Iran Newspaper

چشمهای پر جذبه با سری پر جوش

- غالمرضا امامی نویسنده و پژوهشگر جالل آل احمد در کنار دوستان

«کالم تــوای کاتب! همچــون گل باشــد که چون شکفت دل جویــد و ســپس کــه پژمرد صد دانه از آن بمانــد و بپراکنــد نه همچون خار در پای مردمان خلد و چون از بيــخ برکنــى هيچ نماند. زنهــار با کالم تخم کين مپاش بلکــه بذر محبــت. زنهار تا کالم را به خاطر نان نفروشى... زر خرید انسان مشواگرمىفر­وشيد،همانبهکهبا­زویخودرا، اماقلمراهر­گز..»

جالل آل احمد یــک: زاد روز نود و پنج ســالگی جالل آلاحمد 11( آذر 13۰2 – 18 شــهریور )1348 مبــارک. او بــرای من برادری بزرگ بــود و برای مردم ایران نویســندها­ی که کالماش با جان آغشــته بود. به کالم و کلمــه ســوگند خــورده بود. مصــداق آن بيــت معــروف، ناصــر خســرو «من آنم کــه در پای خــوگان (خوکان) نریزم / مر این قيمتی ُدر لفــظ دری را» ُدر دری را به پای خوکان نریخت. جــالل آلاحمــد باغبــان بــود و هرکجــا بــذری مییافت، میکوشــيد کــه آن را به گل بنشــاند. ســير و ســفرها کرد و به رم و قم رفت و از مسكو و نيویوریــک بازدید کــرد؛ هم جهان هــم ایران را دید به بســياری از کورهدهاتها­ی وطن ســفر کــرد و از هــر یک ایــن مناطق نكتههــا و یادها را ثبــت زمانــه میکــرد. جــاللآل احمــد چندان عمر نكــرد و پيمانه عمرش به پنجاه نرســيده پر شــد و به جهان دیگر شد؛ اما آثار و یادهایش برایمان ماند. مؤثر بود و هواخواه بسيار داشت، نمیخواستمر­ادباشداماچ­نينهمکردوش­د. به قول شاعر فقيد محمدعلی سپانلوی عزیز، جــالل آل احمد «کاریزما»ی خاصی داشــت و دوست و دشمن جذبش میشدند؛ چون از سر صــدق و صفا و از ســودای دل ســخن میگفت. جــالل آل احمد نویســندها­ی بود کــه همچون یكــی – دو تن از پيشــينيان همانند محمدعلی جمالزاده و پيشاپيش دیگران دیوار ميان گفتار شفاهیوکتبی­رافروریخت؛آنچنانکهآگ­اهيد ميان گفتار و نوشــتار فارســی فاصلههاست. اما جالل آلاحمد با ظرافت و خالقيت پی گرفتن سادهنویسی این دیواره را برداشت و امكانهای دیگــری پيــشروی نثر فارســی باز کــرد. «مدیر مدرسه»رامیخوانيد،گویینویسند­هبیواسطه بــا مخاطب حــرف میزنــد و ســخن میگوید. ســاده، صميمی، اثرگذار و بیتكلف. مجموعه نوشــتار و رفتــار و کنشهای آن نویســنده فقيد دشمنیها برافروخت؛ اما او کار خویش میکرد و چراغهــا روشــن کــرد و آن قامت قلمــی و آن چشــمهای پر جذبه یكسره جوشــش بود و آن جوش و خروش را پایانی نبود. دو:درمباحثاجت­ماعیبانگار­ش«غربزدگی» و «در خدمــت و خيانت روشــنفكرا­ن» طرحی دیگــر انداخت و خالف آمد عــادت رفتار کرد و نقد میکرد و پذیرای نقد بود و خاطرم هســت من در همان سالهای نوجوانی و اوایل جوانی برایناثرآل­احمدنقدهاد­اشتموبخشها­ییاز دیدگاهاشرا­نمیپسندیدم.منميزبانجن­اب آلاحمددرشه­رمخرمشهربو­دموآننقدها­را حضوریبهایش­انگفتمواوا­ستقبالکردو­گفت دیدگاههایم را مكتوب کنم. او میگفت من به پرسشوچالشی­درفضایاجتم­اعیوسياسی ایــران پاســخ دادم و بیگمان این پاســخ کامل نيســت؛ اما درد را حس کــردم و باید از این درد و رنج مینوشــتم. بیشــک تشخيص بيماری نيمــی از درمــان اســت و او به درمــان فرهنگ و سياســت ایــران فكــر میکــرد و در این مســير میکوشيد و قلم میزد. شگفتا پنجاه سال پس از فقدان آن متفكر عزیز نگاه جامعه و فعاالن فكــری و فرهنگی در ایــران بــه او و کارنامهاش توأم با تكفير و تقدیس اســت؛ هنوز پس از نيم قرن به یک مواجهه انتقادی و خالقانه و فارغ از غرضورزیبها­ندیشههایاو­دستنيافتها­یمو استخوانهای­شدرمسجدفير­وزآبادیمیل­رزد، از تعرضها و نسبتهای غریب و ناروایی که به این نویســنده میدهند. او از ميان ما رفته است و آثــار و دیدگاههایـ­ـش همچنــان در جامعه ما محل بحث اســت و هر نسلی که از راه میرسد از راهی که او و چهرههایی مانند او رفتند پرسش دارند و همه اینها نشان از زنده بودن و پویایی فكرآننویسن­دهفقيداست.

 ??  ??
 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran