خیلی دور خیلی نزدیک
آیا «فرار مغزها» واقعیت دارد؟
«دایاســـپورای ایرانـــی» بـــه معنـــای «ایرانیان دور از وطن» در عین حال که یک مسأله اســـت میتواند راهحل هم باشد. «مســـأله» است از این جهت که در یک بازه زمانی، هر روز چند صد نفر تحصیلکرده از ایران خارج میشـــوند و میتـــوان از آن بـــا عنـــوان یـــک نوع «فرســـایش ذخیره ژنتیکی سرزمین» یـــاد کـــرد. مخصوصاً اگر رنـــج رفتن از سرزمین را بتوانیم تخیل کنیم که مثالً کســـی که از سرزمینش هجرت میکند چـــه رنجهایـــی را متحمل میشـــود؛ دوباره بایـــد کل زندگی و ارتباطاتش را تعریف کند، لذت بودن در سرزمینش و بســـیاری از امکاناتـــش را از دســـت میدهـــد و مجـــدداً بایـــد بـــرای خود فرصتهای تازهای خلق کند.
بنابرایـــن، اگـــر از منظـــر اجتماعی و اخالقـــی به مهاجـــرت بنگریم آن را مسأله خواهیم یافت اما در عین حال، میتـــوان بـــه مهاجرت بهعنـــوان یک راهحل هم نگریســـت. «دایاسپوراها» سرمایههای اقتصادی و فکری هستند کـــه میتواننـــد همـــواره بـــرای کشـــور فرصتهـــای جدیدی ایجـــاد کنند. در شرایطی که دیپلماسی رسمی شکست میخـــورد یـــا نفـــوذش کم میشـــود، دایاســـپوراهای ایرانـــی میتواننـــد در زمانـــه امتنـــاع دیپلماســـی رســـمی، دیپلماســـی عمومـــی و غیررســـمی را بـــرای ایـــران ایجاد کننـــد. این فرصت و ظرفیتـــی اســـت کـــه مـــا از آن بهـــره نمیگیریم.
در سده 1200 ما یک رنسانس ایرانی داشـــتیم که متأســـفانه ناتمام ماند و ادامه نیافت. یکی از عوامل این تحول بزرگ در آن ســـده 0001نفـــری بودند که اقـــدام به مهاجرت کردند. بنابراین بـــرای بهرهمنـــدی از ایـــن ظرفیتها، نباید نگاه ابزاری به دایاســـپورا داشـــته باشـــیم. باید به نخبگان نشـــان دهیم کـــه مـــا بـــه آنـــان بهعنـــوان «ذخیـــره تمدنـــی» نگاه میکنیم اما متأســـفانه ســـاختارهای ما از سیستم هوشمندی برخوردار نیســـت و نســـبت به محیط خارجـــی، مســـألهها و آســـیبهایش حساس نیست و دچار لختی، آنتروپی و آشـــفتگی اســـت. در این فضا، ما به یک سیاســـت زیســـتی نیـــاز داریم، به تعبیری به یک خطمشـــی نیاز داریم کـــه با سیاســـت زندگـــی ایـــن نخبگان همراستا و پشتیبان آنان باشد. در ایران میـــان «سیاســـت»ycilop و practice «عملکـــرد مـــردم» دوگانگـــی وجـــود دارد، policy یک چیز است و practice مردم چیز دیگری است.
سیاســـت مؤثـــر و کارآمـــد بـــرای ایرانیان دور از وطن، سیاســـتی اســـت که آنان را عاقـــل در نظر گرفته و برای این عقـــال، سیاســـت ترتیب دهـــد؛ از زندگـــی آنان در جهت مشارکتشـــان در منافـــع عمومـــی کشـــور و مســـائل ایـــران پشـــتیبانی کند. به ایـــن منظور، ابتـــدا باید از مدل «فرار مغزها» خارج شویم، امروز «فرار مغزها» نمیتواند مســـأله دایاســـپورای ایرانی را بخوبی توضیـــح دهـــد، به ایـــن معنـــا که چه سیاســـتی در پیش بگیریم که بتوانیم آنـــان را بازگردانیم؛ چنین برداشـــتی، تفکری غلـــط و ناکارآمد اســـت. امروز باید از مدل «چرخش مغزها» ســـخن گفـــت؛ بـــه ایـــن معنا کـــه نخبـــگان و دایاسپوراهای ما براحتی بتوانند رفت و آمد کنند. مهم نیست که نخبگان ما کجا هســـتند، مهم این است که چقدر به سرزمینشـــان تعلق دارند و چقدر میتوانند در سرزمینشـــان مشـــارکت کنند، چقـــدر میتوانند ارتباطشـــان را حفظ کنند و چقدر ما میتوانیم آنان را مدیریت کنیم.
جامعـــهای که نخبهپرور نیســـت و دنبال میانمایگی و پوپولیســـم است، اصالً نمیتواند برای نخبگان سیاست مؤثری را تدوین کند. مشکل ما در ایران «امتناع سیاست» است. «امر سیاسی» بر «سیاســـت» غلبه پیدا کرده اســـت. «امر سیاســـی» بـــه معنای سیاســـت معطوف به قـــدرت، نمیگذارد که امر سیاســـتگذاری بـــه معنـــای عمل فنی حکمروایی در ســـرزمین، اتفاق بیفتد و این مشـــکلی جدی اســـت کـــه برای برونرفـــت از آن میتوانیـــم از چهـــار عمل اصلی سیاست بهره بگیریم؛
.1 کاری کنیم که نخبگان بلیتهای دو طرفه داشته باشند و براحتی بتوانند رفتوآمد کنند.
.2 راه برگشـــت را بـــرای مهاجـــران تســـهیل کنیم. اما متأسفانه امروز این شیب برعکس ساخته شده است.
.3 باید برای کسانی که عاقل هستند و انتخـــاب عقالنی میکنند، مشـــوق و سیاستهای عقالنی داشته باشیم که به ادغام عقالنی آنان کمک کند. ما به دایاسپوراها میگوییم بیایید، بعد آنان را با انواع و اقسام مقررات و بوروکراسی مواجه میکنیم. ما حتی FQN(شبکه سراسری سنجش صالحیت) نداریم؛ یعنـــی اگـــر آنـــان در خـــارج از کشـــور واحدهایی را گذرانده باشند و مدارکی داشته باشند ما نمیتوانیم این مدارک را به صالحیتهای حرفهای کشورمان ترجمـــه کنیـــم؛ چراکـــه متأســـفانه به «شـــبکههای صالحیـــت دنیا» متصل نیستیم.
.4 بهرهگیـــری از سیاســـت شـــتابدهندهها مورد دیگری است که با ساز و کارهای آییننامهای میتوانیم به این مهم نیز تحقق بخشیم. به این معنـــا که بوروکراســـی را کوتاهتر کرده و شرایط برای به ثبات رسیدن موقعیت این دایاسپوراها را سرعت دهیم.
معتقـــدم با اســـتناد به ایـــن چهار عمل اصلی سیاست، میتوان قدری از مشکالت دایاسپوراهای ایرانی کاست.