Iran Newspaper

ماجرای اردوهای خاطره انگیز

-

4 من دانشــگاه شریف درس خواندم و ورودی ســال 55 بودم. دوره یازدهم دانشگاه شــریف بود. یکی از موضوعاتی که برایم جالب بود، بدبینی افراطی دانشجویان به سیاســتهای دانشــگاه بود. در دانشگاه هر اتفاقی میافتاد، حمل بر این میکردند که نقشــهای ضد دانشــجویی است. نوروز ســال 56 بود که مدیران دانشگاه یکسری ســفرهای دانشــجویی به کشــورهای خارج ترتیب دادنــد. بعد از انقالب بر اســاس اســناد متوجه شدند این سفرها پیشنهاد ســازمان امنیت وقت یا همان ساواک بود اما با اســتقبال دانشــجویا­ن مواجه شــد و نــه تنها از بدبینی خبری نبــود، بلکه همه رفتند اســم نوشــتند و بالفاصله مورد رقابت مذهبیها و غیرمذهبیها قرار گرفت. آن زمــان بــه کســانی که گرایشهــای کمونیســتی داشــتند «چپ» میگفتنــد که با معنای امروزی آن که مقدمه اصالحطلبان بود، فرق داشت. این طیف گرایشهای مارکسیستی داشتند و در مقابلشان مذهبیها یا بچه مسلمانها قرار داشت. یک سفر به اروپا ترتیب داده شد؛ یک سفر به افغانستان که تنها شرطش این بود یکی از اعضای هیأت علمی همراه دانشجویان باشد. دانشگاه هم تنها در دریافت گذرنامه به دانشجویان کمک میکرد و هزینه و مدیریت سفر با دانشجویان بود. دختر و پسر هــم بــا هم بودند اما تعــداد دخترها خیلی کــم بود. موضوع ســفرها هم مانند هر موضوع دیگر به موضوع بحث مذهبیها و چپها بدل میشد. نکتــهای که برایم جالب اســت، ایــن بود که بحثهای ســاده بر ســر منافعی گذرا در آن فضــای دانشــجویی به مســائل بــه ظاهر عمیق فلســفی بدل میشــد. طی بحثهــای طوالنی میخواســتن­د ثابت کنند طرف مقابل «انحصارطلب» اســت. گاهی ســاعتها در سالن دانشگاه شریف جمع میشــدند و سر موضوعات جدی فلســفی بحث میکردند تا آخر بحث به این برســند چه کسی به این سفرها برود! یک بار بعد از کلی بحث شنیدیم گروه دیگری رفته امتیاز سفر گرفته است. بعد دو گروهی که تا آن موقع با هم بحث داشتند، بحثشان با هم تمام میشد و بحثها با گروه ســوم مطرح میشد. خاطرم هســت عید سال 56 شاید 12 گروه مختلف از دانشگاه سفر خارج از کشور رفتند. خود ما که دانشجوی خوابگاهی بودیم به ترکیه و یونان رفتیم. اتوبوسی کرایه کردند و آخر سر هم با راننده دعوا شد. البته آن موقع تعداد بچهها اگر حدود 15-10 نفر میشد، نه سواری میگرفتیم نه اتوبوس؛ چون که وانت وســیله حمل و نقل بهتری بود. مینشســتیم عقب وانت و میرفتیم. اما در سفر به ترکیه و یونان اتوبوس کرایه کردیم و هزینهمان هم خیلی پایین درآمد. نفری حدود ســه هزار تومان هزینه ســفر شــد که معادل یک ماه حقوق کارمندان میشد. در ســفر هــم هر شــب بحث درباره مارکسیســت و طبقه کارگر و بورژوا بــود و روزها هم گروههای چند نفره میشــدند و در شــهر میگشــتند. موضوعی که هیچ گاه از یــادم نمیرود این اســت که بچههای شــریف، مذهبی و غیرمذهبــی هیچ وقت با هــم گالویز نشــدند. فضای علم و صنعت و تربیت معلم ایــن گونه بود. به نظرم فضای دانشگاهها بسیار تحت تأثیر چهرههای شاخص دانشجویی قرار میگرفت. مثالً عناصر شــاخص علم و صنعت ثمره هاشمی و احمدینژاد بود؛ در دانشگاه شریف اصغرزاده و نعیمیپور. اما بچههای شریف هیچ وقت با هم گالویز نشدند. از 55 تا ۷5 و بعد آن درگیری فیزیکی بین دانشــجویا­ن نداشــتیم و از همان موقع یاد گرفتیم همدیگر را تحمل کنیم. حاال گهگاهی انجمن فارغالتحصی­الن شریف جلسهای گذاشته و ما را دعوت میکند که برای ما خاطره انگیز است. چهرههایی را میبینیم که با هم سرشاخ بودیم و حاال گرد پیری سر و رویمان نشسته است.

 ??  ??

Newspapers in Persian

Newspapers from Iran