تندروهابتدریجیادمیگیرندبهرأیاکثریتتنبدهند
عباس سلیمی نمین در گفتوگو با «ایران»:
باوجــود هیاهوهــا، تجمعــات داغ حول موضــوع ،FATF عبــاس ســلیمی نمیــن معتقد اســت کــه فضــای جامعه دوقطبینیستونهادهایکارشناسیوبخشهایمختلف جامعه درحال تمرین بــرای بحث وتبادل نظر و درنهایت تصمیمگیری هستند. این فعال سیاسی اصولگرا، مباحث مطرح شده در جامعه را اتفاقاً مفید میداند و معتقد است که اظهارنظــر رهبری زمینهای برای رونــق گرفتن بحثها بود، نه خاتمه دادن به بحثها. این گفتوگو را بخوانید.
■ بهنظرمیرســدحولموضوعاتاساسی مانند FATF یا برجام همواره یک دو قطبی در جامعه شــکل میگیــرد. آیــا میپذیرید و پیامدهای این امر برای تصمیمسازی را چه میدانید؟ مــن معتقد نیســتم حــول موضوعاتی که اشــاره کردیــد، جامعه مــا دو قطبی شــده باشــد. بلکه برعکس، هر قشری از جامعه متأثــر از یافتههای خود، در این باره موضع دارد یــا اظهارنظــر میکند. برخــی یافتهها را از رســانهها میگیرنــد، برخــی از محافل سیاســی و برخی هم احــزاب و در نهایت از ایــن اطالعــات برپایــه روابط خــود، به یک جمعبنــدی دربــاره موضوعــات مختلــف میرســند و نقطــه نظــرات خــود را دنبــال می کننــد. بعضــاً شــاهد تعابیر تنــدی در ارتبــاط بــا ایــن موضوعــات هســتیم و این تعابیــر تنــد دربــاره گرایشهــا و تمایــالت طرفیــن ابــراز میشــود، امــا ایــن مســأله عمومیــت نــدارد. بــه این معنــی که همه اصولگرایان معتقد نیستند FATF خیانت اســت. برخی از اصولگرایان ایراداتی دارند کــه آنهــا را بیــان میکننــد که البتــه به نظر مــن این ایــرادات قابل تأمل اســت. برخی از اصالحطلبــان هــم دالیل خــود را عنوان میکننــد. همــه اصالحطلبــان بــه طــرف مقابــل تنــدی نمیکنند که فهــم ندارید یا فاقد درک الزم برای تعامل با دنیا هستید، متقابالً همه اصولگرایان هم این گونه وارد ماجرا نمیشوند که طیف مقابل خود را به یکچوببرانند. ■ بنابراین چه زمانی میشود گفت جامعه
دوقطبیشدهاست؟ بحــث دو قطبی شــدن مربــوط بــه زمانی اســت که همــه متمایلین به یــک جریان، جریــان مقابــل را کامــالً شــیطانی و باطل بپندارنــد و خــود را در این قضیــه در نقطه مقابل قرار دهند. امروز چنین وضعیتی در جامعــه وجود نــدارد که یک طــرف خود را حق بداند و طرف دیگر را باطل. ■اظهارنظرهــا دربــاره FATF نشــان میدهدکهبحثهابیشــترسیاسیاستتا کارشناسی، زیرا کارشناسان بارها به شبهات پاســخ دادند، امــا بــاز رســانههای اصولگرا همچنان مباحث خــود را که اغلب بیپایه هســتند،تکــرارمیکننــد.قبــولنداریــدکه بحثهاکارشناسینیست؟ طبیعتاً در میان ســالیق مختلف بعضی تمایالت سیاســی هم قابل ردیابی است، امااینمسألهعمومیتندارد.ضمناینکه قبول دارم برخی ایرادات وارد نیســت، اما در مقابل برخی ایرادات قطعاً وارد است. کمــا اینکــه بعضــی از اصالحطلبــان هم معتقدند بایــد در این زمینه خاص یعنی FATF مالحظاتــی را در نظر گرفت. آنان ایــن قیــد را میآورند که برخــی جاها باید براســاس مصالح عمل کنیــم و این گونه نیست که به کلیت قضیه تن بدهیم. این نوع مواجههها به این معنی است که آنان هم قبول دارند کــه ایراداتی وجود دارد که باید در این رابطه هوشیارانه و هوشمندانه عملکنیم. ■ گفتیددوقطبیوقتیاستکهطیفیخود راحقمطلقودیگریراباطلبداند.شرایط این امر چیســت و چه زمانی شــاهد این دو قطبیبودیم؟ در دعــوای ســال 88 کامــالً ایــن دو قطبی را شــاهد بودیم کــه منجر بــه انفجارهایی در جامعه ما شــد. ســال 88 هــر دو طرف سیاسی جامعه در نقطه انتهایی خود قرار گرفتنــد و به همین دلیل آن حادثه بســیار تلخ بود و این تلخی هم ناشی از دو قطبی شــدن جامعه بود. اما پــس از آن، دیگر دو قطبی نداشتیم و شرایط باعث شد که این وضعیت شــکل نگیرد. امــروز هم معتقد نیستمشاهددوقطبیهستیم. ■ پسدلیلباالگرفتنبحثهاچیست؟ در کنــار اینکه معتقــدم شــرایط دوقطبی نیســت، درعیــن حــال بــر ایــن بــاورم کــه برخی از دوســتان جبهــه اصالحطلب، در برابر پدیدههای مختلف، گارد مشــخصی براســاس مصالــح ملــی ندارنــد، یعنــی گاردشان باز است. در جناح مقابل آنان نیز برخی در نقطه مقابل، گاردشان نسبت به پدیدهها بسیار بسته است. اما در این میان، قشر وســیعی از هر دو جناح، نگاه منطقی و کارشناســانه بــه پدیدههــا دارنــد، یعنــی این گونه نیســت که همه اصالحطلبان در برابــر هرچه از بیرون آمد تســلیم باشــند، ایــن طــرف هم ایــن گونه نیســت که همه اصولگرایــان هرچــه از بیرون آمــد را کامالً نفــی کننــد. آرام آرام شــاهد هســتیم کــه تعمــق و تأمــل در ایــن زمینه در کشــور در حال شکل گرفتن است. به نظر من نباید از اینبحثهااحساسخطرکرد. ■ اما برخی تالش میکنند با استناد به نظر رهبری،رقیبراازمیدانبهدرکنند. اینکــه رهبری میگوید من یک نظر دارم، اما شما درباره موضوع بحث کنید، اتفاقاً بسیار خوب است چرا که تقویت بررسیها و کارشناســیهای بیشتر اســت. کما اینکه امروز درباره این مسائل در جامعه بحث میشــود، بنابراین ما باید ظرفیت داشته باشــیم و برخــی از تندیهــا را هم تحمل کنیــم، امــا عمومیــت آنچــه در جامعــه دیده میشود، بســیار خوب است و نشان میدهــد نهادهــای مختلــف باهم بحث کارشناسی میکنند. اما آیا همه بحثهای کارشناســی کــه اصالحطلبــان مطــرح میکنند واقعاً کارشناســی اســت؟ خیر. و آیا همه کســانی کــه در جبهه اصولگرایان مطرح میکنند واقعاً کارشناســی اســت؟ خیــر. امــا بســیاری از جاهــا دغدغههــا و مسائل کارشناسی است و دو طیف فکری بحث کارشناســی میکنند و ایــن به قوت تصمیــم گیریهــای ما میافزایــد، یعنی نهادهای تصمیمســاز داخلــی را تقویت میکنــد. از اینرو هرگز نبایــد از این جنبه احســاس خطــر داشــته باشــیم، بلکــه برعکــس بایــد موجــب شــادابی جامعه باشد که درباره مسائل بسیار بسیار اساسی نهادهــای مختلــف خودشــادن تصمیم میگیرنــد، بــه جمعبنــدی میرســند و عمــل میکنند. برای همه هم فرصت به وجود میآید تا نظرات خود را بیان کنند، ولــو اینکه در این قضیــه نتوانیم همه را با هم یکســان کنیــم، که نباید هــم این طور باشــد. اما اکثریت حتی کســانی که بسیار تنــدی میکنند، یــاد میگیرند کــه به رأی اکثریــت تــن بدهنــد و دنبــال این باشــند کــه بر اســتداللهای خود بیفزاینــد و آن را تقویــت کننــد تــا در آینــده در مباحثات و تبادل نظرات موضع بهتری داشته باشند.