تئاتر کودک تمرین مهارت های شهروندی
گپ و گفتی با محمد لقمانیان هنرمند تئاتر کودک عدهای تئاتر کودک را سطح پایین میدانند!
کســانی کــه در فضــای مجــازی فعال هســتند، محمــد لقمانیــان را با عروســک مشــهور «لقمه شو» میشناسند اما او سالها پیش از خلق این عروسک، فعالیت خود را در تئاتر عروســکی و کودک به عنوان عروســکگردان، بازیگر، کارگردان و مدرس تئاتر آغاز کرده بود. لقمانیان در تئاتر و تلویزیون با پروژههایی مانند «کاله قرمزی»، «شــهر موشها 2»، «شکرســتان» ...و همکاری داشــته اســت اما در کنار اینها سالهاســت به عنوان مدرس تئاتــر و نمایش خــالق و بازیهای وانمــودی، در کار آموزش نیز فعالیــت دارد. او هرچند در ســالهای اخیر کمتر در تئاتر کودک فعالیت کرده اما همواره تماشاگر پیگیر این حوزه بوده و آثار همکاران خود را رصد کرده است. همزمان با جشنواره تئاتر کودک و نوجوان، درباره بخشی از مهم ترین مسائل تئاتر کودک و نوجوان گپ و گفتی با او داریم.
■ بحثی که در این ســالها وجود داشــته درباره کیفیت نمایشهــای کودک و نوجوان اســت. اگر کودک را فیلسوفی کوچک بدانیم که درباره مسائلاساسیبشرمانندمرگ،گناه،وجدانو... پرســش دارد، نمایشهای کودک، چقدر به این دغدغههاپاسخمیدهند؟ همــه هنرمندانی که در تئاتر کــودک و نوجوان فعالیــت میکننــد، ایــن دغدغــه را دارنــد کــه موضوعــات مربــوط بــه کــودکان را بــه صورت غیرمســتقیم و به دور از شــعار در نمایشهای خود بگنجانند ولی در این میان نکتهای اساسی وجــود دارد به این معنا که نمیتوانیم صرفاً با نشــان دادن این دغدغهها فکــر کنیم کارمان را انجــام دادهایــم. در این چند ســال که به عنوان مخاطــب، تئاترهــای کــودک زیــادی دیــدهام، بــه این نکتــه برخــوردهام که متأســفانه درصد قابــل توجهــی از نمایشهــا اصــالً درام خوبی نداشتهاند،وقتیدربارهموضوعیمهمصحبت میکنید، اگر شــیوه ارائه خوبی نداشــته باشــد و ســطحی به آن پرداخته باشــید، تأثیر خوبی بر تماشاگر نمیگذارید. متأسفانه متنهای خوب در تئاتــر کــودک مــا، اغلــب خارجی اســت اما مگــر چند متن خارجــی داریــم؟! اگر بخواهیم به فرهنــگ و ســنتهای خودمان نــگاه کنیم، نویســندگان اندکــی داریــم کــه بــرای کــودک و بویــژه نوجــوان نمایشــنامه خوب مینویســند. البتــه گاه دیدهایم هنرمنــدان ما هم بخوبی به این موضوعات پرداختهاند و خانوادهها راضی از ســالن بیــرون آمدهاند ولی نباید خــود را گول بزنیــم چراکــه گاهی هــم کارگردانیهــا طوری است که کار را باید یک ماهه آماده کنند و تازه از اجراهای میانی است که کار، شکل میگیرد و به کیفیتخوبیمیرسد. ■ همانطور که گفتید متأسفانه در سینما، تئاتر و تلویزیون در بخش متن دچار ضعف هســتیم و این مشکل در تئاتر کودک و نوجوان پررنگتر است.چهعواملیدراینزمینهدخیلهستنددر
حالی که در ادبیات داستانی ما آثار خوبی داریم کهمیتوانندبهعنواننمایشنامه،مورداقتباس قراربگیرند. بخش عمــده این مشــکالت، بنیادین اســت. در کشــور مــا تئاتــر به شــکل مــدرن تقریباً یک هنر وارداتی اســت. درســت اســت کــه تعزیه و مراســمهای دیگــر داشــتهایم اما اینهــا آیین و ســنت بــوده و حرفهای نبــوده اســت و تئاتر به معنــای آنچه روی صحنه میرود، به کشــور ما وارد شــده اســت. قاعدتاً وقتی تئاتــر در اروپا به صورت امروزی شــکل گرفت، پشــت آن تاریخ محکمی بوده است ولی ما خیلی از داشتهها را نداریم و باید بــرای جبران آن خیلی کار کنیم. علــت دیگر اینکــه ادبیات ما شــفاهی بوده نه مکتــوب. درســت اســت کــه قصههایــی مانند «امیرارســالن نامــدار» بعداً کتابت شــده ولی بسیاری از قصههای ما سینه به سینه نقل شده ولی در غرب، فرهنگ مکتوب رواج داشــته. در اروپــا وقتی کســی نقاشــی میکشــد، مربیاش از او میخواهــد مطلبــی دربــاره آن نقاشــی بنویســد به همین دلیل نقد هنری از آنجا آغاز میشــود ولی اینجا از کودکی نقاشــی میکشد، میخواهیم برایمان تعریفش کند. بجز اینها، کمبــود امکانات و بودجــه هم تأثیرگــذار بوده است. گرچه خالقیت حرف اول را میزند ولی کمبود بودجــه خیلی جاها باعث میشــود که نویسندگان از متن خود بزنند. ■ شرایطسیاسیواجتماعیچطور؟ شــرایط اجتماعــی و اقتصــادی هــم ســبب میشودنویسندهمتنیبنویسدکهازنظرمتریال و اجرا کم حجم باشد تا با کمترین هزینه جمع شــود. مــورد بعــدی هم سانســور اســت. همه کشــورها خــط قرمزهایــی دارنــد. نمیخواهم بگویم که دســت و پای ما خیلی بســته اســت. درســت اســت که برخی اوقات سانسور باعث شــده خالقیــت بــه خــرج دهیــم ولــی عموماً این خالقیــت در اجرا انجام شــده نه در متن و نویســنده ما ناچار شــده متنهایی بنویســد که مشــکل سانســور پیدا نکند. این عوامل ســبب شده نویســندگان زیادی نداشــته باشیم. نکته دیگر بــه دولتمردان بــاز میگردد. اگــر از تئاتر و بویــژه تئاتر کودک حمایت شــود، میتوانیم تئاترهای تجربــی زیادی برای کودکان داشــته باشیم. امروز هنرمندان ما نمیتوانند آزمون و خطا کنند، دست و بالشان بسته است و هیچ چشمانداز روشنی از آینده ندارند. پیشرفت در متن نیاز به ریسک، تمرین، فراغت بال، آزمون و خطــا و حمایــت مالــی دارد تــا در ســایه آن یکســری هنرمند درجه یک درباره موضوعات مختلف، متنهای تجربی بنویسند و اجرا کنند و نگران مشکالت مالی نباشند. ■ در کشــورهای پیشــرفته، افــراد متخصص در تئاتــرکودکفعالیــتمیکنندچرادرکشــورما بسیاری از متخصصان این حوزه، ناچار به ترک حوزه کاری خود میشوند؟ و در بسیاری از موارد تازه واردانی که دنبال کســب تجربه هســتند، از تئاتر کــودک به عنــوان پلکانی برای رشــد خود استفادهمیکنند. حقیقت بسیار تلخی است که عوامل بسیاری در آن دخیل هســتند. من کارشــناس نیســتم کــه بخواهــم بررســی کنم ولــی معتقــدم این یک مشــکل بنیادین اســت و برای بررســی آن بایــد بــه رأس هرم نگاه کنید اینکــه تا به حال دولتمــردان مــا، آمــوزش و پــرورش، وزارت فرهنــگ و ارشــاد و هــر مدیــری کــه قدرتی در کار هنــری دارد، در ایــن زمینــه چــه تصمیمی گرفتهاند. ایــراد از دولتمردان و مســئوالن و در مرحله بعــد از هنرمندان پیشکســوت اســت. مثالً وقتی در تهران فقط دو ســه سالن کودک دارید، معلوم است که افراد، وقتی حرفهایتر میشوند، سراغ کارهای دیگر میروند. از سوی دیگر یک ناخودآگاه جمعی باعث شده وقتی در تئاتــر بزرگســال و مثالً در تئاتر شــهر یا یکی از ســالنهای خصوصــی کار میکنید، هنرمند درجــه یکــی تلقــی بشــوید و ایــن بــرای شــما اعتبــار دارد ولی اگر برای تئاتر کودک کار کنید، بیاعتباریــد و آن را ســطح پاییــن میدانند. از نگاه هنرمندان حرفهای تئاتر بزرگســال، تئاتر کــودک اصالً بــه حســاب نمیآید. بــرای خود من پیش آمده که وقتی کار کودک میکردهام، برخــی از همکارانم آن را ســطح پاییــن و نازل دانســتهاند و این خیلی غم انگیز اســت. میان تئاتر کودک و بزرگســال شــکاف عمیقی وجود دارد درحالــی کــه فاصلــه جغرافیایــی تئاتــر شــهر و تاالر هنر فاصله بســیار کمی است ولی هنرمندان تئاترهای بزرگســال، حتی به دیدن کارهــای کــودک نمیرونــد. حال آنکــه باید با دیدن کار همکارانشان از آنان حمایت کنند. با وجود این مشکالت بنیادین، مردم به تماشای کارهــای کــودک عــادت نمیکننــد امــا وقتــی تعداد ســالنها زیاد باشــد و حضور هنرمندان پررنــگ، وقتی پول در جریان و دســتمزدها باال باشــد، معلوم است هنرمندان دیگر که خود را حرفهای میداننــد، دیگر از تئاتــر کودک تکان نمیخورندوحتیهنرمندانتلویزیونوسینما هــم با دیــدن رونــق و اعتبار تئاترهــای کودک، مشتاق کار در این حوزه میشوند. ■
موضوع دیگر، بحث شــکل دادن به ســلیقه مخاطب اســت چــون کــودکان، تماشــاگران بالقــوه تئاتر در آینــده هســتند و اگــر بپذیریم از کودکــی میتوانیم ســلیقه تماشــاگر را پرورش دهیم، تئاترهای کــودک ما چقــدر میتوانند در ارتقایتماشاگرانآیندهمؤثرباشند؟ معضــالت فرهنــگ و هنــر همــه بنیادیــن اســت و در گذشــته ریشــه دارد. دولتمــردان و تصمیمگیرندگان ما باید حواسشان باشد. این وضعیت هرگز درســت نمیشــود مگــر اینکه قدرتــی تصمیــم بگیــرد اینهــا را نهادینــه کند چــون در حال حاضــر اصالً نهادینه و ریشــهای نیست. در مدارس نسل ما تئاتر، مسخرهبازی و دلقکبازی بود. حتی خود هنرمندان هم گاهی به شوخی از عبارت مسخره بازی و دلقک بازی یاد میکنند چون جامعه این گونه بوده اســت. در مدرسههای ما تئاتر و موسیقی نیست. بدون اینها نباید انتظار داشته باشیم مخاطبان ما در آینده به دیدن تئاتر بروند. فرهنگ تئاتر دیدن و بهرهمنــدی از این هنــر باید از کودکان شــروع شــود کــه در آینده تشــکیل خانــواده میدهند. امروزه بســیاری از ما که دهه شــصتی هســتیم، تشــکیل خانــواده دادهایم اگــر در مدرســهمان گروه موســیقی و تئاتر داشــتیم و اینها به اندازه دیگــر درسها مهــم بود، اآلن نســلی تئاتربین داشــتیم که مرتب کودکانشــان را به تماشــای تئاتر میآوردند و تئاتر دیدن به فرهنگ تبدیل میشــد امــا اآلن این فرهنگ را نداریــم و تئاتر، کاالیلوکسیاستوخانوادههاییکهاستطاعت مالی دارنــد، آن را میبینند و بدترین تئاترها را هم میبینند و ذوق هم میکنند که خندیدهاند. فکرمیکنندتئاتردیدنیعنیخندیدن!اگرقرار است فرهنگ تئاتر دیدن داشته باشیم، باز هم نقش دولتمردان پر رنگ میشود چون باید آن را بــه عنوان واحد درســی به مدرســه بیاورند تا کودکان با آن زندگی کنند. ■
درزمینــهتئاترکــودکباکــودکچقدرموفق بودهایــم؟ یعنــی تئاتری کــه عوامــل کار و بویژه بازیگران، کودک باشــند و بــر جنبههای تربیتی تئاترتمرکزمیشودونهجنبههایهنری. تا به حال در هیچ زمینهای نتوانستهایم موفق باشــیم. فقط نقشمــان را به عنوان مســئول، هنرمند پیشکســوت ...و ایفــا کردهایم. همه ما فقط خواســتهایم جان ســالم به در ببریم و به فکر خودمان بودهایم چون متولی و دولتمردی نبــوده که از ما حمایت کنــد. وقتی همه چیز را از مدرســه شــروع کنیم، این وضعیت درســت میشــود همچنــان کــه کالس زبان انگلیســی بــرای همه خانوادهها جا افتاده اســت ولی این حساسیت درباره کالس موسیقی یا تئاتر به این شــکل وجود ندارد. در حالی که شرکت در یک کار گروهی اعم از تئاتر یا موسیقی برای کودکان از نظــر روحــی، روانــی و یادگیــری مهارتهای اجتماعــی بشــدت مفیــد اســت. الزم نیســت من ایــن نکته را بیان کنم. همه روانشناســان و جامعهشناسانوهنرمندانثابتکردهاندتئاتر تــا چه حــد میتواند بــرای کودکان مؤثر باشــد اگر مشــارکت در تئاتر در خانوادههای ما مانند حضــور در کالس زبــان انگلیســی دغدغه بود، امروز جامعهای بســیار روشنتر و با فرهنگتر داشتیم. ■
اســتفاده از تئاتر به عنوان ابزاری برای زندگی بهتر، چقــدر بــرای خانوادههــا، روانشناســان و مســئوالن آمــوزش و پــرورش مــا جــا افتــاده؟ اینکه حضور کودک در یک فعالیت تئاتری به معنایایننیستکهحتماًقراراستآنکودک هنرمند شود اما میتواند زندگی بهتری داشته و خوشبختترباشد. تا وقتی هیچ چیزی نهادینه نباشد، نمیتوانیم هیچ پیشــرفتی داشــته باشــیم. بســیار واضح اســت تئاتــر بــرای کــودکان خــوب اســت امــا چــون همیشــه غایب بــوده، مــردم این نیــاز را احســاس نکردهاند. بنابراین تا وقتی ریشــهای نــگاه نکنیــم، هزار بــار که دربــاره مزایــای تئاتر شــعار بدهیــم، بیفایده اســت و تنها میتوان خانوادههــای مرفــه و متوســط به بــاال را درگیر این قضیه کرد که به دلیل ســطح ســواد و رفاه، همیشه دغدغه آموزش کودکان خود را دارند. هر زمان توانســتیم کف جامعه و کســانی را که زیر خط فقر هســتند، با تئاتر آشــنا کنیم و آنها کودکانشانرادرفعالیتهایتئاتریمشارکت دادند، آیندهمان از هر نظر درخشــانتر خواهد شد. ■
جشــنواره تئاتر کودک و نوجــوان تقریباً تنها جشــنواره جدی برای این گروه سنی است. این جشنوارهبعدازبیستوپنجدورهچقدرتوانسته شــور و شــوقی در هنرمنــدان و کــودکان ایجاد و توجهعموممردمراجلبکند؟ خیلــی در جشــنواره حضــور نداشــتهام ولــی همیشهازدورآنرادیدهامکهشوروشوقیایجاد میشــود ولی فردای اختتامیه، کار تمام اســت. بعــد از جشــنواره چقدر فضــا برای اجــرای آثار وجودداشته؟چندتماشاخانهکودکبههمدان و تهران اضافه شده؟ چرا نباید در همه استانها جشــنواره تئاتر کودک و نوجوان داشته باشیم؟ اینهــا ضعف اســت. بحث اقتصــاد و مدیریت است.همچنانکهوقتیدوسالیکبارکارناوال جشــنواره عروســکی برگــزار میشــود، مــردم هجــوم میآورند. آنها میخواهند عروســکها و هنرمنــدان را ببیننــد و نیاز دارند وقتشــان را بدرستی بگذرانند. در شهرستانها آمفی تئاتر و فرهنگسرا نیست. اینها را بسیاری از ما گفتهایم اما وقتی مدیر ما به فکر هنر و فرهنگ نیســت، همهمسائلسیاسیواقتصادیدستبهدست هم میدهد که نتوانیم تئاتر درجه یکی داشته باشیم.نمیخواهمبدبینباشمولیاینهاهمه ویترینودلخوشکنکاستکهمدیرانباآنپز فرهنگی بدهند. گویی دوای زخم یک قسمت از بدن اســت و نمیتواند کل این بدن را درمان کند.اینجشنوارهخوباست،همبههنرمندان انگیــزه میدهد و هــم به تماشــاگران ولی باید در شــهرهای دیگر هم باشــد. همــه اینها برای ما دغدغه اســت ولی کســی ما را دور هم جمع نمیکنــد که بــرای هنــر کشــورمان کاری کنیم. هنرمنــدان هرچقــدر هم که ذهــن اقتصادی و خالق داشــته باشــند باز هم باید یک نفر آنان را دور هــم جمع کنــد و از توانایی آنان بهرهمند شــود. ما مشــتاق طرح و اتفاقی جدید هستیم: «از تو به یک اشاره/ از ما به سر دویدن».
همه روانشناسان و جامعهشناسان و هنرمندان ثابت کردهاند تئاتر تا چه حد میتواند برای کودکان مؤثر باشد اگر مشارکت در تئاتر در خانوادههای ما مانند حضور در کالس زبان انگلیسی دغدغه بود، امروز جامعهای بسیار روشنتر و با فرهنگتر داشتیم