرفتند. تصمیم گرفتیم به ســمت منــزل مصدق برویم تــا از او دفاع کنیم. اجازه ورود بــه محدوده منزلش را نمیدادند، به زور اســلحه مردم را به عقــب میراندنــد. قادر به هیچ کمکی نبودیم و همراه با سرلشــکر فربد به سمت خانه من بازگشتیم، اغلب شاگردان فربد کــه آن زمان اســتاد یکی از دانشــگاهه­ای نظامــی بــود از ســمت ســلطنتآبا­د در حــال حرکــت به طــرف خانه مصــدق بودند تــا اگر کاری از عهدهشان ساخته است انجام بدهند. مصــدق آنقــدر میــان مــردم نفوذ داشــت که بحث اصلی هر خانهای شده بود. ■

سیاســی نبودم اما بحث مصدق فرق داشت، او یکــی از پاکترین سیاســتمدا­ران کشــورمان بود؛ تاشــی که بر ضد استعمار انجام داد هم یکــی از بزرگتریــن مبــارزات آن روزگار بــود. درباره مصدق بحث سیاســت نبــود، موضوع وطنپرســتی درمیان بــود! وگرنه مــن نه تنها هیچگاه بهدنبال فعالیتهای سیاســی نبودم حتیخواهانم­سئولیتهایح­کومتیودولت­ی هــم نبــودم و ترجیحــم کار در حوزههایــی بود که عمرم صرف آنها شــد. در تمام ســالهایی کــه در کتابخانه ملی مشــغول خدمــت بودم فهرســتنگا­ری 10 جلــدی نســخ خطــی را انجــام دادم. عــاوه بــر ایــن همراه بــا زندهیاد ایرج افشــار که در دورهای چندماهه که ریاست کتابخانه ملی را برعهده داشت برای نخستین مرتبه کاربرگهای نســخ خطی را نوشتیم که همچنانمورد­استفادهاست. ■ ماجــرای ســالهایی کــه بــه ایــن کتابخانــه و ســاختمان میرفتــم ربطــی بــه فعالیتــم در کتابخانهمل­ینداشت،آنجمعیکهگف­تیدهم مسئوالنکتا­بخانهبودند.زندهیادزری­ابخویی، تقیتفضلیکه­نمیدانمهنو­ززندههستیا­نه و عبدالحسین حائری آنجا بودند، اینها کارمند بودندومنمر­اجعهکننده.صبحهادرکتا­بخانه ملی مشــغول کار بــودم، عصرها به لغتنامه دهخدا و هر وقت هم فرصتی پیدا میکردم به کتابخانهمج­لسمیرفتم. ■ همکاریتــا­نبــادکتــ­رمعیــندرل­غتنامــه دهخداچندسا­لطولکشید؟ این همکاری حدود دوازده ســالی طول کشید، دکتــر معین مســئولیت حــرف «خ» را به طور کامل به عهده من گذاشــته بود و البته بخشی از حــرف«ک» را. ایــن همــکاری تــا زمان فوت دکتــر معیــن ادامه پیدا کــرد، بعــد از آن دیگر نیــازی به ادامه همکاریام نبود. از طرفی کارم در کتابخانه ملی هم بیشــتر شــده بــود و دکتر معیــن هم دیگر در قید حیــات نبود. معین از شخصیتهای بزرگ معاصر کشورمان است، کارهــای بزرگــی انجــام داده که از جملــه آنها میتــوان به تفســیر و تصحیحی کــه از «برهان قاطع» انجام داد اشاره کرد. ■ با وجود ورود بــه حوزههای مختلف علمیفرهنگـ­ـی در نهایــت فعالیت در بخش نســخ خطیراانتخا­بکردید؛چرا؟ بواســطه فقدانــی کــه کتابخانــه ملــی در فهرســتنگا­ری نســخ خطی با آن مواجه بود وقتی ایرج افشــار پیشــنهاد فهرســتنگا­ری را مطرح کــرد قبول کــردم و کاربرگهای نســخ خطــی را نوشــتم. هــر روز مرحــوم مینوی هم میآمــد و بــر انجــام کارها نظارت داشــت، کار فهرســتنگا­ری نســخ خطی را از همان زمان آغــاز کردم و تا پایان خدمتم در کتابخانه ملی ادامــه دادم کــه در نهایــت بــه 10 جلد رســید. خوشــبختان­ه امروز همــگان متوجــه ضرورت فعالیــت درایــن بخــش شــدهاند، نــه تنهــا جدیاش میگیرند بلکــه حتی بودجه هم به آناختصاصمی­دهند.زمانیکهبها­ینبخش وارد شــدم، آنقــدر نســبت به فهرســتنگا­ری نسخ خطی بیتفاوت بودند که انتشار کارهایی کــه در ارتباط با نســخ خطی انجــام داده بودم پنجسالبهتع­ویقافتاد. ■ در حال حاضــر عملکرد کتابخانه ملــی را در بحثنسخهپژو­هیچطورارزی­ابیمیکنید؟ شــرایط امــروز متفــاوت از آن سالهاســت. هماکنون افرادی همچون غامرضاامیر­خانی هســتند که تاش زیــادی بــرای ارتقای بخش نســخ خطی انجام میدهند و طی چند ســال اخیر آثار بسیاری به مخزن نسخ خطی اضافه کردهاند. ما در آن ســالها باید تاش زیادی به خرج میدادیم تا مســئوالن را متوجه اهمیت کارنسخهپژو­هیکنیم! ■ برگردیمبهس­ــؤالهایاب­تداییگفتوگ­و،اگر عبداهللانو­اردرخانواد­هایغیرازآن­چهمیدانیم متولد شــده بــود بازهــم در جایگاهی کــه امروز ایستادهقرا­رداشت؟ نمیتوانم منکر تأثیری شــوم که پدرم بر ذهن و فعالیتهایـ­ـم داشــت، مرد باســوادی بود، با یک واسطه از شاگردان حاج ماهادی سبزواری و شــیخ مرتضی انصــاری بود. همیشــه به من تأکید میکرد که باید روزی شــفای بوعلی سینا همــواره در ســخنرانیه­ا، مقــاالت و اشــاراتم دربــاره تهــران به این نکته پرداختهام که این شــهر فقط جســم و کالبد نیســت و روح و جــان نیــز دارد. از دیدگاه من ســیدعبداه­لل انوار از نمادها و نمونههــای جــان تهران اســت، زمانــی را که بــا او در آپارتمان کوچکش درمحله آجودانیه میگذرانید این نکته را بیشتر درک میکنیــد، پژوهش، دانش و فرهنگ با تاروپود خانهاش عجین شده و جای جای این منزل رنگ و نشان از صاحبش دارد. یکی از اتاقها محل پژوهش و کار اســتاد اســت، میزی ساده و بزرگ دارد کــه روی آن کتابها و نســخههای متعددی قرار گرفتهاند، دیوارهــای اتــاق هم میزبــان کتابخانهها­یــی مملو از آثــاری به زبانهای فارســی، عربی، فرانســه و انگلیسی اســت.اتاق دیگر که مخصوص اســتراحت است هم حال و هوایی شبیه به اتاق کار دارد و در کنار تخت بازهم کتابها و کاغذهای بسیار خودنمایی میکند. سالن خانه هم مزین به کتابخانه است، استاد انوار اغلب در این آپارتمان کوچک پذیرای گروه پرتعداد تهرانگردیس­ت و در دقایق حضورمان از این سو و آن سوی پایتخت میگوید. انوار از معتبرترین نسخه پژوهانوفهر­ستنگارانمع­اصراستاماا­ینهمهوجوهش­خصیتعلمیاش­نیست. او از چهرههای ممتاز تهرانشناسی­ســت و این ویژگی علمی را به شــکلی منحصر به فرد کسب کرده است. انوار که سالها بهعنوان رئیس بخش نسخ خطی کتابخانه ملی مشغول به فعالیت بود از محل کارش که آن زمان در خیابان سی تیر(قوامالسلطن­ه) بود تا منزل پیاده میآمد و نقاط مختلف شهر را به گفته خودش اندازهگیری میکرد. او زمانی به این کار مبادرت کرد که احســاس کرد تهران بســرعت در حال بزرگ شدن است. او در این باره میگوید: «روزی 30 کیلومتر راه میرفتم و شهر را اندازه میگرفتم.» بواقع او نه تنها در کتابها بلکه با تحقیقات میدانی جای جای تهران را شناخته است و حافظه بینظیر او کمک میکند تا ما روایت دستاولی از تاریخ و جغرافیای تهران داشــته باشــیم، روایتهایی که به سان یک فیلم مستند عناصرجانبخ­ش تهران را به مشــتاقان منتقل میکند، اگر چه درباره تهران کتابها و نوشتههای زیادی وجود دارد اما انوار تاریخ زنده این شــهر اســت. فهرستنگاری و نسخهپژوهی دهها اثر ارزشمند، تألیف و ترجمه کتابهای متعدد، تدریس ریاضی و گردآوری و تألیف بخشهایی از لغتنامه دهخدا از دیگر نتایج عمری زندگی علمی این چهره است. انوار همچنین از نخستین اعضای کانون نویسندگان ایران است که در کنار آلاحمد و ســیمین دانشــور و دیگران در همه فراز و فرودهای آن حضور داشــت. انوار از اینرو از مطلعان برجسته زوایای پنهان و آشکار تاریخ معاصر ایران است؛ بویژه که پدرایشان مرحوم «ســید یعقوب انوار» نیز در عرصه سیاســت فعال بوده اســت. در دورهای که مرحوم «عامه طباطبایی» با «هانری کورَبن» فیلســوف فرانســوی، مباحثه علمی و گفتوگو داشــت انوار از مترجمان این بحثها بوده که نشــان از تســلط بیمانند او به متون ادبی و حکمی در شرق و غرب عالم دارد. جان تهران وجه دیگری هم دارد، دســت کم از اوایل دوره قاجار تهران مرکز تعلیم و تربیت حکمت اسامی بود و هرکسی که میخواست استادان بزرگ حکمت و فلسفه را درک کنــد باید بــه تهران میآمد.اســتاد انوار از بهتریــن بازماندگان مکتب حکمی تهران است، در این زمینه در دانش منطق گوی سبقت را از همگان ربوده و از اینرو در اصول نیز دستی توانا دارد. در واقع انوار نه تنها بیانکننده جان و روح شهر تهران است بلکه پاسدار و میراثدار همه عرصههای فرهنگ و اخاق ایرانیست. درباره ابنسینا گفتهانــد به دوازده شــاخه علمی زمانهاش اشــراف داشــت و در همــه آنها به تألیف و تصنیف پرداخت و مبنای علم و خرد ایرانی را بسی استوار کرد.انوار تنها چهرهایست که به همه این آثار اشراف دارد و میتواند موسیقی، هیأت، نجوم، ریاضیات و حکمت قدیــم را بــه زبان جدید روایت کند و گذشــته را به آینده پیوند دهــد. با این اوصافی که برشمردیم انوار نه تنها یک تهرانپژوه، بلکه نماد علمی پایتخت ایران است. را بخوانــم. همین توصیهها در نهایت من را به مطالعه آثار این اندیشمند ایرانی مشتاق کرد، آنچنان که تاش بسیاری به خرج دادم تا بدون استاد قادر به درک این اثرسترگ شوم. از همین روبهسراغتم­امعلومقدیم­هرفتموبهمط­العه آنها پرداختم تا برای مطالعه شفا آماده شوم. ■ ابنسیناراا­زنوابغایرا­نزمینمیدان­ید،ازچه بابتبرایوی­چنینجایگاه­یقائلهستید؟ بوعلی ســینا فیلســوفی نابغه اســت، باید آثار او را مطالعــه کنیــد تا بدانید کــه چه نگاهی به ریاضیــات، موســیقی و حتــی منطــق داشــته! بوعلــی در خاطراتــش گفته: «بچهای 9 ســاله بودم که عبداهلل ناتلی به خانهمان آمد و پدرم از او خواست به من هندسه یاد بدهد. بعد چند جلسه جای ما عوض شد و دیگر این من بودم کــه او را آمــوزش مــیدادم!» از همین خاطره میتــوان فهمیــد کــه ابنســینا از چــه نبوغــی برخــوردار بوده! ایــن نبوغ نه تنهــا در ریاضی، بلکــه در علــوم دیگــری همچــون موســیقی هــم دیده میشــود. در ارتباط با آثار ابن ســینا بیست و دوجلد کتاب نوشته ام که تنها دوجلد آنها منتشــر شــده، اگر قرار به انتشــار همه این آثــار باشــد به حمایت یــک مؤسســه دولتی یا مرکز علمی دانشــگاهی نیاز اســت، مؤسسات خصوصی قادر به چنین کاری نیستند. ■ شمادورهایه­مشاگردشهید­مطهریبودها­ید، ازآنسالهاه­مبگویید. ســال 1330 بود، آقای مطهری تازه ازدواج کرده بــود و حقوقــی کــه از حــوزه علمیه قــم دریافت میکــرد آنقدر کــم بود که بــه تدریس هــم روی آورده بود. از آنجایی که پدرم تأکید داشت باید از حضوریکمعلم­بهرهمندشوم­بهپیشنهادی­کی ازآشنایانق­رارشدمدتیت­حتنظرایشان«شرح منظومــه» حاج ماهــادی ســبزواری را بخوانم. مطالعهمان ســه-چهار روز در هفته بود و حدود دو سالی طول کشید، حدوداًماهی001 تومان هم بابتاینتدر­یسمیپرداخت­م.آنزمانمطهر­ی حدوداً03 ســاله بــود و من سه-چهارســالی از او جوانتر بودم، بعدها اســتاد دانشگاه شد و مقام علمــی باالیی پیدا کــرد. اگر مطهری آنقــدر زود زندگی را بدرود نمیگفت شــک نــدارم که تأثیر بســیاری بــر اداره مملکــت میگذاشــت چراکه مردی بسیار باسواد و بااخاق بود. ■ آشناییتان با عالمه طباطبایی چطور اتفاق افتاد؟ بخشیازآشنا­ییامباعامه­طباطباییبو­اسطه تعریفهای مطهری از من نــزد او بود. عامه طباطبایــی اغلب پنجشــنبه شــبها از قم به انجمــن حکمــت میآمد و من هم که بیشــتر عصرها آنجا میرفتم از این طریق و بواســطه صحبتهای عامه طباطبایی با او آشنا شدم.

گفتههایتــ­ان دربــاره کودتــا و مصــدق در شرایطیستکه­هیچگاهازشم­ابهعنوانفر­دی سیاسییادنم­یشود!

از ســالهایی کــه بــه کتابخانــه مجلــس و ساختمان مشهور به ملیجک میرفتید و جمع هفت نفرهتان که زریاب خویی هم از جمله آنها بودبگویید.

عارفیبهتما­ممعنابودکه­بههیچوجهرد­پایی از ریا و تظاهر در او نبود، عاقه بســیاری هم به مطالعاتعلم­یداشت. ■ حــاال کــه بحــث شــهید مطهــری و عالمــه طباطبایی به میان آمد بگویید چطور شد که به سراغتحصیال­تحوزویرفتی­د؟ برای خواندن شــفای ابنســینا بود که به سراغ مطالعــه علــوم حوزوی رفتــم، دروســی که در حوزه تدریس میشد من را با تمدنی یک هزار و چهارصد ساله آشنا کرد و کمک بسیار خوبی برایادامهف­عالیتهایمب­ود. ■ مشــغول کار بر موســیقی کبیر فارابی بودید، سرانجاماین­کتاببهکجار­سیده؟ کار آن تمام شده و بزودی منتشر میشود. ■ هنوزهمتلفی­قموسیقیقدی­موجدیدایرا­نرا ممکنمیدانی­د؟ بله، هر چند که متأسفانه موسیقی قدیم ایران از دوران صفویــه منســوخ شــد. موســیقیدا­نان امروزمــان اغلب ردیفــی کار میکننــد، این در حالیســت که موســیقی قدیممان بــر دو نوع بوده، باب ایقاع و باب ملود که غربیها آن را به ملودیتغییر­دادهاند.اگراینکتاب­منتشرشده و جدی گرفته شــود ما دیگر بــه نت غربی نیاز نداریم و قادر به استفاده از روش موسیقیدانا­ن قدیمانخواه­یمبود.بهگمانمموس­یقیایرانی با دســتگاهها­یی کــه آن روزگار رایج بود تطابق بیشتریدارد. ■ استاد انوار چطور شــد که به مطالعات تهران شناسیعالقه­مندشدید؟ حــول و حــوش ســال 1327 کار لولــه کشــی پایتخــت تــازه آغاز شــده بــود و من بواســطه مطالعاتم حس کردم که خطر از میان رفتن قنوات تهران وجود دارد. از طرفی شهرسازی به شیوه مدرن هم آغاز شده بود، برای همین آن پیادهرویهـ­ـای روزانــه 30 کیلومتری را به منظور مطالعه تهران و فیشبرداری شــروع کردم.متأســفانه متروســازی و لولــه کشــی شــهری منجر بــه ازمیــان رفتن ایــن قناتها شــدند. تهران امروز با رشدی بیرویه مواجه شده و مسئوالن حتماً باید حدود جغرافیایی مشــخصی برای آن درنظر بگیرند. مساحت زمین تهران هماکنون از نیویورک هم بیشــتر شــده و تا جایی که میدانم آب ســه رودخانه کــرج، الر و لتیــان را به آن بســتهاند. از طرفی مصــرف بیرویــه آب زیرزمینــی هــم منجــر به نشســت 36 ســانتی متری زمین آن شــده اســت. بــه گمانــم وقــت آن شــده کــه ما هم ماننــد کشــورهای دیگــر آب مصــرف شــده شــهری را دوبــاره تصفیــه کــرده و در کنار آب شــرب به استفاده مردم برســانیم، مسئوالن هنوز این بحران را جدی نگرفتهاند.

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran